در حین نزول لشکر به چمن سیلاخور، مردم آن منطقه از خسارتی که گرازها به زمین های کشاورزی وارد کرده بودند شکایت کرده و خواستار مداخله دولت و رفع این مشکل شدند.
عصراسلام: کریم خان شخصا همراه با نزدیکان برای کم کردن تعداد آنها برای شکار راهی آن منطقه شدند. پس از شکار، ناگهان حال ایشان رو به وخامت گذاشت به طوری که اخبار جعلی وفات ایشان در همه جا پیچیده بود. گزارش غفاری کاشانی (وقایع نگار) از این اتفاق:
«..ضربدستی چند در حین شکار از آن خسرو فیروزمند مشاهده شد که زمانه را داستان بهرام گور از یاد رفت و اوراق ذکر شکاراندازی سلاطین پیشین بر باد رفت.. از آنجا که از بدو خلقت خمیرمایه وجود انسان را با خلاصه متضاد شفا و علت آغشته اند، راسته بازار این حیات را خالی از رنج آلام جسمانی نیست..قبل از توجه موکب سعادت مدار جانب شکار، برودت هوای ییلاق تصرفی کامل در مزاج ایشان کرده تمدد کلی در اعصاب بهم رسیده بود و ذات همایون ملتفت آن نشده عزم شکار و به سبب زحمتی که در هنگام شکاراندازی واقع شده بود، کوفتید [ی] قوی در احوال راه یافته بود، علاوه رنج سابق گردید.
بعد از آن ناخوشی به تب محرّق منجر شده، عرض مرض اشتداد و ضعف و ناتوانی ازدیاد پذیرفت. عجب حالت صیرتزایی که از آفت عینالکمال روی داد و عجب قضیه دهشت افزایی اتفاق افتاد. ذاتی که سلامتی تمام عالم در سلامتی او بود اثر صحت از او زایل و وجودی که سلسله ی انتظام امور بنی آدم بسته به یُمن عدالت او بود از نظم اعتدال عاطل گشت. نی نی.. آفتابی که در هر صباح، طلوعِ جهان افروزش از مشرق دولتسرای بزرگی ظاهر شده پرتوافزای حال عالمیان بود در نقاب کسوف بیماری متواری گردید...
اطبای حذاقتشعار که قانون شفا به دست و نسخه دوا به کف مداوای ایشان بود، خصوصا جناب حکمتانتساب ارسطو تدبیر، میرزا نصیر که سرآمد حکمای دهر و اطبای عصر بود، با میرزا محمدامین طبیب که در فن طبابت شهرت تام داشت و سایر اطبّا از خرد و بزرگ، تاجیک و ترک به گِرد آن حضرت جمع و تمامی امرای سلسله علیّه زند نیز در تمامت اوقات، پروانهی گرد آن شمع شده، اطبّا به ترتیب قیام به معالجه شدند و امرا به ادای صلات و خیرات و اجرای صدقات چنانچه باید اهتمام نموده تا این که بعد از سیزده شبانه روز در شب پنجشنبه شفای عاجل و صحت کامل نصیب و عاید ذات جهان آرا گشت.
نظم
نگویم مزاجش گرفت اعتدال
که عالم شد ایمن ز بیم و زوال
کافهی خلایق در مقام شکر و سپاس یزدان شدند و بعد از چند روز که مزاج به حال قوت بازگردید و استقامتی تمام در احوال همایون بهم رسید، اردوی سعادتبنیاد را در آغاز زمستان به عزم خرم آباد فیلی سلسلهی توقف را حرکت داد..در این سال هوا به حسب اتفاق از معهود دیگر سالها خنکتر میگذشت و روز به روز به شدت دمسردی هوا و نهیب و سطوت سرما بیشتر میگشت و آفتاب عالمتاب از غایت شرمساری حجاب سحاب از رخ برنمی داشت و ابرهای سیهفام از کثرت گریه و زاری دیده از فشاندن گوهر اشک بر هم نمی گذاشت و چون موکب به بهرود رسید در آنجا سرما به حدّی بود که کار زمین از شدت یخ و کثرت برف به جایی انجامید که گفتی:
کز برف بر عصاره چینی است کوهسار
وز یخ پر از کتارهی هندیست آبدان..»
ایران عصرزند