پس از آن كه در دسامبر 1941 ارتش سرخ پیشروى آلمانها را در 35 كیلومترى مسكو متوقف كرد استالین بلافاصله از انگلیس و آمریكا كه تازه وارد جنگ با آلمان شده بود درخواست گشودن جبهه دوم را كرد.
اما در اوت 1942 چرچیل و روزولت با شكست عملیات «دیپ» دریافتند توان دفاعى آلمانها بالاتر از آن است كه به آنها اجازه ورود به غرب اروپا را بدهد.
در این عملیات، از 7 هزار چترباز و نیروى كماندویى 60 درصدشان در ساحل این شهر فرانسوى جان خود را از دست دادند. آنها حتا نتوانستند چند ساعت هم بندر مذكور تحت اشغال خود نگاه دارند.
در سرتاسر سال 1943 و نیمهى اول سال 1944 علىرغم درخواستهاى استالین، متفقین از ورود به غرب اروپا خوددارى كردند چرا كه این كار را اقدامى پرتلفات مىدانستند. اما سرانجام هنگامى كه پى بردند آلمان دیگر توان مقاومت در برابر ارتش سرخ را ندارد و ممكن است ارتش سرخ اروپاى غربى را در نبود متفقین انگلوساكسون ببلعد تصمیم گرفتند تا در غرب فرانسه نیرو پیاده كنند. حال آن كه دراین مدت آلمانها با به كارگیرى 13 میلیون متر معكب بتون، 2 / 1 میلیون تن فولاد و 175 هزار كارگر عظیمترین دژ اروپا بعد از ماژینورا در سواحل مانش (جنوب انگلیس و شمال غرب فرانسه) ایجاد كردهاند.
همه چیز به 24 ساعت اول بستگى دارد
در اصول اولیهى نظامىبراى گذر از رود یا فرود در ساحل یك چیز بیشترین اهمیت را دارد یا مىتوان گفت در واقع تنها یك چیز اهمیت دارد: سرپل:
اگر سرپل در ساحل و یا ساحل مقابل رودخانه تسخیر شود و مهاجمان بتوانند در برابر پاتكهاى دشمن آن را نگاه دارند نیروهاى تقویتى قادرند در ساحل پیاده شوند در غیر این صورت امكان ندارد بتوان از رود و یا ساحلى گذشت.
در 6 ژوئن 1944 آیزنهاور، فرمانده كل قواى متفقین در اروپا، احتیاج به 100 تا 150 هزار سرباز داشت كه از جان خود گذشته باشند. این مردان باید با حمله به دژهاى آلمانى در ساحل آنها را تسخیر كرده و در برابر حملات متعدد آنها مقاومت مىكردند. آغاز بزرگترین عملیات آبى – خاكى جهان
در 6 ژوئن ساعت 630 صبح 57 هزار تفنگدار و چترباز آمریكایى متعلق به لشكرهاى معروف یكم، 82 و 101 و 75 هزار انگلیسى متعلق به سپاه مونتگمرى و لشكر ششم در حالى كه بزرگترین پشتیبانى تاریخ را در اختیار داشتند باگلایدر، كشتىهاى نفربر و قایق در نرماندى پیاده شدند در حالى كه 14 هزار و 600 هواپیما، 6700 كشتى آنها را همراهى مىكرد در برابر این نیروى جهنمى، آلمان تنها 40 كشتى، 34 زیردریایى و 350 هواپیما در اختیار داشت.
نبردى بسیار بىرحمانه آغاز شد، كشتىها و هواپیماهاى متفقین ساحل را زیر آتش شدید گرفتند و بسیارى از واحدهاى آلمانى را درجا منهدم كردند حال آن كه از مدافعان نیز كارى ساخته نبود. هیچ كس تاكنون این تعداد ابزار جنگى را به صورت تجمعى ندیده بود اما آلمانها ضربهى خود را هنگام پیاده شدن نیروهاى آبى – خاكى فرود آوردند. بسیارى از سربازان آمریكایى حتا فرصت رسیدن به ساحل را نیافتند چرا كه مسلسلهاى آلمانى و تك تیراندازان آنها را بر روى قایقهاى آبى – خاكى مىزدند.
هنگامى كه پلها گشوده شد و سربازان متفقین پا بر روى ساحل اوماها گذاشتند تازه پى بردند سرسختترین مردان ارتش آلمان كه به تازگى از جبهه روسیه به غرب اعزام شده بودند در مقاومت چه اندازه جدى هستند. در همان ابتداى كار قواى آمریكایى در نوار ساحلى زمینگیر شد اما قواى كانادایى – انگلیسى با سرسختى توانست زمین تصرف شده را نگاه دارد و عقب نرود. در این عملیات كه با نام روز دى یا D – Day معرف شد. آلمانها عقبنشینى نمىكردند یا كشته مىشدند و یا آن كه سد راه متفقین مىشدند. هر جا كه مقاومت آنها شدید بود، متفقین با دستگاه «پرتاب شعله» آنها را در سنگرها مىسوزاندند. متفقین فرصتى نداشتند. اگر آنها ظرف 24 ساعت به سرپلى مهم دست نمىیافتند و ترتیب ورود 86 لشكرى را كه در دریا منتظر نتیجهى عملیات آنها بودند را نمىدادند لشكرهاى زرهى ژنرال رومل (كه اكنون فرمانده دفاع شمال غرب فرانسه بود) آنها را به دریا مىریختند و زیردریایىهاى آلمانى نیز كه اكنون مشغول گرفتن قربانى از بین كشتىهاى عظیم نفربر و تانكبر بودند ضربات خود را افزایش مىدادند.
سرسختى طرفین به دلیل اهمال هیتلر در اعزام نیرو به سوى واحدهاى مدافع در نهایت به زیان آلمانها تمام شد و آنها با تحمل حدود 9 هزار كشته عقب نشستند در حالى كه آمریكایىها كانادایىها و انگلیسىها نیز متحمل 15 هزار كشته شده بودند.
در پایان روز جنگ اول حمله، متفقین نوار ساحلى به طول 30 كیلومتر و عمق 10 كیلومتر را تصرف كرده بودند. در واقع آلمانها هنوز خیال مىكردند كه حملهى اصلى متفقین در چند كیلومتر جنوبىتر خواهد بود. همین اشتباه آنها باعث شد تا كمكهاى ضرورى به مدافعان هرگز نرسد و لشكرهاى زرهى آلمانى زمانى وارد نبرد شوند كه متفقین ظرف 10 روز 95 هزار تانك و زرهپوش (ارقام صحیح است!) را در ساحل پیاده كنند. رهبران انگلیس و فرانسه اكنون 619 هزار سرباز را به فرمان ایزنهاور و مونتگمرى در آورده بودند و از آنها تنها یك چیز را مىخواستند: آزادسازى فرانسه.
اگر چه آلمانها به صورت پراكنده مقاومتهاى دلاورانهاى از خود نشان مىدادند اما بمبارانهاى عظیم هوایى در كنار حملات جبههى مقاومت فرانسه سبب شد تا كمك با سه هفته تأخیر به آنها رسید. نتیجه نبرد
نبرد نرماندى در نهایت براى آمریكا و انگلیس بیش از 50 هزار كشته در برداشت اما مقدمهاى شد براى ورود 2 میلیون سرباز، 500 هزار تانك و زرهپوش و نفربر و 3 میلیون تن ساز و برگ نظامى. اكنون دیگر مسلم بود كه آلمان هرگز قادر به پیروزى در جنگ نیست چرا كه در جبهه شرق نیز 10 میلیون سرباز روس با سرعت در حال عقب راندن آلمانها بودند.
در عملیات نرماندى باز هم دخالتهاى بىمورد هیتلر موجب شد تا آلمانها چند روز حیاتى را از دست بدهند و نتوانند مانع رخنه متفقین شوند. كمتر از یك ماه بعد یعنى در اوت 1944 پاریس سقوط كرد و 9 ماه بعد آلمان كاملا تسلیم شد.