من از نزدیک شاهد جلسههای «آموزش ظرافت» به دختربچههای بسیار حریص، پرزور و بسیار نیرومند بودم.
عصراسلام: برای چنین آموزشی، سینه یا شیشه را به دختربچه میدهند و او حریصانه به آن چنگ میزند. سپس گاهگاهی پرههای دماغش را فشار میدهند تا برای نفسکشیدن مجبور شود دهانش را باز کند و سر شیشه یا نوک سینه را رها سازد؛ بعد لحظهای در انتظارش میگذارند وسپس همین عملیات را از سر میگیرند.
اگر «خشونت» دختربچه تکرار شود، عملیات مادرش نیز تکرار میشود که البته با سخنانِ گاه آرام و گاه عصبی همراه است. هربار که رفتار دختربچه با خواستۀ مادر هماهنگ نباشد، چنین طرز برخوردی تکرار میشود و در مدتی کوتاه به نتیجۀ مطلوب میرسد. در واقع دختر بچه یاد میگیرد که شور و حرارت خود را مهار کند و نوک سینه یا سر شیشه را محتطاطانه بگیرد، گویی آنرا میچشد؛ و فقط پس از این است که مکیدنهای شدیدو مهارشده را به تناوب انجام میدهد تا آنکه توان و شدت آغازین از میان برود و شیر مکیدنها یکنواخت و آرام شوند.
البته نحوۀ سازگارشدن دختربچه با رفتار مطلوب، واکنشهای متعددی را در مادر بر میانگیزد و سخنان ملایم، نوازشها، در آغوش کشیدنها به او میفهماند که اینبار رفتارش درست و مقبول بوده است. تکرار مدام چنین رفتاری در مدتی ضروری کافی است تا این نوع رفتار یکبار برای همیشه تثبیت شود.
البته گاهی چنین برخوردی به پسربچهها نیز تحمیل میشود، اما میدانیم که به دختربچهها بیشتر و شدیدتر تحمیل میگرد، زیرا امیال جسمی آنان دشوارتر پذیرفته میشود. اگر بپذیریم که مکیدن برای مدتی طولانی مهمترین لذتی است که کودک میتواند آن را به تنهایی و فعالانه جویا شود و همچنین اگر بدانیم با احساس آرامشبخش و اطمینانبخش پر شدن شکم و رفع گرسنگی پیوندی تنگاتنگ دارد، به راحتی در مییابیم که لذت دهانی ـ اعم از اینکه رد یا پذیرفته باشد ـ چنان معنایِ گرستردهای مییابد که با لذت به طور عام یکی میشود، به خصوص که سپس مجموعهای از چیزها به تایید آن میپردازند.
همیشه باید به یاد داشت که بچۀ کوچک دخالتهایی را که بر ضد امیالش صورت میگیرد به اعمال خصمآمیز بر ضد تمامیت وجود خود و نه فقط بر ضد یک میل معین تعبیر میکند. در واقع هم حق با اوست: هنگامی که تا این حد سرکوبگرانه با وی رفتار میکنیم، به معنای آن است که به طور کلی با او مخالف هستیم.
نوزدان و شیرخواران برای تغذیه مک میزنند؛ اما با شکم پر نیز مک میزنند، چون لذتبخش است. آنان چندان امکانی برای لذت بردن ندارند، اما همیشه انگشتی دارند که میتوانند آن را بمکند: این کار در آغاز تصادفی است و بعد ارادی میشود. وقتی که میبینیم بچهها با چه آسودگی، شور و تمرکزی انگشتشان را میمکند در مییابیم که اینکار تا چه حد خرسندشان میسازد.
آدم بزرگهای مستبد و سرکوبگر کلافه میشوند و از اینکه میبینند کودکان میتوانند مستقلا و بدون اجازۀ آنان در بدن خودشان لذتی بجویند و بیابند(لذتی که در هر حال با منع بزرگترها روبهرو میشود)، به خصوص که اقدام کودک پیش از آن صورت میگیرد که پرداختن به لذتهای کلافهکنندهتر به ذهنش راه یافته است(ممنوعیت خودارضایی).
بزرگترها بیشتر مایل هستند که چیزی به او بدهند تا به جای انگشتش آن را بمکند، زیرا بدین ترتیب کودک مجبور میشود از بزرگترها اجازه بگیرد و بزرگترها نیز خود را مهم و صاحب اختیار کودک احساس میکنند، چون میتوانند پستانک را به میل خود به او بدهند یا از او بگیرند؛ در هر حال نظارت و دخالت آنان در مکیدن پستانک کمتر از مکیدن انگشت است، زیرا انگشت بخشی از پیکر کودک است و درست به همین دلیل مکیدن آن را، خواه ارادی باشد یا غیر ارادی، نخستین شکل خود ارضایی به حساب میآورند که همیشه عیبی نابهنجار پنداشته میشود.
در مورد آنکه برای آرامکردن فرزند گریان به او پستانک بدهیم یا بگذاریم انگشتش را بمکد، مادران قبول دارند که با دختربچهها سختگیرتر هستند و با پسرچهها، آسانگیرتر. دلیلهایی که برای این امر میآورند غالبا بهانههایی هستند که از انگیزههایِ عمیقتر خبر میدهند: اولین دلیلی که در مورد دختربچهها ذکر میشود این است که پستانک یا انگشت دهان را بدریخت میکنند، امری که به دلیل زیباییشناختی برای دخترها بسیار وخیمتر و زیانبارتر است تا برای پسرها. اما در واقع دندانهای جلو آمده نه برای پسر زیبا هستند و نه برای دختر.
برای دخترانی که از اولین سالهای زندگی به چشم « شیء»ای نگریسته میشود که بعدها باید به آن بدل گردد، زیبایی جسمانی بسیار مهم به حساب میآید و نبود آن مایۀ رنج و اندوه حقیقی خانواده است، اما برای پسر اهمیت بسیار کمتری دارد.
اگر فرزند دختر دارید، النا جانینی بلوتی
ترجمه: محمدجعفر پوینده
ادبیات دیگر