دوست ارزشمندی بعد از پی نوشت بنده بر پیام مهم و پرنکته آیت الله صافی گلپایگانی در مورد کشتار بی رحمانه در ولایت قندوز افغانستان، پرسشی طرح نمودهاند که تقدیم میشود.
سلام
پیام آیت الله صافی گلپایگانی تعجب داشت که چگونه با این قدر نگرانی در وضع جامعه از جهت مشکلات داخلی، مسائل کشورمان مورد اهمیت قرار نمیگیرد ! آیا این مشکلات از دید آقایان دور مانده و یا دور نیست و مصلحت دیگری مد نظرمبارک شان هست؟ دیشب شنیدم جوان ۱۸ ساله از دین برگشته و به رفقایش اعلام کرده همه اش دروغ است و دیگر نماز هم نمی خواند!
سلام علیکم
در ابتداء به دغدغه های دینی و اجتماعی شما ارج می نهم .
در متن شما چند مطلب وجود دارد که نکاتی عرض میکنم ؛
مطلب اول؛
در مورد چرائیِ اظهار مرجعیت بزرگوار در یک موضوع و عدم اظهار نظر در موارد مهم دیگر؟
روایت مهمی داریم که بسیار مشهور است و تبدیل به یک اصل در "علم الاصول" شده است و آن این است: حضرت علی (ع) فرمود: «ما لا یدرک کله لا یترک کله؛ / کاری را که نمیتوان به شکل کامل انجام داد، نباید از اساس ترک کرد». ودر روایت دیگری آن حضرت فرمود : "المیسور لایسقط بالمعسور/ آنچه سخت و یا نشدنی است باعث اسقاط تکلیف در امور امکان پذیر نمیشود."
پس کسی نمیتواند به توجیه اینکه در فلان موضوع ، نتوانستم و یا نشد حرف بزنم و دخالت کنم و یا موضع گیری کنم ، پس در موضوع دیگر تکلیف ندارم !
مطلب دوم؛
در مورد عدم اظهار نظر بزرگان در امور چالشی جامعه!
بله این مطالبه درست و بجایی است و بنده در سخنرانی و مقالاتم آورده ام .
اما باید به دو نکته نیز توجه نمود:
اولا ؛ از کجا میدانیم که بزرگان در موضوعاتِ چالشی ، اظهار نظر و ارسال نامه و مکاتبه نداشته باشند ؟ چه بسا برخی اظهار نظرها ؛ امکان علنی شدن نداشته باشد . اظهار نظر علنی بدون پیش زمینه ؛ یا تاثیر نمیکند و یا موضوع را خدای نخواسته به لجاجت میکشاند و دودش به چشم جامعه میرود!
وثانیا ؛ همین مرجع بزرگوار مگر درباره گران شدن بنزین به مجلس نامه ی صریح ننوشت ؟! و یا برای یکی از انتخابات ها از یکی از رجال مهم کشور دعوت به نامزدی نکرد و بعد هم آن بزرگوار رد صلاحیت شد!
بله ، گاهی ما در موضوعات چالشیِ مختلفِ اجتماعی _ سیاسی در داخل از اعاظم "سکوت" میبینیم. عرض بنده این است این "سکوت ها" رانباید در زمینه های خاصیی، بی تاثیر دانست. یکی از اثرات "سکوت های معنادار" ؛ آگاهی جامعه است و این "آگاهی" مغتنم است و میتواند راه تنویر افکار را در پی داشته باشد .
و اما مطلب سوم؛
در مورد خروج از دین است!
اولا ؛ اعتراف میکنم جای نگرانی هست و باید نگران بود! و بر اساس اطلاع میگویم بزرگان مان هم مطلع و بسیار پریشان هستند.
چند سال پیش شیخناالاستاد آیت الله وحید خراسانی در درس از مسیحی شدن جوان و یا جوانان بشدت اظهار ناراحتی نمود و در موضوع مشابهی تعبیر بسیار تندی نسبت به یکی از قوای کشور به کار برد.
اما همه نکته در اینجاست ؛
"چه میشود کرد؟!"
واقعا این پرسش مهمی است. چند سال پیش یکی از مراجع بزرگ قم درخواست کمک در مورد تضییع حقوق شهروندی یکی از رجال شد آن بزدگوار فرموده بود : "ضعف الطالب و المطلوب" ما و خواسته ی ما تضعیف شده! ما در حوزه از نامه های غیرعلنی اعاظم، اجمالا مطلع هستیم.
پایان سخن که همان سرانجام سخن است این است؛
در دوران سختی هستیم دوران غیبت حضرت بقیه الله عج!
و دوران انواع دشمنیها!
و انواع ریاست طلبیها!
و انواع تحریفات دینی!
تکلیف امروز مان بر اساس احادیث مربوط به دوران غیبت و آخرالزمان ؛ مراقبت جدی از عقاید و اخلاق است که بر اساس قرآن و اهلبیت ع شکل گرفته است . و روشن است در این مهم؛ ارتباط با اهل علم و تقوا هیچ جایگزینی ندارد.
و البته ارتقاء درجه آگاهی، و نیز؛ دفاع از مظلوم وظیفه انسانیِ همگانی است. در این صورت با امید بخدای متعال؛ شبهات نمیتواند ما را منحرف و یا به بد اخلاقی سوق دهد.
بر روح همه عالمان ربانی، علی الخصوص امام راحل و شهیدان والامقام درود بی پایان میفرستیم.
هادی سروش