فریدون مهربانی (فریدون مهروانی) معروف به فری کثیف مالک ساندویچی فریدون زاده ۱۳۱۹ در محلهٔ شاپور به دنیا آمد.

عصراسلام: او در تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۹۹ درگذشت. او سالها پیش ازدواج کرده و دو فرزند پسر دارد که نام یکی از آنها بهزاد است و به کار پدرشان مشغول هستند.
تاریخچه تاسیس اغذیه فروشی
در دههٔ ۱۳۵۰ شخصی به نام فریدون مهربانی در محلی در خیابان نیلوفر تهران اقدام به افتتاح این مغازه نمود. بنا بر گفتهٔ بسیاری افراد، به خاطر طعم خوشمزه ساندویچهایش به سرعت در سطح تهران و به «ساندویچی فری کثیف» معروف شد. وی از شنیدن نام فری کثیف بسیار عصبانی میشد.
آدرس ساندویچی فریدون
مرحوم فریدون مهربانی صاحب ساندویچ فریدون یا همان فری کثیف، مغازهای در خیابان نیلوفر (یا عشقیار) تهران است. صاحب این مغازه، فریدون مهربانی، در شهر تهران بسیار معروف است.
علت نام گذاری فری کثیف
قدیمیترها میگویند که فری کثیف مغازهای بود قدیمی و کوچک و خود «فری» که عکس جوانیاش هم بالای سرش آویختهاست، به شغل پولشماری مشغول بود. کارگرهایش هم با لباس کثیف مشغول به کار بودند و به خاطر همین مغازهاش به فری کثیف معروف شد. از دیگر روایتها این است که چون قبل از انقلاب ۱۳۵۷ ایران گوشت غیرمجاز سرو میکرده، به «فری کثیفه» معروف شد.
همچنین روایت دیگری وجود دارد که فریدون در جوانی به خاطر اخلاق «تندش» به فری کثیف معروف شدهبود که البته درباره درستی این روایت تردید وجود دارد. حرفتازه
***
خبر کوتاه بود و جانگداز... فری کثیف درگذشت. کمتر کسی پیدا می شود که در تهران دانشجو بوده باشد و فری کثیف را نشناسد. آن زمانها که ساندویچیهای زیادی در تهران نبود و خبری از اینستاگرام و مستر تسترها نبود آوازۀ شهرت فری کثیف دهان به دهان همه جای شهر پیچیده بود.
اگر صبح زود از کنارِ مغازه اش رد می شدید، ملاحظه می کردید که شاگردش حسن، پاچۀ شلوارش را بالا زده است و لبِ جوب نشسته است و سیب زمینی پاک می کند و بعد چه صفی که برای همان سیب زمینی های معروفش شبها تشکیل نمی شد. خدابیامرزنه تنها بهداشت سرش نمی شد و همیشه لباسش روغنی بود که بسیار بداخلاق و عصبی هم بود. کافی بود مثلاً از او بپرسی شاگردتان دستکش ندارد؟ تا پولتان را بدونِ بحث پس بدهد و حسن را صدا کند و بگوید غذای ایشون کنسله وبه شما بگوید برو جایی که دستکش دستشان می کنند ... مرحوم انصاف هم نداشت و همیشه ساندویج هایش را گران تر و بی کیفیت تر از جاهای دیگر می فروخت.
شایعه بود که شهرتش بیشتر بخاطر این بوده که گوگوش یک بار در ساندویچیاش کوکتل خورده است. اما خودش هرگز به این موضوع اعتراف نکرد. از بزرگوار به پدرِ مقاومت در برابرِ نصبِ کارتخوان هم یاد می کنند. اگر میلیونها تومان هم سفارش میدادید تا پولِ نقد نمیآوردید به شما غذا نمی داد. اهلِ ماشین حساب و این قرتی بازی ها هم نبود و همیشه در دفترش حساب کتاب میکرد.
بله، هیچ چیز در زندگی عجیب تر از این نیست که شغلت مربوط به مواد غذایی باشد و کثیف باشی و مشتری مدار هم نباشی و گران فروش هم باشی و مالیات هم ندهی و اعصاب هم نداشته باشی و با تمام این احوال معروف ترین ساندویجی شهر هم باشی ... روحت شاد ای خلاصه ی تاریخِ معاصرِ ایران
نویسنده: پژواک کاویانی
***
گفتن فری کثیف فوت کرده. بچه بودم و دبستانی، هروقت بیست میگرفتم از مادرم پول میگرفتم تا از فری کثیف هاتداگ بخرم تا بیست بعدی. آن وقتها خانهمان در خیابان نیلوفر بود و آنجا مثل قبرستان بقیع بود و فقط یک ژوزف و هات چاکلت سرش بود و یک فری کثیف تهش. خود فری کثیف هم مگس میپراند و گهگاهی که یک نفر سیبزمینی سرخ کرده میخواست با همان لحن لاتی خودش داد میزد «حسسسن یه سیب بده خانوم».
الان که فکر میکنم میبینم حقش است انقدر کارش گرفته. روزی که علوم را بیست شدم خوش خوشان با دوچرخه رفتم دم فری کثیف و یک هات داگ خریدم و وقتی ساندویچ را گرفتم، از بس که از همان بچگی این دستم به آن دستم میگفت ... نخور، هات داگ داغ و خوشمزه از لای باگت سُر خورد و پهن شد کف زمین. قیافهام مثل بستنی آب شده شد. حالا کو تا بیست بعدی؟ فری با همان لحن لاتیاش داد زد «یه هات دیگه بده حسسسن». یعنی با آن آدمشناسیاش حدس زد که دچار چه ناامیدی عمیقی شدم و گفت «حتمن حسسسن هات داگ را بد پیچیده بود». این است که میگویم حقش است کارش گرفته . چه خوب است آدم در همان کودکی از آدمهایی که بدون هیچ حرف و حدیثی آدمند، انسانیت مزه مزه کند. دمت گرم فری کثیف عزیز
نویسنده: نوشین زرگری