هر ملتی به هنر یا هنرهایی خاص علاقه دارد؛ برای نمونه برخی از ملتها به هنرهای رزمی بیشتر علاقهمندند، برخی دیگر به نقاشی و مجسمهسازی، برخی دیگر به نمایش و فیلم، برخی دیگر به موسیقی و رقص و قس علیهذا.
عصراسلام: ایرانیان، به دلایل گوناگون، علاقۀ شگفتی به شعر دارند و «شاعرانگی» را میتوان از ویژگیهای بیشتر ایرانیان دانست. شعر و ایران آن قدر در هم تنیده شدهاند که به دشواری میتوان آنها را از هم تفکیک کرد. یکی از آثار این شاعرانگیِ عمیق و شدید آن است که ایرانیان مهمترین سخنان خود دربارۀ اخلاق و دین و عرفان و فلسفه و حماسه را به زبان شعر بیان کردهاند.
از آنجاکه در شعرهای دست اول، صورت و معنی عمیقاً در هم تنیده شدهاند و به هیچ روی نمیتوان آن دو را از هم جدا کرد، درهمتنیدگی شعر و عرفان و اخلاق با شعر باعث میشود که فلسفه و عرفان و اخلاق هم شاعرانه شوند و بارِ عاطفی و احساسی پیدا کنند.
گذشته از این، شیفتگی ایرانیان به شعر باعث شده است بزرگترین قهرمانانِ ایرانیان در طول تاریخ شاعران ایرانی باشند، نه دانشمندان یا صاحبان دیگر هنرها و حرفهها. هم از این روست که شاعران بزرگی مانند فردوسی، خیام، سعدی، مولانا و حافظ به مهمترین شخصیتهای فرهنگیِ ایران تبدیل شده و به شدت مورد اقبال عام و خاص قرار گرفتهاند. این اقبال فراوان به شعر و تبدیل شدن شاعران به قهرمانان تاریخی باعث میشود عموم مردم به شدّت تحث تأثیر شاعران خود قرار گیرند و حرفهای آنها را به عنوان حقایقِ قطعیِ مسلّم در نظر بگیرند و حتی در مقام استدلال هم برای شعر ارزش فراوان قائل باشند.
در میان بسیاری از مردم کشور ما، شعر برهان قاطع و فصل الخطاب است و یک بیت زیبا و بلیغ به مراتب بیش از یک استدلال دقیق و درست، قدرت اقناعی دارد. نه تنها در محافل ادبی و علمی، بلکه در جمعهای خانوادگی و از آن شگفتتر در محاکم قضایی و مجامع سیاسی نیز غالباً شعر بیش از هر استدلالی کارایی دارد به همین سبب میبینیم که یک سیاستمدار، یا مدیر به جای پذیرش مسئولیت و انجام وظیفۀ خود، با خواندن شعری زیبا و با تحریک عواطف مخاطبان خود، به طور کامل از زیر بار مسئولیت خویش شانه خالی میکند. حل کردن مسائل خانوادگی و فیصله دادن پروندههای قضایی با شعر نیز از حوادثی است که در کشور ما کمابیش دیده میشود.
گمان میکنم کمتر کسی ممکن است شعرهای خیام و فردوسی و سعدی و حافظ و مولانا را صرفاً برای لذت بردن بخواند. به نظر میرسد غالب کسانی که سخنان این بزرگان را میخوانند، برآناند که از آنها اخلاق و عرفان و دینداری بیاموزند و بر اساس آموزههای آنها زندگی کنند. همان گونه که میدانیم، ما انسانها غالباً با واقعیتهای زندگی روبهرو نمیشویم و نوعاً بر اساس پیشفرضها و پیشدارویهای خود، با پدیدههای دنیا مواجه میشویم و آنها را تفسیر میکنیم. اشعار شاعران بزرگ معمولاً پیشفرضهایی در اختیار مخاطبان خود قرار میدهند و آنها را برای رویاروییهای خاصی با واقعیتهای زندگی آماده میکنند..
ایرج شهبازی