کجای کار ما اشتباه است که با این همه مدرکسپاری در دانشگاهها، باز نتوانستهایم کسانی تربیت کنیم که بتوانند به اندازۀ دیپلم پنج دهۀ قبل ایران سواد داشته باشند؟ مَرکب علم تمام سنگینیاش را به مسائل پیچدرپیچ اداری محول کرده و خود چقدر سبکبار میرود!
عصراسلام: روزی و روزگای خواندن، فهمیدن و طی مدارج، سخت و سنگین بود و چقدر به فهم و دانش نیاز داشت و امروزه همه آن مسائل جایش را به مسائل دستوپاگیر اداری سپرده و دانشآموز و دانشجو موظف است به جای علم در هفتخان مسائل اداری چنان دست و پا بزند که نای کار علمی نداشته باشد.
مسائل سنگین اداری اعّم از کارهای موظّف کلاسی که سود بسیار اندکی برای دانشجو و دانشآموز دارد، مسیر علم و دانش را در کشور عوض کرده است. اگر از دانشآموزان بپرسید «از آن همه کارهای عجیب و غریبی که در کلاسها انجام میدهید، چه مقدار یاد گرفتید»؟، قطعاً با کمی شرمندگی جوابی دور از از انتظار خواهند داد. چرا دانشآموزان و دانشجویان ما در هفتخان کارهای کلاسی به دام افتاده و با این همه هیچ نمیآموزند؟
کجای کار ما اشتباه است که تعداد زیادی از دانشجویان از پایاننامۀ کارشناسی ارشد و دکتری خود هیج به یاد نمیآورند؟ ولی در چند دهۀ قبل که هیچ دانشآموزی کار کلاسی چنین انجام نمیداد، خیلی بیشتر از دانشجویان تحصیلات تکمیلی سواد و دانش داشت و از قدرت علمی برخوردار بود؟ کجای کار ما اشتباه است که با این همه مدرکسپاری باز نتوانستهایم کسی تربیت کنیم که بتواند به اندازۀ دیپلم پنج دهه قبل ایران سواد داشته باشد؟
ما چه کردیم در این کلاسها که با این همه فضاهای آموزشی مدرن، با این همه امکانات آموزشی مدرن، با این همه استادان مدرکدار دانشگاهی، باز نمیتوانیم به اندازۀ یک دیپلم پنج شش دهه قبل کشور خودمان باسواد به جامعه تحویل بدهیم؟
یک دیپلم قدیمی در کشور ما آنقدر سواد ادبی داشت، که هم مثنوی معنوی مولوی را میفهمید، هم بخشی از گلستان سعدی را حفظ بود، هم میدانست کرمان در کجای نقشه ایران قرار دارد، هم بدون غلط املایی یک متن ده سطری مینوشت، هم میدانست قاجاریان قبل از سامانیان نبودند، هم میدانست عهدنامۀ ترکمنچای چه بود، و هم چیزهای بسیار دیگری را میدانست. اما امروزه دانشجویان تحصیلات تکمیلی به طور غالب و عمومی سطح یادگیریشان پایین آمدهاست، گرچه چندین برابر آن دیپلم قدیمی از آنها در دانشگاه کار کشیده میشود.
پروژه نوشتن پروپوزال و انتخاب موضوع پایاننامه و رساله و انتخاب استاد راهنما و مشاور در عصر حاضر یک هفتخان اداری دستوپاگیر شده است که تمام رمق دانشجویان ما را گرفته و نوشتن، پذیرش و چاپ مقاله تمام حوصله آنها را پر کرده است و رمقی برای تمرکز علمی ندارند، طوری که بسیاری از مقالههای علمی خودشان را که در مجلات چاپ کرده اند، یکبار نخواندهاند! بسیاری از بخشهای پایاننامه خودشان را حتی ورق نزدهاند و گاه صفحهای از یک پایاننامه دانشجوی شیمی در وسط پایاننامه دانشجوی جغرافیا پیدا میشود و بخشی از یک پایاننامه یک دانشجو در کردستان در کتاب فلان شخص خارجی کشف میشود. قسعلیهذا.
ما کجای کار از راه منحرف شدهایم که چنین به علم و سواد بیتفاوت شدهایم؟ بخش اعظمی از کتابهای چاپ شده ما اصلاً کتاب نیستند و بخش عظیمی از مقالات ما مقاله نیستند، بخش عظیمی از مدارک ما جعلی هستند و ...
ما با این شتاب به کجا میرویم؟ قصد ثبت کدام رکورد را داریم؟ باور کنید از خواندن بعضی از کتابهای چاپ شده در ایران خواننده هیچ یاد نمیگیرد و فقط باید شرمگین باشد، باور کنید از خواندن بعضی از مقالات دانشجویان باید عرق شرم ریخت، باور کنید سرعت تولید مدرک و کتاب، مقاله در ایران نجومی شدهاست، اما سرعت فهمِ دانش و انتقال تجربیات علمی به اندازه دهههای قبل کشور خودمان نیز نیست. ما با این شتاب به کجا میرویم؟
البته در این وسط حساب دانشآموزان، دانشجویان، استادان و نویسندگان خوب جدا است و این افراد خوب کم هم نیستند.
ج سبزعلیپور