چله، مخفف «چهله»، اغلب بهمعنی دورهٔ چهلروزه از یک رویداد و همچنین روز چهلم وقوع آن است.

عصراسلام: اما همیشه اینگونه نیست؛ مثلاً چهل روز اول زمستان «چلهٔ بزرگ» نام دارد و دورهٔ بیستروزه از دهم تا سیام بهمن را «چلهٔ کوچک» مینامند. برخی هم آغاز چلهٔ بزرگ را از دهم دیماه میدانند.
چلهٔ بزرگ با «جشن یلدا» شروع میشود و پایان آن «جشن سده» است. به برخورد دو چله (چهار روز آخر یکی و چهار روز اول دیگری) «چارچار» گفته شده و روایتها و نامهای دیگری نیز دارد. پایان چلهٔ کوچک را «جشن مادر زمین» دانستهاند که احتمالاً همان «اسفندارمذ» و مقارن با پنجم اسفندماه بودهاست.
چلهٔ بزرگ و کوچک را «اَهْمَن» و «بهمن» نیز نامیدهاند. برای روزهای باقیمانده تا نوروز نیز دورههایی همچون «سرماپیرزن» داشتهاند که در برخی روایتها این پیرزن مادرِ اَهْمَن و بهمن بودهاست.
منابع: دایرةالمعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب؛ شب یلدا، نوشتهٔ علی بلوک باشی
بیتهای یلدایی
شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
گریههای سحرم را اثری پیدا نیست
(محتشم کاشانی)
شب هجرانت ای دلبر، شب یلداست پنداری
رُخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
(اوحدی مراغهای)
با زلف تو قصهایست ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی، مشهور
(عبید زاکانی)
آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن
صد شب یلداست در هر گوشۀ زندان، مرا
(عُرفی شیرازی)
بر من و یاران شب یلدا گذشت
بسکه ز زلف تو سخن رفت دوش
(قاآنی)
روزهای تیره بر شبها فزود
عمر من شد یک شب یلدای عشق
(فیض کاشانی)
هنوز با همهْ دردم، امیدِ درمان است
که آخِری بوَد آخِر، شَبانِ یلدا را
(سعدی)
کانال غزل شعر
بودن میوهی یلدا به گمانم هوس است
شمعی بباید این شب یلدا را
پروین اعتصامی
شبِ فراقِ تو هر شب که هست، یلداییست
(سعدی)
شبِ فراقِ تو هر شب که هست، یلداییست
(سعدی)