تا جایی که از مطالعه آثار و نوشتههای آقایان دکتر عبدالکریم سروش، محمد مجتهدشبستری، نصر حامد ابوزید و محمد ارکون دستگیرم شده است (ممکن است برداشتم با دریافت شما متفاوت باشد؛ که لزوماً بهمعنای نادرست بودن آن نیست؛ چون حقیقتها کمابیش ساخته میشوند!)؛ در کلیت خود، روشنفکر دینی کسی است که:
۱-با بهرهگیری از ابزارهای برون دینی از دینِ سنتی قداستزدایی میکند؛
۲-هرمنوتیک، تأویل متن و زبانشناسی از جمله مهمترین روشهای علمیِ قداستزدایی و اینجهانیسازی دینِ تاریخی و بلکه اصل متون دینی توسط روشنفکران دینی بوده است؛
۳-روشنفکران دینی دین را بهمقولهای کمابیش عرفی و سکولار (تقلیل یا ارتقاء=بستگی بهمیل شما دارد) جایگاه میدهند؛
۴-سیاستزدایی و برداشتن وظایف اجتماعی از دوش دین، از دیگر حوزههای تلاش روشنفکران دینی است؛ بهعبارت دیگر معتقدند زندگی اجتماعی و سیاسی بشر ارتباطی بهدین ندارد؛
۵-روشنفکران دینی اصل و منشأ آسمانی و وحیانی بودن ادیان را کمابیش با تردیدهایی جدی روبرو میسازند؛
۶-بهتبع آن روشنفکران دینی، در پی «حداقلی» کردن نقش و جایگاه دین در زندگی بشر هستند؛
۷-روشنفکر دینی تلاش میکند این آموزهها را منتقل کند که: دین در کلیت خود مقولهای تاریخی است؛ بهتبع آن معرفتهای دینی اموری تاریخی بوده و هیچ نقشی نمیتوانند در زندگی بشر امروزین ایفا کنند؛ فراتر از آن، حتی اصل و سرچشمه دین در سدهها و هزارههای گذشته هم هیچ نسبت معناداری با زندگی انسان قرن ۲۱ ندارد؛ بنابراین بشر حتیالمقدور باید از نقش و جایگاه دین در حیات خود (در شئون گوناگون) بکاهد؛ و بهجای آن زندگی خود را با آخرین دستاوردهای فکری- فلسفی، سیاسی، فرهنگی و حقوق بشری انسان امروزین در دنیای کنونی همگرا و هماهنگ سازد.
۸-حاصل اینکه، روشنفکر دینی این پیام را میدهد که: شما میتوانید انسان بسیار خوب و مفیدی برای خود و جامعه انسانی باشید، بدون آنکه لزوماً با دینی خاص در پیوند قرار بگیرید؛ دین در خوشبینانهترین و سودمندترین وضعیت میتواند نوعی آرامش و امید درونیِ کاذب یا غیرکاذب در انسان ایجاد کند.
مظفر شاهدی/تاریخدان