در دوره قاجار مرسوم بود که هر سال پیش از عید نوروز از طرف شاه برای فرمانفرمایان ایالات و حکام ولایات، خلعت (جامه) فرستاده میشد و این خلعت بوسیله یکی از درباریان با مراسم مخصوصی ارسال میگردید و چون برای کسی که حامل خلعت بود منافع بسیار داشت.
درباریان برای به دست آوردن «خلعت بها» کوشش بسیار می کردند و به وسایل مختلف دست می زدند تا از طرف شاه حامل خلعت شوند. خلعتهایی که اهدا میشد (یا به اصطلاح آن روز مرحمت میشد) همه یک نوع نبود و درجات مختلف داشت و به اشخاص با در نظر گرفتن موقع و مقامشان خلعت مرحمت می شد.
مثلاً برای شاهزادگان درجه اول و سرداران بزرگ، شمشیر جواهر نشان نیز مرحمت میشد. برای طبقه دیگر از حکّام فقط جبّة ترمه مرحمت میشد. گاهی اعلیحضرت برای آنکه بیشتر طرف را مورد لطف و مرحمت خود قرار دهد، یکی از جبههای شخصی خود را که به نام «تن پوش مبارک» خوانده می شد، اهدا میفرمودند و این عنایات شاهانه زبانزد رجال واعیان میشد و میگفتند که به فلانی «تن پوش مبارک» مرحمت شده است.
در هر شهرستانی عمارتی به نام «عمارت خلعت پوشان» در خارج شهر بنا نهاده بودند و همینکه خبر ارسال خلعت از پایتخت به حاکم یا والی میرسید، فوراً به ترمیم و تزیین عمارت مذکور میپرداختند و آن بنا را به صورت یک تالار مجلل و مفروش با انواع چراغ ها میآراستند و خیمه ها در اطراف عمارت برای پذیرایی طبقات مردم برپا میکردند.
روزی که مقرر بود حامل خلعت برسد، حاکم و کلیه رجال و اعیان و بزرگان با لباس رسمی در میان افواج سوار سرباز نقاره خانه زنبورک به عمارت خلعت پوشان میرفتند و کنار میزهایی که از شربت و شیرینی مملو بود قرار می گرفتند، ولی کسی حق نداشت که قبل از انجام مراسم خلعت پوشان دست به شیرینی و شربت بزند.
به محض آنکه کاروان حامل خلعت از دور نمایان می شد، حاکم و کلیه رجال، پیاده به استقبال می رفتند. وقتی حامل خلعت نزدیک می شد از اسب پیاده می گردید. در این هنگام، فردی که خلعت را که در بقچه ترمه مجللِ نقره دوزی و روی سینی بزرگ نقره طلاکاری شده در دست داشت، بی حرکت می ایستاد.در این موقع رقاصان که همگی پسرانی بودند که لباس زن در بر کرده اند،رقصیدن و ساز زدن آغاز میکردند و صدای زنبورک و شیپور فضا را پر میکرد. سپس در میان شادی مردم و موزیک نظامی به طرف عمارت «خلعت پوشان» میرفتند. در اینجا حامل خلعت با تکبر و تشریفات خاصی خلعت را میبوسید و حاکم هم در مقابل خلعت زانو به زمین می زد و با احترام آن را میبوسید.
اگر خلعت شمشیر بود، حامل خلعت با تشریفاتی آن را به کمر خان میبست و اگر جبه و یا «تن پوش مبارک» بود حامل خلعت با آداب و رسوم مخصوص آن را به تن حاکم میکردند. در این لحظات بود که فریاد «مبارک باد» از اطراف بلند میشد و گاهی رجال شهر نیز برای تملّق، هدایایی به حاکم تقدیم میکردند. سپس نوبت شربت و شیرینی میرسید و خطبای متملق و شعرای چاپلوس به قصیده سرایی میپرداختند.
پس از آن حاکم با همان خلعتی که بر تن داشت سوار یک اسب قوی هیکل که به اقسام زیورآلات زینت شده بود، میشد و در جلوی او رقاصان و ساز زنها پیاده در کوچه و بازار حرکت میکردند و صدای طبل و دهل شهر را پر می کرد. گاهی هم حاکم چند مشت پنج شاهی نقره میان تماشاچیان میپاشید. بدین گونه موقعیت حاکم در بین مردم تحکیم میشد.
حمید مرتضوی
منبع: سفرنامه "یاکوب ادوارد پولاک" طبیب مخصوص ناصرالدین شاه.