روایاتی در منابع اسلامی نقل شده است بدین مضمون که خود را جای خدا منشانید.
عصراسلام: «ويل للمتألين من أمتي، الذين يقولون: فلان في الجنة، وفلان في النار» وای بر آنانی از امتم که سخنی را به خدا نسبت میدهند و میگویند فلانی در بهشت است و فلانی در جهنم. این مصداقی از مصادیق آیه «وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» است. همین مضمون در روایات دیگری نقل شده است. «لا تألوا علی الله» و ...
به گمانم کسانی که هر روز کسی را «زبیر» و روز دیگر دیگری را «طلحه» میخوانند و خود را «عمار» میدانند، خواسته و ناخواسته بر جای خدا مینشینند. استعارهٔ تاریخی زبیر به معنای این است که فلانی عاقبت به شر شد و گاهی صریحاً میگویند فلانی جایش جهنم است. این با آموزههای دینی ناسازگار است. روحانیان منبری که به گمان خودشان از موضعی دینی کسی را جهنمی و کسی را بهشتی و کسی را عاقبت به خیر و دیگری را عاقبت به شر و کسی را عمار و دیگری را زبیر و عمرسعد و ... مینامند، -چه بسا نادانسته- خود را در جایگاه خدا مینشانند و حکم میکنند. خود را قسیم الجنة و النار فرض میکنند.
آنها و ما تنها میتوانیم بگوییم به گمان ما عمل فلان فرد نادرست و اشتباه بود به این دلیل و به آن دلیل. میتوان از منظری دینی گفت فلان فرد عملش معصیت بوده است. اما نمیتوان در جایگاه خدا نشست و گفت او عاقبت به شر است، او جهنمی است. اسرار حساب و کتاب خداوندی را نه تو دانی و نه من. اگر ادعای دینداری دارند، درست این است که بگویند فلانی اشتباه کرد و تمام. اما او «زبیر» است و عاقبت به شر و جایگاهش جهنم است و ... این در جایگاه خداوند نشستن است. البته خبر خوب اینکه که آخوندها قسیم النار و الجنة نیستند.
اکبر موسوی