محمدرضا شاه مستقیما سیاستگذاری در اقتصاد ملی، سیاست نفتی، دفاع ملی و سیاستهای خارجی را در دست داشت. از افراد اطلاعات میگرفت ولی اولویتها و حدود را خود تعیین میکرد.
عصراسلام: با اکثریت اطرافیان خود مشورت نمیکرد که مبادا نکتهای برخلاف عقیده او بگویند. عموما سیاستمداران میدانستند که محمدرضا شاه از انتقاد خوشش نمیآید و با احتیاط رفتار میکردند.
شاه به ویژه در مسایل نفتی، اقتصاد، دفاع و سیاست خارجی به شدت به ارزیابی و نتیجهگیریهای خود متکی بود و بعضا در مسایل جزیی نیز ورود داشت. او حتی در موضوعاتی مانند مصرف گوشت، مساحت ساختمان، چگونگی تولید سبزیجات تازه و کارهای ساختمانی طرحهای عمرانی اظهارنظر میکرد:
شاهنشاه فرمودند: مساحت آپارتمانهای یک اطاقه باید در حد ۴۰ تا ۵۰ متر باشد و مساحت آپارتمانهای چند اطاقه نباید کمتر از ۹۰ متر باشد.
شاهنشاه فرمودند: در هیچیک از کشورهای جهان، تمام مردم مانند ایران این مقدار گوشت مرغوب مصرف نمیکنند. اصولا سطح توقع مردم بیجهت افزایش یافته است و چنین سطحی از توقع را در هیچ نظام اقتصادی نمیتوان تحمل کرد.
شاهنشاه فرمودند: باید کمک دولت برای تثبیت قیمت مواد و کالاها به تدریج از بین برود. البته بجز در مورد برنامههایی که جزو فلسفه انقلاب است.
شاهنشاه فرمودند: مفاد لایحهای که ما گفتیم آن بود که اگر خانهای برای اجاره ساخته شد و تا شش ماه اجاره داده نشد، دولت یا شهرداری آنرا اجاره دهد و پول اجاره را هم به حساب بگذارند.
شاهنشاه فرمودند: برای تقلب در دارو باید مجازات اعدام گذاشت. آیا برای تقلب در مواد غذایی، چنین مجازاتی را گذاشتهاید؟ ... یکی از راههای مبارزه با گرانی، جلوگیری از گرانی قیمت دارو است.
شاهنشاه فرمودند: باید از هر اتومبیل مالیات گرفته شود و در مورد بنزین هم بجز در مورد وسایل حمل و نقل عمومی و کامیون که بار حمل مینمایند، برای اتومبیلهای شخصی قیمت بنزین افزایش یابد.
شاهنشاه فرمودند: در هر صورت دولت باید برای کنترل قیمتها، نهایت شدت عمل را بخرج دهد. ضمنا همانطور که قبلا دستور دادیم، قیمت بنزین باید با توجه به عوامل موثر در آن از قبیل سطح درآمد مردم و قیمت بنزین در ایران و سایر کشورها مورد بررسی قرار گیرد و قیمت عادلانه آن پیشنهاد شود...
از یک منظر، وجود این سطح از Data و اظهارنظرها و دستورات، حاکی از هوش، حافظه خوب، احاطه بر مسایل، دقت در جزییات و حتی شاید مدیریت مطلوب باشد. اما از منظر دیگر، یک آفت بزرگ کانونی در این نوع حکمرانی فردی و تک نفره وجود دارد. وزرا و مسوولین یک کشور، تمام جزییات کار خود را باید با ذهن و قضاوت و تشخیص یک نفر هماهنگ کنند.
آیا ذهن یک نفر، هر قدر هم باهوش باشد، میتواند بر طیفی از مسایل تخصصی احاطه پیدا کرده و اظهارنظر کند؟ آیا یک پزشک میتواند در کلیه شاخههای بسیار پیچیده و تخصصی علم پزشکی، تشخیصی ارایه دهد؟ تا چه میزان احتمال خطای انسانی در چنین سیستم حکمرانی وجود دارد؟ در این اظهارنظر به وضوح روشن است محمدرضاشاه در جایگاه قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه نشسته است. هم حکم اجرایی صادر میکند، هم قانونگذاری و سیاستگذاری کرده و هم حکم قضایی ارایه میکند. حکمرانی در یک فرد خلاصه شده است.
به هر میزانی که شاه و گروه کوچک اطراف او، باهوش، بادرایت، آیندهنگر وخوشنیت باشند، اما تصمیمگیری، مدیریت و اجرای طرحها و برنامهها، محتاج یک بوروکراسی شفاف، کار جمعی، نهادسازی و نظارت رسانهای میباشد. حکمرانی خوب نمیتواند با افراد محدودی هدایت شود.
آیا میتوان به تصمیمی منطقی رسید ولی در جلسات تصمیمگیری، فرصت طرح دیدگاههای مختلف و متعارض وجود نداشته باشد؟ آیا میتوان به تصمیمی منطقی رسید، وقتی بخشی از دادهها و اطلاعات کلیدی، نادیده گرفته شوند؟ آیا میتوان به تصمیمی منطقی رسید، وقتی اعضای جلسه نتوانند با شاه بحث کنند، مخالفت کنند و دیدگاههای متفاوتی را مطرح کنند؟ آیا میتوان با مونولوگ، کشوری را اداره کرد؟ اگر قشر تحصیلکرده جامعه احساس کند نقشی در فرآیندهای تصمیمگیری کشورش ندارد، به چه صورت باید از خود تعلقی نسبت به سیستم سیاسی نشان دهد؟ اگر مدارهای مشورت بسیار محدود باشند، چرا باید کارشناسان و متخصصین یک جامعه همکاری کنند یا حس کنند جزیی از یک نظام اجتماعی هستند؟
از کتاب «اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی» دکتر محمود سریعالقلم
آهستان