جنگ اکتوبر ۱۹۷۳ يکي ازطولاني ترين جنگها بين اسرائيل وهمسايگان عربش بوده ودرنهايت به برگشت ستاتسکوي سال ۱۹۶۷ منجر شد.

ين روز مصادف به روز رخصتي يهودي ها بود، "يوم کيپور" يا روز نيايش يادمي شود که روز آرامش کامل و روزۀ کليميها است: ترافيک عمومي از کار مي افتد و راديو و تلويزيون پخش برنامه هاي شان را معطل مي کنند؛ کسي که مذهبي باشد، از خوردن و نوشيدن در اين روز خود داري مي کند. در کنيسه ها ، شرکت جماعت عبادت کنند گان بيشتر از روز هاي معمولي مي باشد.
در 5 ام اکتبر سال 1973 بود که اسراييل راه ها را به سوي مناطق فلسطيني ها مسدود کرد. ظهر همين روز در بازار صداي "جنگ جنگ" به گوش مي رسيد. جنگ چهارم خاور ميانه آغاز شده بود که به "جنگ اکتبر" معروف شد.
براي اسراييل کاملا ً غير مترقبه بود که به ساعت 2 بعد از ظهر از طرف نيرو هاي نظامي مصري و سوريايي همزمان مورد حمله قرار گرفت – از کانال سويز
از طرف مصري ها و از ارتفاعات جولان از طرف سوري ها. پنچ واحد نظامي مصري به تعداد 70 هزار سرباز از مواضع گوناگون از کانال سويز عبور نمودند و براي آنان خيلي ساده بود که بر 500 سرباز اسراييلي فايق آيند.
تا رسيدن قواي کمکي اسراييلي، مصري ها پيشروي شان را توسعه دادند و يک بخش از شبه جزير، سينا را دوباره فتح کردند که در جنگ شش روزه 1967 همه آن مناطق را به نفع اسراييلي ها از دست داده بودند.
در ارتفاعات جولان نيز که اسراييل آن ها را در همين جنگ هاي شش روزه فتح کرده بودند، حملات سنگين هوايي سوري ها با قواي زميني شان آغاز شد. اسراييلي ها در اين جبهه نيز آمادگي نداشتند و با تحمل خسارات زيادي،مجبور به انتقال خانه هاي رهايشي از آنجا گرديدند. عبدالغني رافي معاون وزير خارجۀ سوريه اعلام کرد:
"ما مبارزه مي کنيم تا مناطق اشغال شدۀ عربي مان را آزاد کنيم. ما مبارزه مي کنيم تا به يک راه حل عادلانه براي خلق فلسطين دست يابيم، راه حلي بر اساس قاعدۀ حق تعيين سرنوشت که اين خلق مستحق آن است."
اسراييل کنترول بر ارتفاعات جولان را تقريبا ً از دست داده بود. اين در روز سوم جنگ بود که اسراييل موفق به حملۀ متقابل شد. در جريان دو روز جنگ، اسراييلي ها ارتفاعات جولان را بار ديگر فتح کردند و در روز سوم، قواي آنان دامنۀ جنگ را در داخل خاک سوريه نيز توسعه دادند. اسراييلي ها به جانب ساسا تا 40 کيلو متري دمشق نيز پيشروي نمودند. در جبهۀ جنگ با مصري ها، آنها موفق شدند که از کانال سويز عبور نموده و مناطق غربي آن را تا جادۀ سويز- قاهره فتح نمايند. در اين پيشروي واحد سوم مصري به محاصرۀ آنان درآمد.
اين چهارمين جنگ عرب ها و اسراييل طولاني تر از جنگ هاي ماقبل آن بود، زيرا هردو جانب قويا ً از طرف قدرت هاي جهاني با ارسال سلاح ها حمايت مي شدند.
سازمان ملل متحد در 21 و 22 ام ماه اکتبر طرف هاي درگير را به يک آتش بس فرا خواند. اين فراخواني با قطع نامۀ 338 شوراي امنيت همراه بود که در آن از يک راه حل عادلانه براي بحران خاور ميانه سخن رفته بود و نيز ترک همه مناطق اشغال از جانب اسراييل. در کشور هاي اروپايي در آن روز براي نخستين بار، کار برد يک سلاح ديگر عربي محسوس شد و آن بايکوت فروش نفت بود. شيخ زکي يماني وزير نفت آن زمان عربستان سعودي اظهار داشت:
"ما از اروپا خواهش نمي کنيم که مساله را به تنهايي حل وفصل کند. اما ما فکر مي کنيم که اروپا مي تواند در حل مسله کمک نمايد."
به تاريخ 24 ام اکتبر جنگ در جبهات خاتمه يافت. از مصري ها 15 هزار قرباني، از سوري ها 30 هزار و از اسراييل 2656 قرباني به جا ماند.
در پايان سال 1973 در ژنو کنفرانس صلح سازمان ملل متحد برگزار شد که دو ديدار در آن هيچ نتيجه اي در پي نداشت. در يک مذاکرات طولاني در مورد 101 کيلو متر جادۀ سويز- قاهره، توافقي صورت گرفت که بر آن اساس سربازان اسراييل بايد از آن دور مي شدند. در آغاز سال 1974 اسراييل قواي خود را از جانب غربي کانال دور کرد و به اين ترتيب مصر در همان موقعيت پيش از جنگ قرار گرفت.
استعفاي خانم گولدا ماير نخست وزير آن زمان اسراييل و موشي دايان وز ير دفاع آن، از مقام هاي شان، از جملۀ پيامد هاي اين جنگ براي سياست داخلي اين کشور بود. هردو متهم شدند که در برابر حملات غير مترقبۀ سوريه و مصر غفلت ورزيده بودند.
دویچه وله
***
این جنگ موضعگیریهای بینالمللی گستردهای را برانگیخت و در جریان آن ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی دو ابرقدرت وقت با ارسال گسترده تجهیزات نظامی و تدارکاتی به حمایت از متحدین خود پرداختند.
جنگ با حملهای وسیع و موفقیتآمیز از سوی نیروهای مصری آغاز شد که از کانال سوئز گذر کرده و بدون برخورد با مقاومت جدی در صحرای سینا پیشروی کردند. اسرائیل پس از سه روز توانست با به تحرک درآوردن بیشتر نیروهای خود یورش مصریها را دفع کرده و نبرد را به بنبست بکشاند. سوریها نیز در حمله همزمان نقاط حساسی را در جولان به تصرف خود درآوردند اما اسرائیل پس از سه روز توانست آنها را به خط آتشبس قبل از جنگ بازگرداند و سپس در یک ضدحمله چهار روزه در عمق خاک سوریه پیشروی کند، بهطوریکه بعد از یک هفته حومه دمشق زیر آتش توپخانه اسرائیل قرار گرفت. انور سادات رئیسجمهور مصر که نگران شکست متحد اصلی خود بود تصمیم گرفت با تسخیر دو مسیر استراتژیک در عمق صحرای سینا موقعیت قویتری به دست آورد. اما این حمله به سرعت دفع شده و سپس اسرائیلیها در یک ضد حمله موفق شدند ارتباط نیروهای مصری در شمال و جنوب ساحل شرقی سوئز را قطع کرده و با گذر از سوئز به داخل خاک اصلی مصر وارد شوند. پس از آن اسرائیلیها در دو مسیر؛ یکی از جنوب به سمت بندر سوئز و دیگری از غرب به سوی قاهره پیشروی آهستهای داشتند که با نبردی سنگین و خونین و تلفات بسیار از طرفین همراه بود.
در روز ۲۲ اکتبر میانجیگری سازمان ملل برای آتشبس ناکام ماند و هر یک از طرفین دیگری را به نقض آتشبس متهم میکرد. دو روز بعد اسرائیلیها مواضع خود را به طرز قابل توجهی بهبود بخشیده و سپاه سوم مصر در صحرای سینا و همینطور شهر سوئز در ساحل دریای سرخ را در محاصره کامل خود گرفتند. روز ۲۵ اکتبر در حالی که اختلاف شوروی و آمریکا به اوج خود رسیده بود، سازمان ملل برای دومین بار درخواست آتشبس کرد که با موافقت دو طرف به پایان جنگ منجر شد.
این جنگ تأثیری بسیار عمیق و دیرپا بر طرفین درگیر و منطقه خاورمیانه گذاشت. عربها که با شکست یکطرفه ائتلاف مصر و سوریه و اردن در جنگ سال ۱۹۶۷ به شدت تحقیر شده بودند، این بار با موفقیتهای ابتدایی در این جنگ روحیه خود را بازیافتند. اسرائیلیها نیز با وجود دستاوردهای چشمگیر عملیاتی و تاکتیکی که در میدان جنگ به دست آوردند، به این نکته پی بردند که برتری نظامی آنها بر نیروهای عربی همیشگی و تضمینشده نخواهد بود. این تغییر نگرش راه را برای فرایند صلح میان دو طرف باز کرد تا جایی که در سال ۱۹۷۸ پیمان کمپ دیوید صحرای سینا را به مصر بازگرداند و اسرائیل از سوی مصر که پیش از آن اصلیترین دشمن خود بود، به رسمیت شناخته شد. همچنین این جنگ به فاصله گرفتن مصر از اتحاد شوروی منجر شد تا جایی که این کشور بهطور کامل از دایره نفوذ شوروی خارج شد.
در جنگ ۱۹۶۷ اسرائیل موفق شد در طول شش روز بخش عمده نیروی هوایی مصر، سوریه، اردن را نابود کند و در طول شش روز تمام صحرای سینا، کرانه باختری رود اردن و ارتفاعات جولان را به تصرف خود در بیاورد. این شکست سنگین برای اعراب بسیار تحقیرآمیز بود. به ویژه مصر که قویترین ارتش عربی را داشت و در حالیکه داعیه رهبری جهان عرب را داشت سنگینترین شکست را خورده بود. در مقطع بین سالهای ۱۹۶۷م. تا ۱۹۷۳ م. درگیریهای مختصری بین اسرائیل و همسایگان عرب خود اتفاق افتاد اما به صورت جنگ تمام عیار درنیامدند.
جنگ در ساعت ۲ بعدازظهر ۶ اکتبر به صورت غافلگیرانه توسط مصر و سوریه آغاز شد. در جبهه مصر کانال سوئز دو کشور را از هم جدا میکرد. اسرائیلیها خط دفاعی مستحکمی را به طول ۱۵۰ کیلومتر در شرق سوئز ساخته بودند تا عبور نیروی پیاده و زرهی مصر از آن ناممکن شود. این خط دفاعی ابتکار حیم بارلو بود و به دژ بارلِو شهرت داشت. این دژ با یک دیوار شنی پیوسته به ارتفاع ۲۰ تا ۲۵ متر و زاویه ۴۵ تا ۶۵ درجه و مجموعهای از خندقها و میدانهای مین حفاظت میشد. اسرائیلیها معتقد بودند شکستن این دیوار دستکم ۲۴ ساعت طول میکشد و واحدهای مهندسی رزمی مصر به ۴۸ ساعت زمان برای رخنه در دیوار و ایجاد یک پل در عرض سوئز نیاز دارند.
طرح گذر ارتش مصر از کانال سوئز و دژ بارلو در طول دو سال توسط ارتش مصر به رهبری ژنرال سعد شاذلی رئیس ستاد مشترک ارتش تهیه شد و در ساعت ۲ بعدازظهر ۶ اکتبر ۱۹۷۳ به اجرا درآمد. ۳۲ هزار سرباز در ۱۲ موج در طول ساعات ۱۴:۰۵ تا ۱۷:۳۰ با قایق به آن سوی کانال منتقل شده و نیروهای مهندسی رزمی با ماشین آبپاش در دیوارهای بارلو رخنه ایجاد کردند. نیروی پیادهنظام به تعداد بسیاری آرپیجی-۷ و موشک ضدتانک مالیوتکا مسلح بود تا در ساعاتی که تا رسیدن نیروی زرهی مصر طول میکشد در مقابل حمله تانکهای اسرائیلی مقاومت کند. این روش به خوبی در مقابل اولین حملات زرهی اسرائیل جواب داد.
برای جلوگیری از حمله نیروی هوایی اسرائیل تعداد زیادی سیستمهای دفاع هوایی در غرب کانال مستقر شده بود و نیروی هوایی مصر نیز همزمان با ۲۵۰ هواپیمای میگ-۱۷، میگ-۱۹ و میگ-۲۱ به مواضع اسرائیل در سینا حملهور شده و ۲ هزار توپ و خمپاره و راکتانداز از انواع مختلف شروع به شلیک به تمام نقاط بارلو کردند. آتشبار آغازین مصر ۵۳ دقیقه طول کشید و تنها در یک دقیقه اول ۱۰۵۰۰ گلوله شلیک شد. یعنی ۱۷۵ گلوله در هر ثانیه.
به نوشته اندرو مکگرگور موفقیت موج اول حمله جنگندههای مصری موجب شد تا موج دوم که برای آن برنامهریزی شده بود لغو شود اما کنت پولاک نوشته که ۱۸ هواپیمای مصری در این حمله ساقط شده و به همین دلیل موج دوم لغو شدهاست. یکی از مهمترین درگیریها جنگ هوایی دو اف-۴ئی اسرائیلی با ۲۸ میگ مصری بود که حدود یک ساعت طول کشید و در طول آن ۷ یا ۸ میگ ساقط شدند.
همزمان ۱۴ بمبافکن استراتژیک توپولف-۱۶ هم با موشک کروز اهدافی را در سینا هدف گرفتند. دو توپولف دیگر نیز دو موشک کروز به ایستگاه راداری در مرکز اسرائیل شلیک کردند که یکی توسط میراژ ۳ در حال گشتزنی بود رهگیری و ساقط شده و دیگری در دریا افتاد.
مصریها همزمان با عبور پیادهنظام خود کار ساخت پل را برای عبور نیروهای زرهی و سلاحهای سنگین خود آغاز کردند. جنگندههای اسرائیلی سعی کردند جلوی ایجاد پل را بگیرند اما تعدادی از آنها با موشکهای زمینبه هوا سرنگون شدند و قسمتهایی از پل که تخریب میشد به سرعت قابل تعمیر بود. وقتی پل تکمیل شد ابتدا پیادهنظام باقیمانده با سلاحهای سنگین تر مثل توپهای بدون لگد روانه میدان شدند و از ساعت ۲۰:۳۰ نخستین تانکهای مصری نیز گذر خود را آغاز کردند. البته تمام پایگاههای دژ به اشغال مصر در نیامد. شمالیترین استحکامات که به قلعه بوداپست معروف بود تا پایان جنگ در دست اسرائیل ماند.
مصریها همچنین با هلیبرن کماندوهای خود به نقاط مختلف صحرای سینا سعی کردند تا جلوی ورود نیروهای کمکی اسرائیل به میدان نبرد بگیرند. اما این نقشه آنها با شکست فاجعهباری مواجه شد. نزدیک به بیست هلیکوپتر مصری توسط اسرائیل ساقط شده و تلفات سنگینی به کماندوهای مصری وارد آمد. گزارشهای متناقضی در مورد تأثیرگذاری کماندوهای باقیمانده بر تحرکات اسرائیل موجود است. در مجموع از ۱۷۰۰ کماندو مصری که در طول جنگ به پشت خطوط اسرائیلیها منتقل شدند حدود ۷۴۰ نفر در هلیکوپترهای ساقط شده کشته شده و ۳۳۰ نفر نیز به اسارت درآمدند.
تا صبح روز ۷ اکتبر حدود ۸۵۰ تانک مصری نیز از سوئز عبور کرده و دو لشکر مصری حدود ۴ تا ۵ کیلومتر در صحرای سینا پیشروی کرده بود. به گفته شاذلی تا صبح این روز حدود ۲۸۰ سرباز مصری کشته و ۲۰ تانک منهدم شده بود. بیشتر سربازان اسرائیلی مدافع دژ کشته یا مجروح شده و حدود ۲۰۰ نفر نیز اسیر شدند. در روزهای بعد تعدادی از مدافعان دژ توانستند محاصره را شکسته و به خطوط دفاعی خود برگردند یا با ضدحملات نیروهای اسرائیلی از محاصره خارج شدند.
در همین روز نیروی هوایی اسرائیل نیز عملیاتی را علیه پایگاههای هوایی مصر ترتیب داد. این حمله که با پرواز ارتفاع پایین برای جلوگیری از تشخیص توسط رادارهای مصری، انجام میشد به هفت پایگاه هوایی مصر آسیب زد و دو هواپیمای تهاجمی آ-۴ اسکایهاوک اسرائیلی با خلبانانش از دست رفتند. در روزهای بعد نیروی هوایی اسرائیل حمله چندانی به نیروهای مصری نداشت چراکه نیروی خود را وقف مقابله با حمله خطرناکتر سوریها به جولان کرده بود.
در همین روز شهر قنطره شرق نیز به تصرف لشکر هجدهم مصر درآمد. جنگ برای تصرف این شهر حتی به نبرد تنبه تن هم کشیده شد و تا صبح ۸ اکتبر شهر بهطور کامل در اختیار مصریها قرار گرفت. در روز ۸ اکتبر یک پاتک زرهی اسرائیلی به سوی دژ بارلو با مقاومت شدید مصریها رو به رو شده و به خسارات قابل توجه نیروی اسرائیلی منجر شد. شب ۸ اکتبر پاتک مصریها توسط لشکر زرهی ۱۴۳ اسرائیل به فرماندهی آریل شارون دفاع شد و در جریان آن ۵۰ تانک مصری از دست رفتند. گورویچ به نقل از منابع مصری تعداد تانکهای از دست رفته مصر تا ۱۳ اکتبر را ۲۴ دستگاه گزارش کردهاست.
در روز ۹ اکتبر خطوط مقدم جبهه تثبیت شده بود. به گفته هرزوگ حملات زرهی مصر در روزهای نهم و دهم اکتبر با خسارات زیاد شکست خورد اما شاذلی نوشته که مصریها تا روز دهم اکتبر در حال پیشروی و بهبود مواضع خود بودند. در روزهای دهم تا سیزدهم عملیات وسیعی از سوی هیچیک از دو طرف انجام نشد و جبهه آرامشی نسبی پیدا کرد.
حمله ناموفق مصر
در این دوره شاذلی به شدت مخالف هرگونه پیشروی دیگر به سوی شرق بود چرا که معتقد بود نیروی زرهی مصر بدون پوشش هوایی کافی محکوم به شکست است. اما ژنرال اسماعیل علی وزیر دفاع و انور سادات رئیسجمهور مصر بر ادامه حمله اصرار داشتند. البته یکی از دلایل آنها درخواست سوریه بود که در موضع دفاعی قرار گرفته بود و آنها قصد داشتند با این حمله بخشی از نیروهای اسرائیل را از جولان به سینا کشانده و فشار وارده به سوریه را کاهش دهند.
حمله مصریها توسط سپاه دوم و سوم صورت گرفت. آنها در شش حمله همزمان در دشت های باز خطوط دفاعی دشمن را شکافتند. پنج لشکر پیاده پشت سر آنها حرکت کرده و سرپلهای ارتباطی را تصرف و حفظ میکردند. نیروی مهاجم شامل ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ دستگاه تانک میشد و چون پوشش پدافند موشکی در اختیار نداشت، نیروی هوایی مصر وظیفه دفاع از آنها را بر عهده داشت. نیروهای زرهی و پیادهنظام مکانیزه در ۱۴ اکتبر با پشتیبانی توپخانه حمله خود را آغاز کردند و در یک نبرد عظیم تانک به تانک رویاروی ۷۰۰ تا ۷۵۰ تانک اسرائیلی قرار گرفتند. پیش از حمله مصریها حدود صد کماندو را با هلیکوپتر به پشت خطوط دشمن منتقل کرده بودند اما یک واحد شناسایی اسرائیلی به سرعت آنها را تسلیم کرده و اغلب آنها کشته و اسیر شدند و مصریها با توجه به تلفات سنگین کماندوهای خود از پیاده کردن کماندوهای بیشتر صرف نظر کردند.
این حمله مصریها با شکست قطعی رو به رو شد. حداقل ۵۰ تانک و حدود ۲۰۰ خودرو زرهپوش منهدم شدند و تلفات مصریها بیش از هزار نفر بود. در حالی که تعداد تانکهای آسیبدیده اسرائیلی کمتر از ۴۰ دستگاه بود و تمام آنها به جز ۶ دستگاه تعمیر شدند. البته تلفات انسانی اسرائیل در این نبرد به ۶۶۵ نفر رسید.
پاتک اسرائیل: عبور از سوئز
با بهبود وضعیت و آرامش نسبی در جبهه سوریه، فرماندهان ارشد اسرائیلی فرصت را برای یک پاتک بزرگ و عبور از سوئز مناسب دیدند. آریل شارون معتقد بود که فوراً بایستی به لبه شمالی دریاچه مرة الکبری که تقریباً در وسط کانال سوئز قرار دارد، حملهور شده و از کانال عبور کرد. روز ۹ اکتبر نیروهای شناسایی آنها شکافی را بین سپاه دوم و سوم مصر در این نقطه یافته بودند. الیعازر رئیس ستاد مشترک و حییم بار-لو فرمانده جبهه جنوبی موافق بودند که این قسمت برای عبور از سوئز ایدهآل است اما با توجه به نیروی زرهی عظیم ذخیره مصر منتظر فرصت مناسبی برای آغاز حمله بودند که با کمترین مقاومت دشمن رو به رو شوند.
این فرصت با حمله زرهی روز ۱۴ اکتبر مصر و شکست سنگین آنها مهیا شد. لشکر ۱۴۳ شارون که حالا با یک تیپ چترباز به فرماندهی سرهنگ دنی مت تقویت شده بود پیشاهنگ این حمله بود و وظیفه برقراری سرپلهای ارتباطی در دو سوی کانال سوئز را بر عهده داشت. بلافاصله پس از آن دو لشکر زرهی با عبور از کانال و حرکت به سمت جنوب سپاه سوم مصر را در محاصره قرار میداند.
شب ۱۵ اکتبر ۷۵۰ نیروی چترباز سرهنگ مت با قایقهای لاستیکی از کانال گذشته و سپس تانکهای سوار شده روی کرجیهای موتوری و نیروی پیادهنظام بیشتری به آنها میپیوست. آنها در ابتدای حمله خود با مقاومتی روبرو نشدند و در گروههای متعدد تقسیم شده و به کاروانهای تدارکاتی، سایتهای موشکی زمینبههوا، مراکز لجستیکی و هرچیزی که ارزش نظامی داشت حملهور شدند. اولویت این حملات به پایگاههای موشکهای زمینبههوا بود و همین شکاف مهمی را در دیواره آتش پدافندی مصر ایجاد کرده و به نیروی هوایی اسرائیل اجازه داد تا با توان مضاعفی به اهداف زمینی دشمن حمله کنند.
شب ۱۵ اکتبر ۲۰ تانک و ۷ نفربر اسرائیلی به فرماندهی حییم عرض ۱۲ کیلومتر در خاک اصلی مصر پیشروی کرده و با غافلگیر کردن مصریها به پایگاههای سام و ستونهای نظامی دشمن حملهور شدند. صبح ۱۷ اکتبر تیپ زرهی بیستوسوم مصر به آنها حمله ور شد اما این حمله با موفقیت دفع شد. در آن زمان دیگر سوریه خطر خاصی محسوب نمی شد و نیروی هوایی اسرائیل میتوانست با تمام توان از این حمله حمایت کند و خسارات زیادی به اهداف نظامی از جمله کاروانهای نظامی، نیروی زرهی و پایگاههای هوایی مصر وارد کرده و پلهای مصر در کانال نیز با حملات هوایی و توپخانهای اسرائیل آسیب دیدند.
حملات جنگندههای اسرائیلی به ایستگاههای سام و رادارها موجب شد تا ژنرال اسماعیل بخش عمده تجهیزات پدافند هوایی مصر را عقب بکشد و به این ترتیب آزادی عمل اسرائیلیها برای عملیات در جبهه نبرد بیشتر شد. با این حال جتهای اسرائیلی از حمله به زیرساختهای اقتصادی و استراتژیک مصر خودداری میکردند چراکه حمله هوایی به این تأسیسات با تلافیجویی مصریها و شلیک موشک اسکاد به شهرهای اسرائیل همراه میشد. نیروی هوایی مصر بارها برای درگیری با جنگندههای مهاجم و حمله به نیروی زمینی اسرائیل اقدام کرد اما در نبردهای هوایی خسارات سنگینی به آنها وارد آمد.
الیعاذر و بار-لو فرماندهان ارشد ارتش اسرائیل به شارون دستور داده بودند که نیروی خود را برای حفظ سرپل واقع در شرق سوئز متمرکز کند. در حالیکه شارون با اعتراض به این دستور معتقد بود که بایستی بیشتر قوایش را به ساحل غربی برده و با یک حرکت تهاجمی موجب فروپاشی نیروهای مصر در شرق سوئز شود. اما فرماندهی ارشد اسرائیل با این ریسک مخالف بود و اولویت را در حفظ سرپل واقع در شرق سوئز میدانست.
سوریه حمله همزمان خود را در ارتفاعات جولان با ۵ لشکر و ۱۸۸ آتشبار به سوی دو تیپ اسرائیلی و ۱۱ آتشبار توپخانهای اسرائیلی آغاز کرد. حدود یکصد هواپیما و یک رگبار ۵۰ دقیقهای توپخانهای نیز از این حمله غافلگیرانه پشتیبانی میکردند. سه تیپ پیشاهنگ از سه سپاه از خطوط آتشبس گذشته و پاسگاههای ناظران سازمان ملل را پشت سر گذاشتند و نیروی تهاجمی اصلی نیز با همراهی آتشبارهای متحرک پدافند هوایی، بولدوزرهایی برای پرکردن خندقهای ضدتانک، خودروهای زرهی پلگذار برای عبور از موانع و خودروهای مینروب در پی آنها روانه میدان نبرد شد. در ساعات آغازین جنگ اولویت اصلی توپچیهای مدافع اسرائیلی هدف قرار دادن خودروهای مهندسی دشمن بود و موفق شدند خسارات سنگینی نیز به آنها وارد کنند اما پیادهنظام سوری توانست از میان آتش سنگین دشمن گذشته و با ابزارهای خاکبرداری دستی راه عبور را برای تانکها باز کند.
در آغاز نبرد نیروی اسرائیلیها شامل حدود ۳ هزار سرباز، ۱۸۰ تانک و ۶۰ دستگاه توپ میشد درحالیکه نیروی مهاجم سوریه بسیار بزرگتر و از ۲۸ هزار سرباز، ۸۰۰ تانک و ۶۰۰ توپ تشکیل میشد. ضمن اینکه سوریها در روز دوم جنگ دو لشکر زرهی دیگر را نیز به میدان جنگ فرستادند. کماندوهای سوری با هلیکوپتر به میدان نبرد منتقل شده و سنگرهای مهم دشمن در کوه هرمون را که انواع ابزارهای تجسسی در آن قرار داشت به تصرف خود درآوردند و یک پاتک اسرائیلی نیز با کمین نیروهای سوری دفع شد.
در این هنگام جبهه جولان برای فرماندهی ارشد اسرائیل بسیار مهمتر از جبهه مصر بود چون مراکز جمعیتی اسرائیل به جولان بسیار نزدیکتر بود. به همین دلیل نیروهای ذخیره به سرعت به این جبهه منتقل میشدند و تانک در اختیار آنها قرار داده میشد. بدون اینکه صبر کنند تا افرادی که با هم بر روی یک تانک آموزش دیدهاند به یکدیگر ملحق شوند یا مسلسل را بر روی تانک نصب کنند یا تنظیم آتش تانکها را انجام دهند. در نتیجه اسرائیلیها توانستند در ۱۵ ساعت قوای ذخیره خود را به خط مقدم برسانند درحالیکه سوریها گمان میکردند این کار دستکم ۲۴ ساعت طول میکشد.
سوریها هم مثل مصریها سعی میکردند تا نیروی خود را در چتر پدافند هوایی نگه دارند و پیادهنظام خود را به موشکهای ضدتانک مسلح کرده بودند اما آموزش آنها به اندازه کافی نبود و نمیتوانستند از موشکهای مالیوتکا به خوبی مصریها بهره ببرند.
در مراحل ابتدایی نبرد حداقل ۴۰ هواپیمای اسرائیلی با آتش ضدهوایی سوریه سرنگون شدند. در روز دوم جنگ نیروی هوایی اسرائیل عملیاتی را علیه آتشبارهای پدافندی سوریه ترتیب داد که با خسارات سنگینی به شکست انجامید. در این عملیات ۶ فانتوم اف-۴ اسرائیلی سرنگون شده و ۶ فروند دیگر نیز صدمه دیدند در حالیکه تنها یک سایت سام-۳ تخریب شده و یک سایت سام-۲ نیز آسیب دید. خلبانهای اسرائیلی کمی بعد تاکتیک متفاوتی را به کار گرفتند. آنها در ارتفاع پایین از اردن گذشته و سپس به سمت جولان تغییر جهت داده و با حمله به جناحین نیروهای سوری از آتش ضدهوایی آنها دور میماندند. آنها در این حملات با بمبهای متعارف و ناپالم خسارات سنگینی به ستونهای زرهی سوریه وارد کردند. البته نیروی هوایی سوریه نیز در همین دوره بارها توانست به مواضع اسرائیلیها حملهور شود.
تانکها و پیادهنظام اسرائیلی در ساعات آغازین نبرد با از جان گذشتگی بسیاری در مقابل سوریها مقاومت کردند تا پیشروی نیروی بسیار بزرگتر سوریه را تا حد امکان کند کنند. آنها به طرز مؤثری از توپخانه خودکششی خود بهره گرفتند که پیش از آن بارها تمرین کرده بودند. شش ساعت بعد از آغاز حمله اولین خط دفاعی اسرائیل شکسته شد اما آنها هنوز به مقاومت خود ادامه میدادند. در طول شب اسرائیلیها توانستند نیروهای سوریه را با موفقیت متوقف کنند. با اینکه تانکهای سوریه به دوربینهای دید در شب مجهز بودند و با دقت بیشتری شلیک میکردند اما اسرائیلیها مجبور بودند تا منتظر شوند آنها به نزدیکی خود برسند و سپس شلیک کنند اما فرماندهان تانک اسرائیلی از تاکتیکهایی استفاده میکردند که دشمن فریب خورده و تصور کند نیروی تانک عظیمی وارد صحنه نبرد شدهاست.
جریان نبرد با ورود نیروهای ذخیره اسرائیلی به میدان جنگ رفتهرفته معکوس شد. از روز ۸ اکتبر اسرائیلیها عقبزدن نیروهای سوریه به سوی مرزهای پیش از آتشبس را آغاز کردند و خسارات سنگینی به تانکهای آنها وارد کردند. اسرائیلیها نیز در سه روز اول جنگ تلفات زیادی داده بودند و در نتیجه بیشتر به توپخانه خود برای هدف قرار دادن دوربرد نیروهای سوری متکی شدند.
در روز ۹ اکتبر سوریها موشکهای بالستیک کوتاهبرد فراگ-۷ را به یک پایگاه هوایی و چند شهر اسرائیلی شلیک کردند و هفت فانتوم اسرائیلی نیز در اقدامی تلافیجویانه مرکز فرماندهی ارتش سوریه در دمشق را بمباران کردند. طبقه بالای مقر فرماندهی ارتش و فرماندهی نیروی هوایی به شدت آسیب دید و به یک مرکز فرهنگی شوروی، یک ایستگاه تلویزیونی و چند ساختمان همسایه هم خسارت وارد شد. ضمن اینکه یک فانتوم اسرائیلی هم در جریان حمله سرنگون شد. این حمله باعث شد تا سوریها قسمتی از پدافند هوایی خود را از جولان به پایتخت منتقل کنند و همین آزادی عمل بیشتری را به نیروی هوایی اسرائیل در خط مقدم جبهه داد.
در همین روز سوریه که در موضع دفاعی قرار گرفته بود سعی کرد در پاتکی شهر قنیطره در شمال جولان را تصرف کند. بخشی از این عملیات به هلیبرن نیروها اختصاص یافته بود اما چهار هلیکوپتر سوریه سرنگون شده و تمام سرنشینان آن کشته شده و حمله آنها شکست خورد. در روز دهم اکتبر آخرین واحد سوری در قسمت مرکزی جبهه نیز به آن سوی خط بنفش ('''خط آتشبس پیش از جنگ''') وادار به عقبنشینی شد. بعد از چهار روز جنگ بیوقفه و خونبار اسرائیلیها موفق شدند تا تمام یگانهای سوری را از جولان بیرون کنند.
فرماندهی ارتش اسرائیل اکنون باید تصمیم مهمی میگرفت. آیا پیشروی را به داخل خاک سوریه ادامه دهد یا جنگ را در مرز ۱۹۶۷ متوقف کند. فرماندهان ارتش در تمام روز ۱۰ اکتبر مشغول بحث در این مورد بودند. برخی ترجیح میدادند از جنگ خودداری کرده و نیروها به صحرای سینا منتقل شوند. برخی دیگر معتقدند بودند با پیشروی به سوی دمشق بایستی سوریه را بهطور کامل شکست داده و از میدان جنگ خارج کرد و اعتبار نظامی اسرائیل را احیا کرد و برگ برندهای در مذاکرات آتشبس به دست آورد. اما گروه دیگر معتقدند بودند سوریه خطوط دفاعی قدرتمندی -خندقهای ضدتانک، میدان مین و سنگر- در مسیر دمشق تعبیه کرده و اگر در آینده جنگ دیگری اتفاق افتاد بلندیهای جولان موقعیت دفاعی بهتری دارد تا دشتهای باز سوریه. اما گلدا مایر نخستوزیر اسرائیل مسئله سیاسی مطرح در این مسئله را اینگونه تشخیص داد که؛ انتقال یک لشکر به سینا چهار روز طول میکشد و اگر جنگ در این مقطع به پایان برسد اسرائیل قسمتی از صحرای سینا را از دست داده در حالیکه در جولان هیچ چیز به دست نیاورده و این بدون تردید یک شکست محسوب میشود. پس تصمیم او عبور از خط بنفش بود و حمله بایستی فردا ۱۱ اکتبر انجام میشد.
حمله اسرائیل در ۱۱ اکتبر آغاز شده و آنها تا ۱۴ اکتبر در جاده قنیطره - دمشق در حال پیشروی بودند. با وجود مقاومت سرسختانه نیروهای ذخیره سوریه که در موقعیتهای دفاعی از پیش تهیه شده اسرائیلیها تا ۴۰ کیلومتری دمشق رسیدند و از آنجا قادر بودند با توپهای ۱۷۵ میلیمتری ام۱۰۷ حومه دمشق را گلولهباران کنند. روز ۱۲ اکتبر یک جوخه کماندویی اسرائیلی به مثلث مرزی سوریه - عراق - اردن فرستاده شد و با منفجر کردن یک پل چندین تانک و سرباز سوری را کشت و با این کار مسیر ارسال سربازان و سلاحها به سوریه را مختل کرد در حالیکه تلفاتی هم نداد.
اردن با خراب شدن وضعیت سوریها یک قشون کمکی را به سوریه اعزام کرد. ملک حسین در آن هنگام تحت فشار شدیدی برای ورود به جنگ قرار داشت و از طریق میانجیهای آمریکایی برای اسرائیل پیغام فرستاده بود که این کار را به معنای ورود اردن به جنگ در نظر نگیرد. وزیر دفاع اسرائیل موشه دایان هم در پاسخ او گفته بود که اسرائیل تصمیمی برای بازکردن یک جبهه جدید ندارد اما تضمینی برای حمله نکردن به اردن نمیدهد. عراق هم یک نیروی عظیم کمکی شامل دو سپاه زرهی با حدود ۳۰ هزار سرباز، ۲۵۰ تا ۵۰۰ تانک و ۷۰۰ نفربر را برای سوریه فرستاد. ورود نیروهای عراقی برای اسرائیل غافلگیرکننده بود.
عراقیها با حمله به جناح جنوبی نیروهای اسرائیلی جلوی پیشروی زرهپوشهای آنها را گرفتند و پاتکهای مشترک سوری، عراقی و اردنی از ادامه پیشرویهای اسرائیل جلوگیری کرد. نیروی هوایی سوریه نیز به بمباران ستونهای نظامی دشمن اقدام میکرد اما برتری هوایی اسرائیل موجب میشد این حملات چندان اثرگذار نباشد و تعداد زیادی از جنگندههای سوری در جنگهای هوایی از دست رفتند. در روز ۲۳ اکتبر یک جنگ هوایی بزرگ در نزدیکی دمشق به ساقط شدن ده جنگنده سوری منجر شد. نیروی هوایی اسرائیل در این مدت توانست تعدادی از سایتهای موشک زمینبههوای سوریه را منهده کرده و از برتری هوایی خود برای حمله به اهداف استراتژیک در نقاط مختلف سوریه هچون نیروگاههای برق، ذخایر نفتی، پلها و جادههای اصلی استفاده کرد. این حملات تلاشهای جنگی سوریه، روند کمکرسانی شوروی از طریق انتقال هوابرد تجهیزات نظامی و زندگی عادی مردم سوریه را مختل کرد.
در ۲۲ اکتبر بالاخره کماندوهای تیپ گولانی و سایرت متکل پس از یک جنگ سخت و خونبار که حتی به نبرد تنبهتن هم کشیده شد، موفق به تصرف یک پاسگاه مهم در قله کوه هرمون شدند. حمله قبلی آنها به این پاسگاه که دو هفته پیش انجام شده بود با کشته شدن ۲۳ اسرائیلی و ۲۹ سوری ناکام مانده بود. البته در حمله دوم نیز ۵۵ اسرائیلی کشته و ۷۹ نفر مجروح شدند. در جریان این حمله یک بولدوزر زرهپوش ارتش اسرائیل با حمایت پیادهنظام خود را به قله رساند و کماندوها با استفاده از هلیکوپتر موفق به تصرف این پاسگاه و پاسگاههای اطراف شدند و هفت میگ و دو هیلکوپتر سوری نیز که سعی در رساندن نیروی کمکی داشتند توسط اسرائیلیها سرنگون شدند.
توقف جنگ در جبهه سوریه
سوریها اکنون سپاه کمکی عراق و اردن را در کنار خود داشتند و شوروی نیز بیشتر تانکهای از دست رفته آنها را با تانکهای جدید جایگزین کرده بود. آنها برنامه یک حمله عظیم در روز ۲۳ اکتبر را تنظیم کردند اما یک روز قبل از آن مجبور شدند به آتشبس تن بدهند چون اسرائیل و مصر قطعنامه آتشبس سازمان ملل را پذیرفته بودند. به نوشته آبراهام رابینویچ «مصر با پذیرش آتشبس در روز ۲۲ اکتبر حافظ اسد را در یک وضعیت دشوار و پیچیده قررار داد. او مجبور نبود آتشبس را بپذیرد اما پیامدهای آن را نمیتوانست نادیده بگیرد. برخی از فرماندهان ارتش سوریه معتقد بودند بایستی حمله را انجام داد و با این کار مصر نیز احساس میکند که بایستی جنگ را از سر بگیرد… برخی دیگر معتقدند بودند که ادامه جنگ توسط مصر باعث میشود که اسرائیل مشروعیت لازم برای نابود کردن سپاه سوم مصر را که به محاصره خود درآورده، پیدا کند. پس مصر به کمک سوریه نخواهد آمد و اسرائیل تمام قوای خود را به جبهه شمال منتقل کرده و زیرساختهای سوریه را ویران کرده و شاید به دمشق حملهور شود.»
حافظ اسد در نهایت تصمیم گرفت عملیات را لغو کند و در روز ۲۳ اکتبر اعلام کرد که آتشبس را پذیرفتهاست. البته تا می ۱۹۷۴ که توافق آتشبس بین دو کشور امضا شد درگیریهای مرزی و گلولهباران توپخانهای ادامه داشت. چند جنگ هوایی نیز درگرفت و هر دو کشور چندین هواپیما را از دست دادند. در بهار ۱۹۷۴ مصریها برای تصرف قله هرمون تلاش کردند و جنگ بیش از یک ماه طول کشید و تلفات زیادی از دو طرف داشت اما اسرائییل موفق شد تا مواضع خود را حفظ کند.
***
ششم اکتبر یکی از روزهای تاریخی برای کشورهای خاورمیانه و جهان عرب به شمار می رود در این روز چهارمین جنگ اعراب علیه اسرائیل آغاز شد و تمامی کشورهای خاورمیانه را به گونه ای درگیر خود کرد . این جنگ که در کشورهای اسلامی به نام جنگ رمضان معروف و مشهور شد ، هیجده روز طول کشید درنهایت بدون این که نتیجه ی باید و شایدی برای طرفین منازعه درپی داشته باشد ، با قطعنامه 338 شورای امنیت سازمان ملل به پایان رسید ، اما تصورات بسیاری را درباره ی بحران موجود میان اعراب و اسرائیل تغییر داد و نگرش ها و دیدگاه های جدیدی را در این موضوع مطرح ساخت .
مصری ها و سوری ها این روز را به این دلیل انتخاب کرده بودند که این روز با یکی از اعیاد مقدس یهودیان که یوم کیپور نامیده می شد ، تقارن پیدا کرده بود . بنا به همین دلیل ژنرال های مصری و سوری تشخیص داده بودند که در این روز آمادگی اسرائیلی ها به سطح پایینی تنزل خواهد کرد . مقدمات جنگ به قدری سری و محرمانه فراهم شد که حتی بسیاری از فرماندهان ارشد مصری و سوری از وقوع آن بی خبر بودند و تا چند ساعت قبل ازآغاز آن نه اسرائیلی ها و نه آمریکایی ها هیچ گونه اقدام نظامی را از سوی اعراب احتمال نمی دادند . ژنرال های اسرائیلی اساسا بر این باور بودند تا زمانی که نیروی هوایی کشورهای عربی و مخصوصا مصری ها نسبت به اسرائیل در مرتبه ی ضعیف تری قرار داشته باشند ، هیچ گونه حمله ی از جانب اعراب اسرائیل را تهدید نخواهد کرد .
هماهنگی های مخفیانه ای که میان ستادهای مشترک ارتش دو کشور مصر وسوریه به عمل آمده بود به گونه ای بود که حتی سران اتحاد جماهیر شوروی نیز که یک کشور طرفدار و حامی آن ها محسوب می شد ، از آن مطلع نبودند و فقط یک هفته قبل از آغاز عملیات بود که انور سادات آن ها را از این همکاری های دو جانبه مطلع کرد .
جنگی را که مصری ها تدارک دیده بودند شامل دو عملیات متفاوت بود که به عملیات گرانیت دو و عملیات بدر نامگذاری شده بودند . در عملیات گرانیت دو که روس ها در تدوین و عملیاتی شدن آن نقش بسزایی داشتند هدف این بود که تنگه های استراتژیک مشرف به صحرای سینا و کانال سوئز را از کنترل نیروهای اسرائیلی خارج نمایند و عملیات بدر نیز با هدف گذشتن از خط آهنین بارلو و تصرف کامل کانال سوئز طراحی شده بود .
به هر حال با آغاز نخستین ساعات روز یوم کیپور بیش از یکصد هزار سرباز مصری که از حمایت بیش از یک هزارتانک برخوردار بودند به همراه سیزده هزار و پانصد خودروی زرهی سبک و سنگین عملیات نظامی خود را از جنوب صحرای سینا آغاز کردند و نیروهای ارتش سوریه نیز به طور همزمان با ارتش مصر بلندی های جولان را در نزدیکی مرزهای شمالی اسرائیل مورد تهاجم قرار دادند و هواپیماهای نظامی دو کشور مواضع ارتش اسرائیل را شدیدا بمباران نموده و نیروهای صهیونیستی را در حالی که به شدت غافلگیر شده بودند وادار به عقب نشینی کردند .
در جبهه ای که مصری ها آن را فرماندهی می کردند تنها در ظرف دو روز اول جنگ بیش از 250 دستگاه تانک زرهی اسرائیلی منهدم شد و بیش از هزار نفر از نظامیان اسرائیلی کشته شدند و تعداد زیادی هم به اسارت سربازان مصری درآمدند . نیروهای سوری هم در ظرف چند ساعت بلندی های جولان را به تصرف خود درآوردند و آن را کاملا در اختیار گرفتند . اما آن چه که در این جنگ دنیا را شگفت زده کرد ، عبور موفقیت آمیز نیروهای ارتش مصر از خاکریزهای بلندی بود که اسرائیلی ها آن هارا در شرق سوئز احداث کرده بودند .
عملیاتی که پیروزی آن از منظر نظامی شبیه به یک معجزه بود چرا که عبور ارتش مصر از خاکریزهای شرق سوئزو شکسته شدن خط مارلو ارتش اسرائیل و آمریکایی ها را به شدت شوکه کرد . پیش از این ژنرال مارلو طراح خط مارلو و دیگر ژنرال های اسرائیلی و آمریکایی آن را سدی نفوذ ناپذیر عنوان می کردند که تصرف آن به هیچ وجه ممکن برای اعراب مقدور نبود .
ارتش اسرائیل تلاش های زیادی را برای بازپس گیری این مناطق انجام داد لکن تمامی ضد حمله های ارتش اسرائیل در هفته ی اول با شکست انجامید و متحمل تلفات هنگفتی شد و حتی شایعه شد که گلدا مایر نخست وزیر اسرائیل در تل آویو خود کشی کرده است.
اعراب هر چند جنگ را با پیروزی های بزرگی شروع کردند اما این پایان کار نبود و در روزهای میانی جنگ اندک اندک اوضاع به نفع اسرائیل رقم خورد و به عبارتی دیگر اشتباهات نظامی اعراب در چهارده اکتبر باعث شد که مصری ها در یک وضع نابسامان نظامی قرار گیرند .
تصمیم ناگهانی انور سادات مبنی بر تغییر تاکتیک در جبهه ی صحرای سینا باعث شد که نیروهای مصری در روز چهاردهم اکتبر شکست سنگینی را بخورند که میزان تلفات آن بیشتر از تمامی تلفات مصری ها از زمان آغاز جنگ تا آن لحظه بود .
هر چند تعداد زیادی از فرماندهان عالی رتبه ی مصری با تصمیم سادات مخالف بودند لکن مخالفت آن ها به جایی نرسید و بعد از شکست چهارده اکتبر این اسرائیلی ها بودند که از دست بالاتری در جنگ برخوردار بودند . اسرائیلی ها موفق شدند در روزهای بعد به شرق کانال سوئز نفوذ کنند و حتی سپاه سوم مصر را نیز محاصره کردند . بلندی های جولان هم پس از چند روز مجددا از دست سوری ها خارج شد و اسرائیل این بار به داخل سوریه پیشروی را آغاز نمود لکن با دفاع قدرتمند سوری ها در منطقه ی سعسع مواجه شد و مجددا به مناطق جولان عقب نشست .
در روز بیست و دوم اکتبر هم قطعنامه ی 338 شورای امنیت صادر شود و طرفین منازعه آتش بس را پذیرفتند و جنگ چهارم اعراب و اسرائیل هم به پایان رسید .
حال سؤالی را که می توان در این جا مطرح کرد این است که چرا اعراب علی رغم موفقیت های اولیه نتوانستند به پیروزی نهایی دست یابند ؟
عمده ی تحلیل هایی که تاکنون پیرامون جنگ چهارم اعراب و اسرائیل نگاشته شدند در بررسی ناکامی های اعراب دراین برهه از تاریخ به سه عامل اساسی اشاره کرده اند .
عامل اول را می توان در حمایت های گسترده ی آمریکایی ها از اسرائیلی ها جستجو کرد . هر چند متعاقبا روس ها نیز متقابلا به جبهه ی اعراب کمک می کردند لکن میزان کمک های آمریکا بیش از آن میزانی بود که شوروی به اعراب می رساند .
در جنگ 1973 آمریکایی ها نشان دادند که حاضرند به خاطر اسرائیل تمامی تعهداتی را که با کشورهای عربی دارند زیر پا بگذارند. درست به فاصله ی چند روز از آغاز جنگ سیل کمک های آمریکایی به اسرائیل سرازیر شد و این اولین بار بود که آمریکایی ها به طور آشکار اسرائیل را تجهیز می کردند .
نیکسون رئیس جمهور وقت آمریکا از مجالس کنگره و سنای این کشور خواست که با یک کمک فوری 2/2 میلیارد دلاری برای اسرائیل موافقت کنند که با رأی اکثریت اعضای دو مجلس تصویب شد . آمریکایی ها همچنین یک بندر هوایی در لیسبون ایجاد کردند که محموله های کلان تسلیحاتی و لوجستیکی را به طور مرتب به نیروهای اسرائیلی می رساندند و همین امر باعث شد فرایند جنگ تا حد زیادی به نفع اسرائیل تغییر کند .
عامل دیگری را که در برخی از آثار تحلیلی می توان مشاهده کرد، اختلافاتی بود که در اثنای جنگ میان فرماندهان عالی اعراب رخ داد . بسیاری از ژنرال های عرب که خاطرات خود را ازآن دوره نوشته اند عنوان کرده اند که در روزهای میانی جنگ نوعی اختلاف میان بعضی فرماندهان مانند سعد الدین شاذلی ( رئیس ستاد ارتش مصر) با شخص انور سادات بروز کرد که باعث شد تصمیم گیری صحیح در بسیاری موارد مشکل شود .
از دیگر اختلافاتی که در این جنگ بروز کرد اختلافاتی بود که میان فرماندهان مصری و سوری در هنگامه جنگ به وجود آمد . سوری ها از اینکه مصری ها در طول جنگ چیزهای زیادی را از آن ها پنهان کرد به شدت آزرده شدند . حافظ اسد زمانی که شنید مصری ها فقط صد هزار نفر از نیروهای خود را وارد جنگ کرده اند به شدت از انور سادات انتقاد کرد ولی اتحاد خود را با مصر همچنان حفظ کرد .
اما سومین عامل که مهم ترین عامل درشکست تلاش های اعراب در این جنگ محسوب می شود به شخص انور سادات باز می گردد .
اگر سوری ها با هدف آزاد سازی جولان وارد این جنگ شده بودند ، انور سادات به هیچ وجه برای آزاد سازی صحرای سینا یا نابودی اسرائیل وارد جنگ نشده بود . انور سادات درست از همان زمانی که جانشین جمال عبدالناصر شد خواهان یک راه حل مسالمت آمیز برای حل این بحران اسرائیلی – عربی شده بود لکن فرایند مذاکرات به گونه ای بود که چندان امیدوار کننده نبود .
انور سادات این جنگ را با این نیت آغاز کرد که با وارد کردن یک ضربه ی قوی به اسرائیل این رژیم را مجددا به روی آوردن به گزینه های مسالمت آمیز وادار نماید .
هنری کیسینجر وزیر امورخارجه ی وقت آمریکا در کتاب خاطراتش جمله ای دارد که تا حد زیادی هدف انور سادات را در آغاز کردن این جنگ روشن می کند .
کیسینجر چنین می نویسد که سادات می خواست با ایجاد یک بحران موضع راکد و انعطاف ناپذیر طرف های نزاع را تغییر دهد و بدین وسیله راه را برای مذاکرات هموار سازد .
انور سادات درست بعد از گذشت دوروز از آغاز جنگ به آمریکایی ها اطلاع داد که قصد طولانی کردن این جنگ را ندارد و حتی زمانی که حافظ اسد او را به عدم آتش بس تشویق می نمود گفت که به هیچ وجه حاضر نیست دیگر با اسرائیل بجنگد .
این جنگ علی رغم اینکه برای بسیاری از اعراب سرخوردگی هایی را ایجاد کرد لکن پیامدهای متعددی را برای منطقه ی خاورمیانه در پی داشت . در این جنگ کشورهای عربی وقتی حمایت آمریکا را از اسرائیل مشاهده کردند به نفع مصر و سوریه وارد عمل شدند .
نه کشور عربی کمک های فراوانی به جبهه ی مصر و سوریه کردند و هفت کشور دیگر هم اگر کمکی نکردند به دلیل مشکلات و محدودیت هایی بود که با آن ها در این راستا مواجه بودند .
کشورهای عربی در این برهه با استفاده از سلاح نفت کشورهای حامی اسرائیل را تحریم نفتی کردند و قیمت نفت در بازارهای جهانی افزایش سرسام آوری پیدا کرد .
عراق بیش از دیگر کشورها به جبهه ی اعراب کمک کرد و نیروهایی را نیز به سوریه برای مقابله با پیشروی اسرائیلی ها اعزام کرد و نیروی هوایی عراق هم چند بار به نفع سوریه و مصر وارد عمل شد.
هواری بومدین رئیس جمهور الجزایر هم در اثنای جنگ به شوروی رفت و با پرداخت 200 میلیون دلار به کرملین تعداد زیادی تانک را به جبهه ی اعراب ارسال کرد و دیگر کشورهای عربی هم به حمایت های دیپلماتیک و نظامی خود ادامه دادند لکن این کمک ها در نهایت با نیات انور سادات هماهنگ نبود و به نتیجه ی مطلوبی منجر نشد .
بعد از پایان جنگ به محض اینکه آمریکایی ها پیشنهاد مذاکره را به انور سادات دادند او استقبال کرد و در نهایت در کمپ دیوید اسرائیل را به رسمیت شناخت و صلح کرد . این عمل انور سادات هر چند باعث انزوای مصر در جهان عرب شد لکن مقدمه ای شد برای باز شدن باب مذاکره میان اسرائیل و دیگر کشورهای عربی و پس از مدتی اردن نیز با اسرائیل معاهده ی صلح را امضا کرد و از جبهه ی اعراب خارج شد . اما عملکرد انور سادات در صلح با اسرائیل ، عاقبت خود او را نیز قربانی کرد و درست درهمین روز ششم اکتبر سال 1981 توسط یکی از شاخه های نفوذی سازمان بنیاگرای الجهاد در ارتش مصر ترور شد .
پاورقی :
(1) عید یوم کیپور که در کتاب تورات از آن به عنوان عید خداوند نیز یاد شده است ، درست ده روز پس از آغاز سال جدید یهودی برگزار می شود و یکی از اعیاد مقدس یهودیان می باشد .
نويسنده: رضا لعلي
***
۳۷ سال پس از جنگ «یوم کیپور»، مصادف با سالروز این جنگ، اداره اسناد دولتی اسرائیل انتشار اسناد مهمی را آغاز کرده که شامل ارزیابیها، عملکرد و تصمیمات مقامات سیاسی و نظامی اسرائیل در ارتباط با این جنگ است.
این اسناد تاکنون در شمار سندهای فوقمحرمانه در کشور اسرائیل طبقه بندی شده بود.
انتشار این اسناد که بخشهایی از آن این هفته در دسترس عموم قرار گرفته و قرار است که در روزهای آینده نیز اسناد و مدارک دولتی بیشتری به جمع آنها افزوده شود به مهمترین بحث روز اسرائیل تبدیل شده است.
«داغترین» بخش این اسناد مربوط به مذاکرات در کابینه سیاسی- امنیتی در زمان نخست وزیری خانم گلدا مایر، رهبر وقت اسرائیل، و بهویژه مباحثات او با ژنرال موشه دایان، وزیر دفاع وقت اسرائیل، است.
جنگ «یوم کیپور» در سال ۱۹۷۳، شش سال پس از جنگ «ششروزه» سال ۱۹۶۷، رخ داد و هرچند اسرائیل در این جنگ متحمل تلفات و اسیران نسبتا زیادی شد، نبردها در حالی به پایان رسید که کشورهای عرب به خواسته خود نرسیدند.
در جنگ «ششروزه»، هرچند حمله همزمان کشورهای عرب موجب آغاز نبردها شده بود، ارتش اسرائیل که تازه ۱۹ سال از استقلال خود را پشت سر گذاشته بود، بهویژه به دلیل برتری چشمگیر توان نیروی هوایی خود توانست ارتش همه کشورهای عرب همسایه را در ساعات اولیه جنگ فلج کند، موفقیتی که امکان پیشرفت نیروهای زمینی اسرائیل را فراهم آورد.
به این ترتیب نیروهای اسرائیلی توانستند کرانه باختری را از اردن بگیرند، باریکه غزه را از مصر تصاحب کنند و بلندیهای جولان سوریه را نیز به اشغال خود درآورند.
اسرائیل از این پیروزی سریع شدیدا سرمست بود و اعراب که از این شکست فاحش خود را در موضع تحقیر میدیدند، مترصد فرصت مناسبی بودند تا بر اسرائیل غلبه کنند.
سوریه و مصر با هماهنگی یکدیگر نبردی را تدارک میدیدند که راز آن تا حد زیادی از چشم اسرائیل پنهان مانده بود و تحرکات موفق مصر و سوریه موجب ارزیابیهای غلط از سوی فرماندهان ارشد اسرائیل شد.
اسناد فوق محرمانه، جلسات دولت وقت اسرائیل و مباحثات در ستاد کل ارتش اسرائیل که این هفته در اسرائیل منتشر شده نشان میدهد که ارزیابیهای ژنرال موشه دایان کاملا اشتباه بوده و خود او در روزهای آغاز جنگ به این امر اذعان کرده است.
ژنرال دایان به خانم گلدا مایر، نخست وزیر، در روزهای قبل از آغاز جنگ «یوم کیپور» میگوید که نبردی درنخواهد گرفت و تحرکات ارتش مصر تنها نوعی مانور است و این احتمال که مصر بخواهد بعد از شکست در نبرد شش سال قبل دوباره خود را در یک معرکه سهمگین نظامی گرفتار کند ضعیف است.
اما حقایق چیز دیگری بود، و برخی از مقامات اسرائیلی در نشستهای ساعاتی قبل از وقوع جنگ دوباره به خانم گلدا مایر و ژنرال موشه دایان میگویند که نباید به «دشمن» اجازه داد با آغاز جنگ، اسرائیل را در تنگنا بگذارد.
این گروه از مقامات پیشنهاد میکنند که خانم مایر دستور آغاز حملهای ضربتی را صادر کند، اما خانم مایر تحت تاثیر توصیههای ژنرال دایان که قهرمان نبرد «ششروزه» محسوب میشد این درخواست را رد میکند.
حمله اولیه مصر و سوریه در روزی رخ داد که «مقدسترین» روز سال برای یهودیان به شمار میرود و این امر اسرائیل را بهشدت غافلگیر کرد.
در روز «کیپور»، اسرائیل در تعطیلی سراسری و کامل است و هیچ اتومبیلی حرکت نمیکند و همه چیز در سکوت مطلق است. این وضع موجب شد که کشورهای مصر و سوریه در ساعات اولیه نبرد به پیشرفتهایی برسند.
متن مباحثات گلدا مایر با ژنرال موشه دایان حاکی از آن است که این مقام ارشد نظامی اسرائیل بهشدت هراسان شده و بارها «ابراز اطمینان» کرده است که «اعراب این بار قسم خوردهاند که کشور یهودی را نابود کنند».
ژنرال دایان از ضعف نیروهای خود، کمبود نیروها، تلفات بسیار در کانال (مرزی با مصر) و کارآزمودگی سربازان عربی گزارش میدهد و از جمله در گزارش روز هفتم اکتبر سال ۱۹۷۳ میگوید که «فکر نمیکردم که اینها این قدر خوب بجنگند، با آن سال (نبرد ششروزه) کاملا فرق کردهاند... در مورد توان خودمان اغراق کرده بودم».
انتشار این سخنان از ژنرال دایان و ارزیابیهای غلط او پیش از آغاز نبرد در واقع شکستن اسطورهای است که جامعه اسرائیل همواره از این فرمانده نظامی برای خود ساخته است.
بخش جنجالبرانگیز این اسناد برای مردم اسرائیل آن است که موشه دایان در نشستهای ستاد کل ارتش در زمان جنگ به نیروهای خود گفته است که پیشروی کنید و اگر توانستید زخمیها را نجات دهید و اگر نشد، آنها را رها کنید. استدلال او این بوده است که اگر زخمیها نجات نیابند و اسیر شوند بعدا میتوان آنها را در مذاکره با کشورهای عرب آزاد کرد.
این امر از این نظر برای مردم اسرائیل تکاندهنده است که رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی این کشور همواره میگویند که برای نجات جان یک سرباز در عرصه جنگ، نباید از هیچ تلاشی فروگذار بود.
در پایان نبرد سال ۱۹۷۳، اسرائیل متحمل ۲۷۰۰ کشته نظامی شد که این شمار برای اسرائیل بسیار زیاد محسوب میشد. به دنبال شمار زیاد اسیرانی نیز که ارتش اسرائیل متحمل شد انتقادهای بسیاری در افکار عمومی جامعه اسرائیل از رهبران این کشور به عمل آمد که این انتقادها به برپایی کمیته حقیقتیاب اسرائیل برای بررسی اشتباهات سران منجر شد.
اسناد محرمانه تازه انتشاریافته نشان میدهد که دولت اسرائیل بهشدت به اشرف مروان، داماد بزرگ جمال عبدالناصر، که برای اسرائیلیها جاسوسی میکرد وابسته شده بود. خانم گلدا مایر و رئیس وقت موساد اسرائیل، تصویکا زمیر، در شمار معدود مقامات اسرائیلی بودند که گزارشهای اشرف مروان را دریافت میکردند.
اما اسناد تازه انتشاریافته در اسرائیل ثابت میکند که اشرف مروان در لحظهای تاریخی برای اسرائیل، بیشتر اطلاعات را از این کشور دریغ کرده است.
اشرف مروان، داماد محبوب جمال عبدالناصر، از سوی انورسادات به ریاست دفتر ریاست جمهوری منصوب شده و مورد اعتماد جدی سادات بود. اما موساد اسرائیل از سالها قبل از آن، اشرف مروان را به خدمت گرفته بود.
برای مصریها تا به امروز نیز باورکردنی نیست که داماد جمال عبدالناصر، رهبری که دههها شعار «ریختن اسرائیل به دریا» را مطرح میکرد و محبوب قلوب مصریها و میلیونها نفر در دنیای عرب بود، خود جاسوس موساد بوده است.
سرانجام جنگ «یوم کیپور» در حالی پایان یافت که اعراب نتوانستند هیچ بخشی از سرزمینهایی را که در جنگ «ششروزه» از دست داده بودند، از دست اسرائیل درآورند.
اما خشم مردم اسرائیل و انتشار گزارش کمیته حقیقتیاب ملی اسرائیل درباره نبرد «یوم کیپور» موجب شد که خانم گلدا مایر از رهبری حزب کارگر و نخست وزیری کنارهگیری کند و ژنرال موشه دایان نیز استعفا کند.
یارون دکل، روزنامهنگار مشهور اسرائیلی، میگوید که اسناد تازه انتشاریافته روزهای جنگ «یوم کیپور» نشان میدهد که دولت وقت اسرائیل برای عبور از این بحران بسیار جدی تا چه حد نیازمند به حمایت آمریکا در جامعه بینالملل بوده است، وضعیتی که به گفته آقای دکل تا امروز نیز ادامه یافته و به توصیف او «همه رهبران کنونی اسرائیل نیز باید از آن درس عبرت بگیرند».
فردا