با نگاه گذارا به نهج البلاغه به این نتیجه میرسیم نه تنها کشورگشایی باجنگ و ارعاب وتحقیر ملت ها به انگیزه گسترش اسلام تایید نمیشود، بلکه؛ ایجاد محدودیت با ترویج ستیز و تکفیری بودن در حوزه داخلی اسلام هم مردود است.
به شهادت نهج البلاغه و سیره حضرت امیرالمومنین (ع)، آن حضرت ؛ همانطوریکه در "دوران تنهایی" به پیشنهاد احقاق حق خود که از سوی ابوسفیان و ابن عباس مطرح شد دست رد زد . بلکه در "دوران زعامت بر کل جهان اسلام" و دارا بودن قدرت و ثروت و اسلحه ، از هر پاسخ به مسائل اختلاف آور در جهان اسلام، دوری جست.
گرچه در طول تاریخ کسانی بوده اند که چنین روشی را دنبال نکرده اند! اما عالمان بزرگی بوده اند که افق دید بسیار وسیعی داشته اند و در عین تحکیم "عقائد شیعه" ، از گسترش "ولایت اهلبیت در جهان" غافل نبوده و در برابر طعن های داخلی هم ایستادگی کردند.
آیت ا..علوی بروجردی گوید: من ازآقای علامه امینی نقل میکنم؛ آقای کوپایی، علامه امینی را در اصفهان برای یک دهه منبر، دعوت کرده بود. ایشان موضوع بحث را اثباتِ کفرِ شیخین (ابوبکر و عمر) قرار میدهند. دو شب منبر میروند و بعد از شب دوم، آقای کوپایی به ایشان میگوید از طرف آقای بروجردی چند نفر آمدهاند و با شما کار دارند. آقای بروجردی تقاضا کرده است که موضوع بحث را عوض کنید.
آقای امینی نپذیرفتند و شب سوم هم ادامه دادند. فرداش آقای کوپایی آمد و گفت:
جلسه تعطیل شده است! چون آقای بروجردی دستور دادهاند که جلسه تعطیل باشد.
آقای امینی میگفتند:
من خیلی عصبانی و ناراحت به قم آمدم و خانه آقای بروجردی رفتم و به ایشان گفتم:
آقا، علی علیه السلام پدر شما است، من از او دفاع میکنم و شما مجلسش را تعطیل میکنید!
آقای بروجردی فرمودند: من امروز کاری را مشغول هستم که سید مرتضی علمالهدی میخواست انجام دهد و آن رسمیتِ مذهبِ شیعه بین مذاهب است!
هزار سال گذشته و شیعه هنوز نتوانسته این کار را انجام دهد. من با شیوخ الازهر مراوده دارم، اگر این منبر شما را امروز بیایند ضبط بکنند و بروند آنجا بگذارند، تمام فعالیتهای ما بر باد میرود.
آقای امینی، من کاری را مشغول هستم که به
خاطر آن حاضرم صد تا آقای امینی را فدا کنم!
آقای امینی میگفتند:
من آن وقت قانع نشدم و ناراحت از پیش ایشان خارج شدم و پولی را هم که برای من فرستادند، قبول نکردم. آقای بروجردی فوت شدند و من چند سفر به مصر رفتم. آنجا فهمیدم که این فتوایِ شیخ محمود شلتوت چه اثری داشته و متوجه شدم که آقای بروجردی چه افقی را میدیدند!
هادی سروش