دور و بر عکسهای قدیمی علمای انقلابی را نگاه کنید؛ سرشار از مهندس است. ببینید چند تا الهیاتی می توانید پیدا کنید؟ یا نیست یا خیلی نادر. یعنی ما الهیاتی نداشته ایم؟ نه؛ خیلی داشته ایم.
مهندسها با خواندن کتابهای دست چندم اسلام و اسلام شناسی، در اسلام تخصص پیدا می کردند و یا بدون گذراندن دوره پیش نیاز ورود به علوم به اصطلاح اسلامی، مستقیم وارد می شدند و از متون قرآن و حدیث برداشتها میکردند.
عمده کارشان هم توجیه علمی آموزه های دینی بود مثلا این که «چرا اسلام ادرار را نجس اعلام کرده؟ خب معلوم است؛ ادرار آدمیزاد عوره دارد و عوره بد است یا علم ثابت کرده که در ادرار آدمیزاد چیزی است که ضرر دارد. چرا می گویند سرپا ادرار کردن مکروه است؟ علم ثابت کرده که وقتی می نشینی مثانه تو اینجوری(کف دو دستتان را باز کنید) می شود و تمام ادرار تخلیه می شود ولی سر پایی همه اش تخلیه نمی شود.»
خلاصه تا دلتان بخواهد از این به اصطلاح «آشتی دادن دین و علم» را در ایران مهندسان راه انداخته اند. خیلی از اینها آدمهای بسیار نازنینی هم بوده اند مثل بازرگان. از آن طرف نگاه کنید به الهیاتیها مثلا علینقی منزوی...
به طرف می گویی آقا جان! برای بررسی دقیق دین اسلام باید اولا یک گوشهاش را انتخاب کنی نه کیلویی و بعد این که، باید تحصیلات ریشه ای داشته باشی. البته هر کسی می تواند درباره دین ماظهار نظر کند و چه بسا که اظهار نظر او هم درست باشد ولی با این اصرار و با این زور که کار من علمی و تحقیقی است و برای تحقیق درباره اسلام لازم نیست عربی و معانی و بیان و منطق و تاریخ اسلام و فقه و اصول و حتی ادب عرب را بدانم، حرفی است مهندسانه. بازرگان و علینقی منزوی هر دو سفرنامه حج دارند؛ من هر دو را خوانده ام. سفرنامه علینقی سراسر انتقادی است یعنی اسلام و مسلمانان و عربستان و همه را نقد کرده و حتی طنز گفته. سفرنامه بازرگان سراسر توجیه است...
ابراهیم احمدیان