باید توجه داشت که بعد از ۲۸ مرداد و شکست نهضت مصدق و همچنین شکست حزب توده و یأس و ناامیدی زیادی همه جا را فراگرفته بود و تقریباً پس از چند ماه که از کودتا میگذشت فعالیتها همه جا تعطیل شده بود.
عدۀ زیادی از دانشجویان و دانشآموزانی که در زمان مصدق به دور جبهه ملی یا حزب توده تجمع کرده بودند و به خارج مسافرت کرده بودند اینها طبیعتاً نمیتوانستند آرامشی پیدا کنند و درصدد این بودند که فعالیتشان را بهنوعی از سر بگیرند.
اما از آنجاییکه دانشجویان عمدتاً بهطور مستقیم یا غیرمستقیم وابسته به دولت ایران بودند، به این معنا وابسته بودند که خانوادههای آنها ارز را از بانکهای دولتی میخریدند لذا اینها در اقدام علیه رژیم شاه آزادی چندانی نداشتند. از طرف دیگر اختناقی که در خود ایران سایه گسترده بود به خارج از کشور منتقل شده بود و ادارۀ سرپرستیهای دانشجویی و مأمورین سیاسی دولتی نظارت نزدیکی بر فعالیتهای دانشجویی در خارج از کشور داشتند و این دو عامل مانع از این میشد که دانشجویان فعالیتهایشان را از سر بگیرند. اما علیرغم همۀ این زمینهها باید گفت که شکستهای اولی که رژیم در تدوین برنامه و اجرای برنامههای اقتصادیش خورد و اولین علائم نارضایی در میان مردم در داخل کشور پدیدار شد ما شاهد فعالیتهای دانشجویان در خارج از کشور هستیم.
دقیقاً نمیتوانیم بگوییم که اولین انجمنهای دانشجویی در کجا بهوجود آمدند ولی میشود گفت حدود سال ۱۹۵۶، ۱۹۵۷ یعنی سه یا چهار سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد نخستین انجمنهای دانشجویان ایرانی یا گردهماییهای دانشجویی در خارج از کشور بهوجود آمدند در شهرهای بزرگی مثل پاریس، مونیخ و لندن و در اینجا دانشجویان ایرانی بیشتر با ایجاد انجمنهای دانشجویی صفنی غیرسیاسی که ظاهراً هیچ نوع فعالیت سیاسی نداشت کار خودشان را آغاز کردند. و همین انجمنهای دانشجویی بودند که از طریق کار صنفی و فعالیتهای ورزشی سعی میکردند دانشجویان را متجمع بکنند و به هم نزدیک بکنند.
اینکه اقدامات در زمینۀ ورزشی یا فرهنگی انجام میگرفت یکی از دلایلش اختناق بود و دلیل وابسته بودن دانشجویان از طریق مسئلۀ ارزی به دولت بود که اگر دولت میفهمید اینها فعالیت سیاسی میکنند ارزشان را قطع میکرد، یکی دلیلش این بود و دلیل دیگرش این بود که دانشجویان اصولاً به همدیگر کمتر اعتماد میکردند چون نمیدانستند چه کسانی بعد از ۲۸ مرداد بهقول معروف مشمول «وادادن» شدند و چه کسانی نشدند و چه کسانی هنوز روحیۀ مبارزاتیشان را حفظ کردند. و برای همین خیلی دست به عصا و آهسته آهسته جلو میرفتند و با ایجاد انجمنهای صنفی که فعالیتهای ورزشی و صنفی داشت سعی میکردند که با همدیگر آشنا بشوند و هم افراد قدیمی و هم افراد جدید را جلب بکنند.
پیدایش انجمنهایی از این نوع و ایجاد تماس از طرف کوشندگان احزاب قدیمی سیاسی در ایران مثل جبهه ملی و حزب توده بین شهرهای مختلف زمینۀ گسترش انجمنهای دانشجویی را در شهرهای دیگر فراهم آورد. یعنی اگر یکی از دانشجویان در شهری مثل مونیخ سراغ میکرد که یکی از رفقای سابق دبیرستانیش یا دانشگاهی در یک شهر دیگر آلمان هست و سراغ میگرفت و او را پیدا میکرد او را تشویق میکرد که در آن شهر هم انجمن دانشجویی ایجاد بکند. بنابراین پایههای آغازین ایجاد انجمنهای دانشجویی مربوط به سوابق ذهنی و تشکیلاتی داخل کشور در دوران مصدق، چه در مورد سازمانهای عضو جبهه ملی ایران چه در مورد افراد حزب توده و تشکیلات.
... در آمریکا وضع طور دیگری بود به این معنا که انجمنهای دانشجویی وجود داشت و در آنجا انجمنهای دانشجویی بودجهای داشتند که از طرف اردشیر زاهدی سفیر شاه در واشنگتن داده میشد و تمام شاگردان طرفدار رژیم شاه یا آدمهای غیرسیاسی که ضرورتاً طرفدار شاه نبودند ولی در این انجمنها بودند و رفتوآمد داشتند و کنگرۀ سالیانه داشتند شرکت داشتند. در اینجا از آنجایی که این انجمنها وجود داشت ایجاد انجمنهای دیگر مثمرثمر واقع نشد. بلکه کسانی که سابقۀ سیاسی داشتند در آمریکا یعنی در دورۀ دانشآموزی یا دانشجوییشان در ایران در خطوط عمدۀ ضدسلطنت فعالیت داشتند اینها با ورودشان به انجمنهای دانشجویی موجود در شهرهای بزرگ آمریکا سعی کردند این انجمنها را از دست سفارت درآورند و کنگرهای که در ایست لانسنیک در میشیگان تشکیل شد آغاز این کار بود.
مصاحبه خسرو شاکری با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار سوم