مدتی قبل مناظره ای مجازی میان دو چهره بسیار موثر فکری ایران معاصر با عنوان «روشنفکری و حقیقت» انجام گرفت.
عصراسلام: این مناظره از جهات مختلف واکنش ایجاد کرد و مورد داوری های متعدد قرار گرفت. در این نوشته قصد دارم سه جنبه جالب توجه و تأمل برانگیز در این مناظره را برجسته سازم.
۱- غیبت هنر خوب گوش دادن
از نیمههای مناظره، طرفین یکدیگر را از جهاتی نقد می کردند که ناشی از عدم توجه به حرفهای یکدیگر بود. نگارنده به عنوان مخاطب به وضوح متوجه بودم که طرفین مناظره واقعاً به یکدیگر گوش نمیدهند و بیشتر تلاش می کنند سخن خود را بگویند. در نتیجه مدام یکدیگر را به عدم دریافت و فهم سخن خود متهم میکردند. این نقص ناشی از یکی از خصایص بنیادی روشنفکری دینی در ایران است:
وابستگی تام و تمام به حرف زدن پیوسته و لا ینقطع. هر دو چهره برجسته روشنفکری دینی در ایران، لاینقطع سخنرانی کرده اند و درباره همه امورات جاری جامعه داوری کرده اند. هرچند به دلیل خروج سروش از ایران، این امر در وی کم رنگ تر شده، اما جای خالی ایشان را مصطفی ملکیان با سخنرانی های بیشتر و پیوسته تر پر کرده است. اغراق نیست اگر بگوییم این دو چهره، وابستگی روانشناختي جدي به سخنرانی دارند. در نتیجه مهارت خوب شنیدن را یا از دست داده اند یا اساساً از آغاز فاقد بوده اند.
۲- اگر بزرگان روشنفکری دینی حرف یکدیگر را نفهمند، مردم چگونه میتوانند حرف آنها را بفهمند؟
اینکه یکدیگر را به عدم فهم سخن هم متهم کرده اند دلالت ضمنی مهم تری نیز دارد. اگر این دو نخبه که عمری در راه علوم انسانی، به خصوص فلسفه و کلام صرف کرده اند، در فهم سخن یکدیگر ناکام بمانند –چیزی که هر دو ادعا کردند- پس تکلیف عامه مردم به عنوان مخاطب ایشان چیستند. عامه مردم که به اندازه این دو در علوم نظری ورزیده نیستند و با ادبیات روشنفکری دینی به آن اندازه آشنا نیستند، چگونه قرار هست سخن این دو را بفهمند؟
۳- تلاش انفرادی برای حقیقت جویی
در ادبیات فلسفی مغرب زمین از همان زمان سقراط بر جنبه جمعی جستجوی حقیقت تأکید شده است. حقیقت امری است که به نحوی جمعی و از طریق کوشش جمعی قابل حصول است. اما در این مناظره، کوشش یا نشانه ای از میل و علاقه دو طرف برای تشریک مساعی برای کشف حقیقت مشاهده نشد. در بهترین حالت هر یک از طرفین تلاش کرد ماحصل تلاش های فردی خود را بیان بکند و اگر توانست، طریقی را که طرف مقابل پیومده است، به نقد بکشد.
***
جالب آنکه مصطفی ملکیان در درسگفتارهای اخیر خود درباب اخلاق گفتگو بر نکات بالا تأکید بسیار داشته است. اما جنبه طنز ماجرا این است که هم در کلام خود وی و هم در کلام سروش بیشتر آنها غیاب بودند. در مقاله ای که نگارنده سال گذشته برای همایش اخلاق گفتگو (که به دلیل شیوع کرونا برگزار نشد) با عنوان «اخلاق گفتگو در نزد روشنفکران دینی» نوشته بود، موارد متعددی از نقض اخلاق گفتگو در نزد روشنفکران دینی را بیان کرده است. این مناظره مصداق عینی و گلچینی از آن چیزی بود که در مقاله گفته شده است. به بیان دیگر، اگر تاریخ مواجهه روشنفکران دینی با یکدیگر را ببینید، موارد بسیاری خواهید یافت که داّل بر ضعف اخلاق گفتگو در نزد آنهاست.
جلال پیکانی
انجمن فلسفه و فلسفه ورزی