در یک "متینگ فرمایشی"در افغانستان عدهای از زنان جمع شده و تعدادی از آنان شعارو متنهای ازپیش آماده شدهای خواندند!
در این متینگ فرمایشی موارد متعددی از تحجر سیاسی دیده میشود که برخی از آن عبارتند از:
۱- نوع حجاب آن هم اجباری!
۲- توهین به مفاهیم مورد احترام بین المللی!
۳- استناد رفتار متحجرانه خود ، به قرآن و سنت رسول الله (ص)!
۴- درخواست پی گیری قضائی به صِرف دگراندیشی!
۵- ترویج و تئوریزه خشنونت دولتی
۶- تهدید به حذف هرکسی که مثل آنان نمیاندیشد و مثل آنان انتخاب نمیکند!
۷- تبدیل جمهوریت به امارت، تا امیر؛ هر کاری اراده میکند،انجام دهد و پاسخگو هم نباشد!
۸- خواندنِ متنهای دیکته شده و مشابه با یکدیگر!
و ...
اینها رفتارها دارای ظاهری است و باطن؛ ظاهر آن تحجر و عقب ماندگی و خشونت است همان چیزی که دشمن در پی آن است تا با تمسک به آن، "اسلام" را به جهان "وارونه" معرفی کنند! و باطن آن ؛ "فقه طالبانی" است.
در "فقه طالبانی" چیزهای حرف اول را میزند که اصلا در "فقه الشریعه" وجود ندارد ! و البته وجودِ اموری هم در فقه قطعی است که در فقه طالبانی اثری از آن دیده نمیشود.
در فقه طالبانی ، چیزی بنام رعایت "مصلحت مکلفین" جای ندارد و هر فتوای صددرصد مفسده آفرین در حق انسان مسلمان صادر میشود.
در فقه طالبانی، چیزی بنام رعایت حقوق انسانی و حقوق بشر اصلا دیده نمیشود.
در فقه طالبانی، حق انتخاب برای شهروندان یک جرم نابخشودنی است.
در فقه طالبانی همگان فدایی یک نفرند و آن یک نفر امیر و خلیفه و حاکم است.
در فقه طالبانی؛ توجه مفتی در فتوا به مقتضیات روز، حرف مفت و انحراف از شریعت است.
در فقه طالبانی جرم با اتهام ثابت میشود و نیاز به شهود و دادگاه و وکیل و دفاع متهم از خود نیست.
در فقه طالبانی یک نفر طبق اجتهاد سلیقهای خود، برای همه تصمیم میگیرد و حکم خود راحکم رسول الله (ص) میداند و بیعت کنندگانش هم پذیرا هستند.
در فقه طالبانی هرکسی به قرائت آنان از شریعت معتقد نباشد در زمره مشرکین قرار گرفته و خونش مباح است.
و خلاصه در فقه طالبانی چیزی بنام اخلاق و حقوق جای ندارد که ندارد!
همه این خلاف های فقهی این عناصر عقب افتاده و متحجر از آنجا نشأت گرفته که فقه شان مستند به؛ انبوهی از احادیث جعلی و دروغین است. و در آن مواردی هم که حدیث ندارند، دست آویزشان؛ "قیاسات خشن" و غیرانسانی است که نام "اجتهاد" بر او میگذارند.
خلاصهای از آموزه های "فقه طالبانی" است که در "تحجرسیاسی" نمایان است در زبان و بیان صریح "فقیه طالبانی" آمد و بدون ذرهای حیاء اخلاقی و یا شرم انسانی گفت:
"میگویند مردم برای حقشان به خیابان آمدهاند و به آن ها شلیک کردند! غلط کردید که در مقابل حکومت اسلامی ایستادی، حکومت اسلامی با دمکراسی فرق دارد... من بعنوان یک طلبه دین اعلام میکنم؛ هرکس به خیابانها بیرون بشود و علیه حکومت اسلامی شعار میدهد، شرعا از نظر دین، مجاهدین حق دارند که آنها را سرکوب بکنند."
آیا چنین "منش متحجرانه"و "کوششِ متقلبانه" ؛ برای ما و شما جدید است؟
یاد آن "خمینی بزرگ" بخیر که درباره تحجر و تقلب، میگفت: "خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است."
و یاد "مطهری" آن شاگرد بی مثالش نیک باد که در رابطه با خروجی "تحجر سیاسی" گفت:
"برای این که پشتوانهای برای نظریات سیاسی استبداد مأبانه خود پیدا کنند مدعی شدند که حکمران در مقـابل مردم مسئول نیست بلکه او فقط دربرابر خدا مسئول است."
اجازه دهید اکنون که سخن از فقه و تقلید مطرح شد،توجه شما را معطوف به حدیث مهمی کنم که امام صادق (ع) شیعیان را تقلیدی که از سنخ "تقلید یهودیان" است بر حذر داشت و بعد از تقبیح "مقلدان یهودی مسلک"، برای فقیه و تقلید چنین معیار مشخص فرمود:
"عامه شیعیان ما اگر در فقهای خود اعمال خلاف، تعصب شدید، تزاحم بر سرقدرت و ثروت دنیا،طرفداری از طرفداران خود هرچند ناصالح باشند، کوبیدن مخالفین خود هرچند مستحق احسان باشند، در آنها حس كنند و باز هم چشم خود را ببندند و از آنها پیروی كنند عیناً مانند همان عوام یهودند و مورد مذمت و ملامت هستند."(الاحتجاج/۲۶۲)
استاد مطهری میگوید: "تقلیدِ درست؛ سرسپردن و چشم بستن نیست، بلکه چشم باز كردن و مراقب بودن است و اگر نه مسئولیت و شركت در جرم است."
خروجی این مقاله؛
از آنجا که دین وابستهایم و دریچه دینداری "فقه" است، و فقه با قرائت های مختلف از فقیهان متفاوت صادر و یا بیان میشود؛ حواس مان جمع باشد که گرفتار فقه و فقیهی نشویم که خروجی اندیشههایمان؛ دگم اندیشی و تحجر و به مسلخ بردنِ انسانیت و اخلاق، و تعمیم و توجیه خشونت باشد.
هادی سروش