۱. این روزها بعضی افراد و به طور مشخص بعضی روزنامهنگاران پس از سالها کسب درآمد و داشتن مقرری از درگاه اصلاحطلبان خیلی ناگهانی اعلام میکنند این جریان سیاسی تو خالی و تیراژ رسانههای کاغذی آن فاجعه بار است و باید از آن بیرون زد و از این حرفها!
البته که جریان اصلاح طلب به همین پوچی شده که شماها میفرمایید و وضع رسانههایش هم همینطور اما شما که برای سالیان داخل این جریان بودید حتما از مدتها قبل میدانستید وضع همین است و از امثال بازی خودی و غیرخودی و اتوریتهسازی برای امثال محمد قوچانی که گفتگویش با تسنیم عین پوچی بود و باندسازی و باندبازی در این جریان خبر داشتهاید و بخشی از آن بودهاید...
در واقع حرفها و رفتارهای امروز شما شبیه کسی است که پس از اعلام ورشکستگی یک کارخانه از آن استعفا میکند!
۲. بعضی آدمها هم که از فرق سر تا نوک پا از دولت روحانی و حضور اصلاح طلبان در متن و اکناف قدرت کاسبی کردهاند و برای خودشان رزومههای پوشالی ساختهاند، این روزها بیآنکه پاسخگوی حضورشان در قدرت باشند در تکافوی شکل دادن به انجمنهای دانشگاهی و امثال آنها با محوریت خودشان و هم پالکیهایشان هستند تا پس از پایان دولت و حضور اصلاح طلبان در قدرت، پایگاهی برای عرض اندام و بده و بستان داشته باشند و احتمالا در آنجا به کمین فرصتهای آینده هم بنشینند. این پدیده شوم چیزی شبیه دربگردانی در بخش دولتی است یعنی ورود و خروج افراد از دولت به بخش خصوصی و بالعکس که به فساد گسترده از جمله اقتصادی منجر شده و مشابه آن در جامعه مدنی هم به تباهی و بیخاصیتی ختم میشود.
اگر برخی به بخشهای مختلف جامعه مدنی نیم بند ایران از بیرون ضربه میزند این افراد بخشهای دیگر آن را از درون تهی میکنند که البته ضربهای سهمگینتر است.
آرش محبی