در نگاه به مسائل اجتماعی اعم از تحلیل مناسبات اجتماعی یا بررسی آسیبهای اجتماعی ، در مقالات و سخنرانیها و حتی گفتهها و نوشتههای اساتید و فیگورهای روشنفکری خارج از آکادمی ایرانی همیشه نوعی اینهمانسازی کلی و نوعی مفهوم پردازی جامع به چشم میخورد.
عصراسلام: از اندیشهورزان چپ تا نگاههای تمدن محور مبتنی بر اصالت و نگاههای ایرانشهری ، نکته موردنظر نگارندگان در این جستار بحث تناقض در دیالکتیک عینیت و مفهوم است که برگرفته از دیالکتیک منفی آدورنو است و در ادامه بسط آن در تفکر پساساختگرایانه دلوز برای بررسی این نوع نگاهها به مسائل و تحلیلهای اجتماعی (سیاسی).
همانطور که مشاهده میشود در مواجه با آسیبهای اجتماعی مدلهای سیستمیک اعم از چپ و راست، دینی یا حتی فلسفی نوعی بازنمایی امر کلی را بهعنوان هویت حقیقی یک مسئله توسط روشنفکران دانشگاهی و حتی بیرون دانشگاهی مطرح میشود (شاید بدون خواست آگاهانه)! و همیشه در نتایج تحقیقات اجتماعی این امر مفهومی بهصورت کاملاً غیر دیالکتیکی، در حوزه دانشگاه با مازاد مفهوم، نسبت به ساختارهای عینی اجتماعی و در نزد روشنفکران بیرون از آکادمی با مازاد عینیتهای ساختی در قالب نوعی گفتمانسازیهای نسبیگرایانه پستمدرنیستی متجلی میشود.
این گزاره مورد ادعای نگارندگان تا حدود زیادی تائید میشود و البته که چیزی که در این میان گم میشود همین تناقض برسازنده است که تن به کلیت نمیدهد اگر حرف آدورنو را قبول کنیم که همین تناقض میان کلی و جزئی؛ یا در ساحت علوم اجتماعی این تناقض معرفتشناختی میان مفاهیم نظری و ابژههای مورد شناسایی وجود دارد ، یا باید تن بهنوعی نسبیگرایی محض متکی بر استاد-پژوهشگر دهیم یا نگاه سیستمیک اینهمان کننده برخورد با جامعه.
غرض از این توضیحات وجود شکافی است که در این بحبوحه میان مازاد ابژه و مازاد مفهوم وجود دارد ، درست است که تناقض یادشده همیشه نمیتواند بهعنوان یک امر ایجابی عمل کند ، اما باید به یادداشت به قول ژیژک همین تناقض بود که آدورنو روی آن باقی ماند تا تن بهنوعی اینهمانسازی مفهومپردازانه یکدست ساز ندهد، پس در ادامه سیاست راستین کجا شکل میگیرد؟
سیاست راستین مبتنی بر فهم مفهومی چنانکه ژیل دلوز بدان اشارهکرده ابتدا در خود همین امر اینهمان یا مفهوم و تناقضات آن وجود دارد، برای مثال مفهوم دولت؛ مفهوم دولت عینیت خاصی را در ذهن متبادر میکند اما چون به گفته دلوز مفاهیم در ساحت مؤلفههای برسازنده خود نمیتوانند یکسان باشند بهطور درون ماندگار به واگرایی و یا تفسیر متفاوت نسبت به هم میرسند، سیاست راستین در ادامه دقیقاً جایی شکل میگیرد که این شکاف در قالب تضاد بین سیاست حکمرانی و سوژههای تحت قانون اما تعریفنشده بهطور سوژه کامل در قانون خود را متبلور میکنند، اگر بخواهیم انضمامیتر صحبت کنیم نگارندگان اعتقاد دارند که سوژههای سیاسی در این شکاف طرد و ادغام ِزندگی و سیاست که در سرمایهداری متأخر به اوج خود رسیده بهعنوان موجودات هم درون قانون هم تعریف نشدهی کامل تحت آن، به مفهوم آگامبنی کلمه میتوانند خالق سیاست باشند و همانطور که در این حیات برهنه موجود که این سوژه ها را میسازد، نوعی انفعال شکل میگیرد در عین حال با رخدادهای ساختی مواجه خواهیم بود که حاصل عوامل متعددی است که در زمان این رخداد های انضمامی چه درون قدرت حکومت ها باشد، چه در مواجه با ساحت زندگی روزمره سوژگان وفاداری خلق میشوند که به قول الن بدیو با وفاداری به رخداد شکل گرفته، میتوانند انسجام و درعین کثرت خاص خود سرانجام رخداد را در دست بگیرند و سیاست حقیقی را ممکن کنند.
شاید در انتها بد نباشد بدین امر اشاره شود که در این جستار نگارندگان از سنت های مختلف فکری استفاده کردند تا امکان تعین و تجلی سیاست را در عصر سیاست زدودگی به ویژه با بحران های شدید اقتصادی و بهداشتی که هم زندگی فرودستان را از نظر معیشتی هم جانی تهدید میکنند با نحلهها و سنتهای مختلف علوم اجتماعی و فلسفی بهطور خاصی بازنمایی کنند و راهکاری هر چند نظری حداقل برای اندیشیدن ارائه دهند.
نویسندگان: محمدجواد خوش یاران (پژوهشگر جامعهشناسی) و محمدرضا کچوییان (محقق فلسفه)
شبکه جامعه شناسی علامه