افلاطون میگفت زمان تصویر سرمدیت است که بر طبق عدد حرکت میکند. ارسطو زمان را شمارش حرکات بر حسب قبل و بعد میدانست. کانت زیرپای این تعریفهای متافیزیکی زد و زمان را صورتِ پیشینی ادراکهای حسی تعریف کرد.
در این فیلم اما از هیچ یک از این تعریفهای فلسفی خبری نیست و با تعریفی عینی، کاربردی و در عین حال دقیق از زمان مواجه خواهید شد: زمان چیست؟ زمان واحدِ ارزش است.
سادهترش میشود همین مَثل خودمان که وقت طلاست. به این فیلم نگاه کنید، متوجه میشوید که 《وقت طلاست》 نه یک پند اخلاقی، که بنیادیترین منطق و اصل حاکم بر دنیای ماست: زمان واحد ارزش است.
گوشی من شکسته و من میخواهم یک موبایل نو بگیرم. اگر درآمد من ساعتی ۲۰هزار تومان باشد، برای خرید یک گوشی موبایل معمولی باید چیزی حدود ۲۵۰ ساعت از عمرم را بفروشم (با روزی ۸ ساعت کار میشود تقریبا ۱ ماه و نیم). طوری نیست، نه؟ میارزد ۱ ماه و نیم از عمرم را بفروشم و یک گوشی نو بخرم. اما نیازهای دیگری هم هست؛ فرض کنیم من هیچ مصرفی نداشته باشم و تمام آنچه از فروش عمرم بدست میآورم، پسانداز کنم. به این ترتیب برای:
یک لپتاب: ۵۰۰ ساعت (۴ ماه)
یک پراید کارکرده: ۴هزار ساعت (۴۰ ماه یا سه سال و نیم)
یک خانه ۵۰ متری در مرکز شهر تهران: ۵۰ هزار ساعت ( ۳۱۲ ماه یا ۲۶ سال)
از عمرم را باید بفروشم.
چه به زمان از دیدگاه سرمدیت افلاطون فکر کنم، و چه روی زمین بیایم با کانت در صورت پیشینی بودن زمان همنظر شوم، تاثیری در این واقعیت ندارد که من برای آنکه زنده بمانم، باید عمرم را در ازای نیازهایم بفروشم. من برای بدست آوردن این نیازهای اولیه باید زمانم را که در واقع ترجمهایست از قوای عضلانی و فکریام بفروشم. قابل قبول بود اگر ماجرا به همینجا ختم میشد. اما مسئله اینجاست که نیروهائی خارج از اراده من و شما که فروشنده زمان و منبع تولید ارزشایم، وجود دارند که بر تعیین مقدار ارزش عمر ما و به عبارت دقیقتر بر تعیین ارزش قوای عضلانی و فکری ما کنترل و مدیریت دارند. به این ترتیب ارزش عمر ما، ارزش زمان قابل فروش ما، و نهایتا ارزش قوای فکری و عضلانی ما روز به روز به بهای کمتری به فروش میرسد و در مقابل آن نیازهای کمتری را میتوانیم تامین کنیم.
به این فیلم نگاه کنید. ماجراجوییهای هالیوودی قهرمان کلیشهای فیلم را که یکشبه از بدبختی و کثافت فرار میکند و دنیا را نجات میدهد و مترسک همبازیاش را تحمل کنید و به منطق اصلی پشت این داستان فکر کنید. برای کسی که از گنجینه عمری چندهزار ساله برخوردار است، هیچ مسئلهای ندارد که مثلا ۱۰۰ سال را بابت خرید خانه، چندده سال را بابت خرید یک اسب و سالها را برای یک لذت چندساعته خرج کند. هرچه این گنجینه جادویی به ارث رسیده غنیتر باشد، فرد امکانات و گزینههای بیشتری دارد تا تصمیم بگیرد دلش میخواهد ساعتهای عمر دیگران چطور بگذراند. اما برای آنهایی که با ۲۰ سال عمر مفیدِ قابل فروش به دنیا آمدهاند، حساب، حسابِ روزها و ساعتهاست.
زهره نجفی