یکی از کارهای ارزشمند در حوزه ادبیات کلاسیک به ویژه کتاب شاهنامه، کارهای استاد جلال خالقی مطلق است؛ ایشان در تصحیح و شرح متن (رستم و سهراب) زحمات زیادی کشیدند و همچنین مقالات بیمانندی در این حوزه نگاشتند.
عصراسلام: اما دو پرسش همیشه ذهنم را به خود مشغول داشت:
۱- آیا در این زمانه، باید تلفظ زمان فردوسی را در تصحیح برگزینیم؟
۲- خط چه روزگاری را در تصحیح متون کلاسیک انتخاب کنیم؟
نخست به این دو سوال پاسخ می دهم، سپس نظر استاد را جویا میشوم:
ایران فرهنگی، که شاخصه اصلی آن زبان فارسی است، کشوری پهناور است، شامل افغانستان، تاجیکستان قسمتهایی از شبه قاره هند و ازبکستان به مرکزیت و پایتختی ایران فعلی؛ با گزینش تلفظ قرن چهارم شاهنامه-که در این دوره به تلفظ مردم افغانستان و تاجیکستان نزدیکتر است عملا پایتختی ایران را در حوزه جغرافیای فرهنگی گسترده میستانیم و به دیگر حوزه جغرافیایی وا می گذاریم؛ تا آنجا میدانیم در تاریخ همیشه-حتی روزگار غلبه ترکان ومغولان-زبان فارسی زبان رسمی کشور ما بوده است.
زبان فارسی تحول تدریجی خود را در جغرافیای کنونی به شیوه طبیعی طی کرده تا اینجا رسیده است اما در در دیگر حوزه های جغرافیای فرهنگی ایران،از جمله تاجیکستان،افغانستان و....زبان فارسی همیشه زبان رسمی نبوده، و برای دوره هایی توقف بلند مدت داشته است، مثلا تا جیکستان دهه ها تحت سیطره زبان روس بوده،و این وقفهها سبب گشته تا زبان فارسی در گردنه سنت، ایستاده وپویش و زایش آن مانند کشور ایران نبوده، انتخاب تلفظ گذشته زبان ،باعث می شود که هم سیر طبیعی زبان نادیده گرفته شود وهم محوریت زبان فارسی را از ایران کنونی می گیریم؛ آن وقت تاجیکستان حق دارد که فردوسی را فقط متعلق به خود بداند، تار را آذربایجان به نام خود ثبت کند، و مولوی را ترکیه مصادره به مطلوب نماید.
مهم تر این که نسلها که همپای تحول زبان نا خودآگاه تلفظ معیار را در ذهن دارند،نمی توانند ارتباط مطلوبی با متون گذشته بر قرار کنند و گاهی دلزده وسرخورده می شوند-ناگفته نگذرم که بیشتر مخاطبان شاهنامه مخاطبان عام هستند-عیب آن این که نمی توانیم امروز گذشته را زنده کنیم،و اندک اندک این آثار ارزشمند از جغرافیای سیاسی ایران حذف یا کم رنگ می شوند. البته ما میتوانیم بحثهای تخصصی در حوزه زبان گذشته داشته باشیم و مخاطبان خاص هم از بحث ها بهرهمند شوند.
نکته دیگر انتخاب خط است؛ همان گونه گفتهاند خط قراردادی و عمر آن را تا ده هزار سال تخمین زده اند ؛ در تصحیح متن قدیم به نگرم باید خط زمان تصحیح را مد نظر قرار داد،نه خط زمان تالیف را،استاد خالقی نمی دانم بر چه معیاری واژگانی مانند"چون" را با املای "چن"نوشتند،یا فرآیند آوایی ابدال را که در گفتار نمودار می شود به نوشتار تغییر داده اند به عنوان نمونه واژه"بجنبید"را "بجمبید "ضبط کرده اند:
چن آمد ز رستم چنین گفتگوی
بجمبید سهراب را دل بر اوی
اگر مطابق با دگرگونی گفتار وفرایندها، املای واژگان را تغییر دهیم،پس باید املای واژگانی چون سنبل،اجتماع واصغر را به سمبل،اشتماع واصخرتبدیل کنیم و بسیاری از واژگان که شکل گفتاری آنها با ریخت نوشتاری آنها متفاوت است هم به این گونه عمل نماییم.
البته جاهایی به خاطر حفظ اصالت شعر و پایداری وزن وقافیه،نیاز است تلفظ قدیمی واژه را بر گزینیم، این هم مواردی استثنایی است،مثلا جایی که "سخن"با"بن"قافیه می گرددحتما باید"سخن"را" سَخُن"تلفظ کنیم، آنجایی که نه وزن وقافیه به هم می خورد ونه عیبی متوجه شعر است، بر این باورم که واگویهها امروزین باشد؛ نیازی نیست به جای "یک"امروزی"یَک"دیروزین را استعمال کنیم.
ابراهیم نجاری
گنجینهادیی