اگر دوست داریم خدا ما را یاد کند باید خدا را یاد کنیم؛ هر کس خدا را در کارهای روزمره یاد کند، خواهد دید که خدا به وعده خود عمل می کند
عصر اسلام: در کشاکش زندگی گاه مواقعی پیش می آید که ممکن است احساس کنیم، خدا به ما کاری ندارد یا گویا ما را فراموش کرده است. این پندار گرچه ظاهری کفرآمیز دارد اما ممکن است در ذهن بسیاری از ما به وجود آمده باشد و مناسب است که درباره آن اندیشه کنیم.
کلیدی که در دستان خود ماست
در حقیقت توجه خدا به ما ریشه ای در درون خودمان دارد یعنی اگر کاری نکنیم که توجه خدا را به خود جلب کنیم، او به سراغ ما نمی آید، با همه مهربانی و کرامتش. در کتاب خودش فرموده: "بگو پروردگارم به شما توجهی نمی کند اگر دعایتان نباشد"(1)
کلید توجه خدا در حقیقت در دستان خود ماست. گویا خدا متوجه ماست ولی تا ما خود را متوجه خدا نکنیم او توجه خود را به ما نشان نمی دهد. در قرآن کریم فرمود که "فَاذْكُرُونی أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لی وَ لا تَكْفُرُونِ"(2)
بنابراین اگر دوست داریم خدا ما را یاد کند باید خدا را یاد کنیم. به عبارت دیگر مانعی از جنس "خود ما" است که یاد خدا را در ما تأخیر می اندازد و برطرف کردن این مانع هم به همت و شوق و اراده خود ما مربوط است.
خدا به وعده اش عمل می کند
هر کس خدا را در کشاکش کارهای روزمره یاد کند، خواهد دید که خدا به وعده خود عمل می کند یعنی با وجود خود درک می کند که خدا با اوست و خدا هم به یاد اوست. شیرینی این ذکر از آنجاست که گاهی که به یاد خدا نیستیم، ناگهان خدا ما را به یاد خودش می اندازد و لذتی از بندگی نصیبمان می کند که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. این نمونه ای از یاد خداست. آیا ممکن است خدا دوستان خود را رها کند و آنها را خوار سازد؟
دوستان ممکن است مشکلات مختلفی در زندگی پیدا کنند اما دچار شکست روحیه و ذلت و حقارت نمی شوند. یاد خدا باعث شکوفایی درونی ما و به قول قرآن "فلاح" ما می شود.(3)
در جهت مقابل، برای اینکه خدا ما را یاد کند، باید او را در کشاکش امور زندگی یاد کنیم. گناه کردن نشانه فراموشی خداست. اگر در طول روز مواردی از گناه برایمان پیش بیاید و مثل بقیه مردم خود را آلوده به آنها کنیم و با دلایل و افکار خود توجیه کنیم، یعنی خدا را فراموش کرده ایم.
در دنیای پیچیده هم خدا هست
زندگی در دوران مدرن ممکن است ما را به این فکر دچار کند که "شاید خدا دیگر نیست" یا "شاید خدا دیگر تأثیری در جهان ندارد" یا "خدا هست اما انگار ما را فراموش کرده است".
ما در دنیای کنونی، کمتر خود را با طبیعت مرتبط می بینیم و مشغولیتها و جذابیتها و اعداد و رقمها و رسانه ها، فضای فکری ما را آنچنان به تسخیر درآورده اند که یاد خدا برای ما مشکل شده است. این درست است که دوران ما تبدیل به یک فراموشخانه بزرگ از یاد خدا شده است؛ اما می دانیم که خدا نیز فعال است و برای هدایت بشر کار می کند. خدا راهگشایی های نو در زمانه ما ایجاد کرده است که به جویندگان راهش کمک کند.
بنابراین این تفکر که "نکند خدا ما را فراموش کرده است " زنگ خطری برای روحیه ماست و نشانه آن است که در طول زندگیمان خدا را یاد نمی کنیم و او نیز ما را یاد نمی کند که در نتیجه به این فکرهای باطل دچار شده ایم. زیرا خدای ما همان خدای قدیمیهاست با همان قدرت و شوکت و خدایی اش را در لابلای همین شرایط نیز نشان می دهد.
خدا فرموده که "هر کس مرا بخواند اجابتش می کنم. یعنی اگر واقعا خدا را صدا بزنیم درک می کنیم که خدا می شنود و پاسخ می گوید. هر چند رسیدن ما به حاجتمان ممکن است موانعی داشته باشد که باعث تأخیر شود، اجابت خدا و شیرینی پاسخ خدا در همان لحظه دعا قابل فهم است.
اگر در آخرت فراموشمان کند!
اینکه زمانی برسد که خدا ما را فراموش کند، جزو دردناکترین تفکرات و احتمالها خواهد بود. خدا خود متوجه این امر بوده و در قرآن به ما هشدار داده است که مراقب باشیم جزو کسانی نباشیم که خدا ما را در قیامت فراموش کند.
فراموشی خدا، به معنای بی توجهی خدا، یکی از دردناکترین عذاب هایی است که در آخرت وجود دارد و خدا هشدار آن را به ما داده و سبب آن را نیز بیان نموده است: آنانکه مرگ و قیامت را فراموش می کنند و یاد نمی کنند، خدا نیز در قیامت فراموششان می کند: وَ قیلَ الْیَوْمَ نَنْساكُمْ كَما نَسیتُمْ لِقاءَ یَوْمِكُمْ هذا وَ مَأْواكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ ناصِرینَ (سوره جاثیه، آیه 34)
دلت کیک خونگی میخواد،فرصت درست کردن نداری؟
هر کسب وکاری داری اینجا رایگان تبلیغ کن
هنر یاد خدا
کار و مشغله های درآمد، خانه داری، روابط اجتماعی، مدیریت درآمدها و هزینه ها، رسیدگی به خانواده و فرزندان، همه و همه اموری وقت گیر و انرژی بر هستند و می توانند ما را از یاد خدا باز دارند اما آنانکه "اهل ذکر" هستند در کشاکش همین امور از یاد خدا باز نمی مانند. خدا در قرآن ما را موعظه کرده که مشغولیت به امور مالی و خانوادگی باعث نشود که از یاد خدا باز بمانیم و خودش افرادی را ستایش کرده است که هیچ کسب و هیچ کاری آنها را از یاد خدا و نماز باز نمی دارد.
چند تمرین برای یاد خدا
- نماز مهم ترین یاد خداست. نماز بخوانیم.
- در نماز مراقب فکرهای مزاحم باشیم. هر وقت متوجه شدیم که توجهمان پرت شده است، آن فکرها را رها کنیم.
- در محل هایی که مشغولیت فکریمان زیاد می شود مثل محل کار و بازار و خیابانهای شلوغ و هنگام تفریح اسم خدا را به زبان بیاوریم.
- لقلقه های زبانمان را با فکر و نیت ادا کنیم. مثلا موقع عصبانیت اگر "لا اله الا الله" می گوییم، واقعا نیت کنیم "لا اله الا الله" و گاه و بیگاه که به زبانمان "شکر" جاری می شود واقعا نیت کنیم که شکر خدا باشد نه عادت زبانی.
- فرصتها را از دست ندهیم زیرا اگر ادعای یاد خدا داشته باشیم، خدا حتما چندین مورد برای ما ایجاد می کند که یادش بیفتیم. مبادا در آن مواقع خود را به غفلت بزنیم.
- ممکن است در ابتدای کارها "بسم الله" را بنویسیم یا بلند بگوییم و یا آهسته زمزمه کنیم. در آخر کارها باید خود را بررسی کنیم که آن "بسم الله" از روی رسم و تشریفات بوده یا واقعا یاد خدا بوده است.
- وضو گرفتن در مواقع غیر نماز و صلوات فرستادن و آه دل کشیدن از رنجهای پاکان خاندان پیامبر همگی در زمره یاد خداست.
پی نوشت ها:
1- قُلْ ما یَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَكُونُ لِزاماً(سوره فرقان، آیه 77)
2- سوره بقره، آیه 152
3- یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثیراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (انفال، 45 و جمعه، 10)
(بدون ویرایش)
توجه : نگارش مطلب زیر نه برای بیان دلخوری و ناراحتی از دوستان است و نه از روی حسادت ، هرچند که ممکن است در ظاهر اینها از سر تا پایش ببارد ، هدف فقط زیر سوال بردن نظر روشنفکران و جامعهشناسان است.
از شب یلدا و چهارشنبهسوری و عید نوروز متنفرم و اسم این مناسبتهای نحس را اعیاد بخور بخور گذاشتهام. دوستانی که مخالفند و این روزها را نشاندهندهی تمدن و آداب و فرهنگ کهن یا ملی میدانند ، به دو سوال بنده جواب دهند ، اول اینکه چرا به جای عکس سفرههای رنگارنگ میوه و شیرینی و آجیل عکس آن چیزهای فرهنگی و تمدنی را که میگویید نمیبینیم؟ دوم ، اگر این مناسبتها ملی هستند پس تکلیف عدهای که در خوشبینانهترین حالت سیوپنج میلیون نفر از این مملکت هستند و نمیتوانند این خوردنیها را فراهم کنند چیست؟؟ اگر نمیتوانند این رسم ملی را بهجا بیاورند یعنی جزء این ملت نیستند؟؟ بگذریم.
دههی شصت تقریبا همه مثل هم زندگی کردیم ، دههی هفتاد ، ما جزء خانوادههایی بودیم که طبقهی متوسط به حساب میآیند ، با خانه و شغل و رفاه نسبی ، اوایل تا اواسط دهه هشتاد از دو طرف بسیار ترقی کردیم ، هم کسبوکار پدرم و هم من ، اواسط دههی هشتاد کسبوکار من چنان زمین خورد که برای جبران خسارت آن نهتنها تمام دارایی خودم ، بلکه بیشتر دارایی پدر را هم باید بهعنوان خسارت میدادم ، وگرنه یک عمر گوشهی زندان میافتادم ، آن هم با شاکی دولتی( در آینده بیشتر توضیح خواهم داد).
روزهای اول این زمینخوردن بزرگ بود ، شب یلدا ، هنوز شوکه بودم و انگار نمیخواستم یا نمیتوانستم قبول کنم چه بر سر خانواده آمده ، اوایل شب به خانه برگشتم ، مهمان داشتیم ، داییام بود ، گویا برای بردن چیزی که چند روز قبل همسر یا دخترش در خانهی ما جا گذاشته بودند در راه برگشت از کارخانه به خانهاش ، به ما سر زده بود ، بسیار ثروتمند بود ، چندین کارخانه در ایران و شرکت و دفتر در آلمان و دانمارک داشت ، وقتی میخواست برود گفت :"برم ، برم که باید بساط شب یلدا رو بخرم ، آجیل و میوه و شیرینی و مخصوصا موز ، امسال که گرون شده آدم بیشتر هم هوس میکنه" یادم است آن سال موز به قیمت آجیل رسیده بود ، انگار دنیا روی سرم خراب شد ، شرمنده شدم ، شرمندهی خودم و خانواده.
اینجا ، ملارد ، در کوچهی ما ، با چند ساختمان فاصله خانوادهای افغانستانی زندگی میکنند ، مثل ما مستاجر یک واحد پنجاه متری ، ما سه نفر ولی آنها هفت هشت نفر ، مادر خانواده همسن مادر من است و با هم دوست شدهاند ، فکر میکنم وقتی با هم درددل میکنند مادرم از اینکه زمانی کجا خانه داشته ، کجاها مسافرت میرفته ، چطور زندگی میکرده ، میگوید و او باور نمیکند ، و او هم از دلتنگیاش برای خانوادهای که در افغانستان دارد ، از پولهای کلانی که صاحبکارهای دزد از او و خانوادهاش خوردهاند چون افغانستانیها اغلب حساب بانکی ندارند یا مثلا غیرقانونی در ایران هستند برای مادرم میگوید ، و رقمهای کلانی که میگوید مادرم باور نمیکند.
چند روز پیش همزمان با این خانم به سوپرمارکت سر کوچه رسیدم ، سلام و احوالپرسی کردم ، بعد او قیمت ذرت را از صاحب مغازه پرسید ، کیلویی هجده هزار تومن ، به مادر سلام رساند و خداحافظی کرد و رفت ، به مادر ماجرا را گفتم ، گفت : "عجب فکر خوبی کرده ، میشه ارزون سر و ته تنقلات شب یلدا رو هم آورد ، چسفیل درست کردن از پفک خریدن هم ارزونتر درمیاد ، چه برسه به آجیل" ، امروز ، سرکوچه جلوی سوپرمارکت صف بود ، صف خریدن ذرت ، در صف ، مشورت درباره چگونه درست کردن چسفیل با مصرف روغن کم یا بدون مصرف روغن ، در این دوران که روغن نایاب و کیمیا شده ، هر کس از مغازه بیرون میآمد ناراحت بود ، آن خانم افغانستانی بیرون آمد ، سلام کردم ، جلو آمد و کیسهی ذرت را بالا گرفت و با ناراحتی گفت: " یادته چند روز پیش گفت هجده تومن؟ الآن اینو کیلویی سی تومن خریدم" به مادر سلام رساند و خداحافظی کرد و رفت. (عکس زیر ، کیسهی ذرت من است ، نه ایشان)
(نکته : این ذرتها بیشتر به اسم غذای دام و طیور وارد میشوند و چند ماه پیش استفاده از آنها برای تولید پفک غیر بهداشتی اعلام شد)
جامعهشناسان و روشنفکران میگویند در ایران اختلاف طبقاتی زیاد شده ، اگر بخواهند خودشان را خیلی مطلع نشان دهند میگویند در ایران طبقهی متوسط از بین رفته و ما فقط دو طبقهی مرفه و فقیر داریم ، به این بزرگواران عرض میکنم زرشک ، من هم زمانی مثل شما فکر میکردم ، زمانی که داشتم کتابهایی را که حالا همه را در جعبه بستهبندی کردهام میخواندم ، اما حالا که سرم را از کتابها بیرون آوردهام واقعیت را طور دیگری میبینم.
ما در ایران فقط یک طبقه داریم ، طبقهای که میتواند مثل انسان زندگی کند ، میتواند نیازها و خواستهایی را که برای خودش تعریف کرده برآورده کند ، در پیرامون این طبقهی انسانی ، گونهای وجود دارد که فقط از نظر بیولوژیک به این طبقه شباهت دارد ، روی دو پا راه میرود و ظاهر آنها بسیار شبیه انسان است ، گونهای که اگر با انسانها جفتگیری کند منجر به تولید مثل خواهد شد ، اما به هیچوجه نمیتوان این گونه را انسان به حساب آورد ، نیازها و خواستها و آرزوهای گونهی انسان ایرانی حتی نباید و نمیتواند به فکر این گونه خطور کند ، از نیازهای اولیهای مانند خوراک و لباس و سرپناه و درمان ، تا نیازهای بزرگتری مثل نیازهای فرهنگی ، مسافرت و حتی تولید مثل ، به ذهن این گونه که شباهت ظاهری و بیولوژیک به انسان دارد خطور نمیکند ، شاید بهترین استفاده از این گونه میتواند برای استفاده از اعضای آنها برای پیوند به انسانها باشد ، من و هم محلهایهای من از این گونهایم.
پ.ن.بهانهی نوشتن این مطلب ، علاوه بر بیان خطای جامعهشناسان ، پاسخ دادن به سوال دوستی بود که دیشب بعد از خواندن پست بنده با عنوان "باارزشترین دارایی من" ، به طور خصوصی به من فرمودند در شرایط مشابهی هستند و از من پرسیدند با مشکلاتم چه میکنم؟ خدمت ایشان عرض میکنم خود را از گونهی انسان خارج کردهام.
بهرنگ گرامیان