بخش دیگری از شخصیسازی زبان در لحن نمودار میشود. لحن به معنی آهنگ سخن، در زبان گفتار، بخش زیادی از معانی مورد نظر گوینده را منتقل میکند؛ امّا در نوشتار به کلی از بین میرود.
بسیاری از کژفهمیها و سوءتعبیرها نتیجۀ لحن است. لحن «آنچه میگویید» نیست؛ بلکه شیوۀ بیان و مواضع درنگ و تکیه و تأکید است. در گفتار، قصد و معنی بر این پایه تعیین میشود که آهنگِ تکیه و تأکید روی واژهها «کجا، کی و چگونه» باشد. فنِّ شعرخوانی در واقع مهارت ادای لحن و آهنگِ کلام است به گونهای که معنی با ادای لحن بیان شود؛ اما متن ادبی (نوشتار) از این لحاظ خاموش است چون مولّف حضور ندارد و نوشتار فاقد لحن است. مثلاً این بیت حافظ را با دو لحن میخوانند:
بگیر طرۀ مهچهرهای و قصّه مخوان
که سعد و نحس ز تأثیر زهره و زحل است.
الف) اگر با درنگ و فرود مصرع نخست را پایان ببریم «که» حرف ربط علّی است و بیت لحن منفعل و جبرگرا دارد: بگیر طرّۀ مهچهرهای و قصّه مخوان[زیرا] که سعد و نحس ز تأثیر زهره و زحل است.
ب) اگر پایان مصراع نخست را با تکیه و خیزش به مصراع دوم وصل کنیم «که» حرف ربط تأویلی است و بیت لحنِ فعّال دارد: بگیر طرّۀ مهچهرهای و قصّه مخوان که سعد و نحس ز تأثیر زهره و زحل است.
لحن در واقع صدای نویسنده است که در هر نوشتار ولو بسیار رسمی از لابهلای واژهها و جملهها به گوش میرسد. این صدا بیانگر رابطۀ نویسنده با موضوع است. هر چه پژواک این صدا در متن قویتر باشد، فردیتِ نوشتار پررنگتر است. لحنِ داستاننویس و شاعر همان صدای پنهانِ «منِ هنری» او است که تابع موضعگیریها و جانبداریها عاطفی و ایدئولوژیک اوست.
مثلاً در زبان فارسی، غزل یکشکل قراردادی و حاوی مضامین همانند است. شاعران بسیاری غزل سرودهاند که از لحاظ صوری شبیه هماند اما لحن آنها متفاوت است: لحنِ سنایی بی پروا و قلندرانه است و لحنِ عطار جدّی و حسرتآمیز ، لحنِ سعدی شوخگنانه و کنایهآمیز و لحن مولوی شادمانه و شورانگیز، لحنِ حافظ رندانه و ایهامانگیز و لحن صائب غمگنانه و اندوهآمیز.»
دکتر محمود فتوحی
منبع: سبک شناسی نظریهها، رویکردها و روشها، محمود فتوحی، تهران، سخن، ۱۳۹۰/ ص: ۷۸ ـ ۷۶
کانال ادبیات پست مدرن