رسته زرهی در ایران از دسته رستههای زمینی است که کمتر اهمیتی از نظر فرماندهان نظامی در ایران داشته است.

عصراسلام: از مشکلات بزرگ عملیاتهای آفندی سپاه تکیه بر نیروهای پیاده بود و کمتر پیش میآمد به یکانهای زرهی تکیه کنند. نطفه زرهی در سپاه در عملیات ثامن الائمه شکل گرفت. تا قبل از آن ذهن فرماندهان سپاه به رسته های سنگین نرفته بود زیرا مسائلی عدم تامین مهمات و قطعات برای زرهی وجود داشت.
همچنین وفور نیروی پیاده و هدایت آسان نیروی پیاده باعث میشد تا کمتر توجهی به آن شود. حتی با تشکیل یکان های زرهی در سپاه باز هم عدم اعتقاد راسخ به زرهی تا پایان جنگ در فرماندهی سپاه باقی ماند، زیرا بخاطر مشکلات زرهی، فرماندهی کل و فرماندهان تیپ ها و لشکر ها به یک عدم باور رسیدند که نمیشود از زرهی استفاده کرد.
اما فقط این عدم باور به اینجا ختم نمیشد. در جریان سمینار فرماندهان لشکرها و تیپ های مستقل سپاه در سال ۶۶ فرماندهان یکان های زرهی حتی دعوت نشدند.
عباس سرخیلی از فرماندهان زرهی سپاه روایت میکند: گفتند به پادگان اسلام آباد غرب بیایید، جلسهای هست. ما به همه تشکیلات تیپ، چون گفته بودند به رده بیایید به پادگان آمدیم. فکر کنم آقای صیاف بود که به من گفت: گفتهاند که یکان های زرهی نباید حضور داشته باشند. من قضیه را به بچه ها نگفتم تا ناراحت نشوند. گفتم: ظاهرا جلسه ملغی شده است.
تلاشهای زیادی انجام شد که مجموعه بچههای زرهی بتوانیم این انگیزه را در فرماندهی کل اعم از آقا محسن و آقا رحیم و برادران دیگر ایجاد کنیم. خاطرم هست آقای عرب نژاد به پیشنهاد آقای پاکپور تانک ها را به تهران در بیابانی نزدیک قم بردند و یک ماه در آن سرما منطقهای درست کردند و تاسیسات زدند تا به فرماندهی قدرت تانک را نشان بدهند.
اما آقای هاشمی، اقا محسن یا آقا رحیم هیچکدام نیامدند تنها یکی از نیروهای ستاد، آقای مبلغ یا آقای محتاج آمد. من خودم که به عنوان مهمان آمده بودم انقدر ناراحت شدم و گفتم خدایا این بندگان خدا این قدر زحمت کشیدند آن وقتی یکی نیامد بگوید دستتان درد نکند.
یکبار دیگر هم آقای عرب نژاد در منطقه بین پادگان حمید و مقر خودشان، سنگرهایی را ایجاد کرد و در هر سنگر یک چراغ فانوس گذاشت و از فاصله ۳ کیلومتر، تانک هایش را آرایش داده بود. آقا رحیم را با خواهش التماس دعوت کردند و ایشان آمد. من و آقای پاکپور و آقای جعفری هم بودیم. از فاصله ۳ کیلومتری دقیقا این فانوس ها را زدند بعد با آقا رحیم داخل هم سنگر که رفتیم دیدیدم دو به دو نه فانوس را زدند، گفتم آقا رحیم ببین این قدرت تانک است! به هر حال تمام این مجاهدت ها و تلاش ها نتیجه نداد.
ناکامیها و شکست هایی که در سال اول جنگ بذری را در ذهنیت فرماندهان کاشت که ثمره آن سالهای سال باقی ماند. شکست های واحدهای زرهی ارتش در برابر عراق نوعی بدبینی را نسبت به استفاده از زرهی ایجاد کرده بود.
کمتر فرماندهانی اعتقاد به زرهی داشتند و به علت آنکه پیاده به راحتی در اختیار قرار میگرفت و آموزش و تامین آن ساده تر بود همچنین پیاده از لحاظ لجستیکی برای سپاه بار کمتری داشت و لجستیک آن با اتوبوس ها و کامیون ها به سادگی حل میشد و نیازی به ادواتی مانند تانکبر نبود و از لحاظ مخابرات و ارتباطات نیز پیاده شرایطی ساده تر داشت لذا همین مسائل باعث شد بود این تصور به وجود آید که با نیروی پیاده بهتر می شود عمل کرد.
احمد کاظمی از معدود فرماندهانی در سپاه بود که درک بهره گیری از زرهی را در عملیات های طرح ریزی شده داشت و می گفت: " برد RPG ما ۳۰۰ متر و فوق اش ۶۰۰ است در حالی که زرهی دشمن در ۱ کیلومتری ما مستقر است و نمی توانیم آن را بزنیم و یک سلاحی میخواهیم که بردمان را بلند کند."
تجربه رمضان نتوانست در انتقال درس به فرماندهان موفق باشد درسی که مفهوم آن این بود که با توجه به مهندسی رزمی عراق و موانع ایجاد شده در خط تماس عملکرد پیاده در خط لجمن به سرعت محدود شده و زمینگیر می شود و سرعت در تحرک و پیشروی امری مهم و حیاتی است. یکی از دلایل عدم توجیه فرماندهان نسبت به اهدافی بود که زرهی برای آن طراحی شده است.
از طرف دیگر یک چالش دیگر برای زرهی نیز وجود داشت. بروز تفکر توپخانه به جای زرهی ( تفکری که امروز نیز در بخش های دیگر دیده می شود.) زیرا توپخانه در سپاه رشد بهتری۱۵/داشت و سازمان آن به نسبت زرهی از پشتیبانی بیشتری بهره مند شده بود.
همچنین عملکرد خوب توپخانه در جنگ، تامین بودن تسلیحاتی و قطعاتی و هزینه باعث شده بود عده ای در ذهن خود توپخانه را در جای زرهی بگذارند. حمید سرخیلی در بخشی از خاطرات خود می گوید: " من یکبار در جلسه ای پیش آقا رحیم رفتم و به ایشان گفتم چرا نفربر BMP نمی خرید. جواب داد: دنبالش رفتیم خواستیم ۱۰۰ دستگاه از روسیه بخریم گفتند BMP یک سلاح استراتژیک است ولی توپ هر چه بخواهید می توانیم تهیه کنیم."
نکته قابل توجهی وجود دارد آن است که محسن صفایی فراهانی در زمان حضور خود در وزارت صنایع سنگین ماجرای تولیدBMPرا اینطور نقل میکند که با بلغارستان توافقاتی جهت خرید و تولید نفربر BMP-1در کارخانه واگن پارس انجام شده بود و قرار بر این بود که ۵۰ عرادهBMP-1 ابتدا خریده شود، ۱۰۰ عراده مونتاژ شود و ۱۵۰ عراده دیگر تولید شود.
و در جلسه گزارش روند تولید به فرماندهان سپاه آن ها می گویند به جای BMP به ما ۵۰۰۰ هزار RPG دهید.
تلاشهای بسیاری در داخل تشکیلات زرهی سپاه شکل گرفته بود و با چنگ و دندان تلاش میکردند این ساختار به وجود آمده در سپاه را انسجام بسته و حفظ کنند. اما مشکلات زیادی از جمله ادغام کردن تیپ های زرهی به لشکر های پیاده و بعد از مدتی دوباره جداسازی و مستقل کردن این تیپها از لشکر به خودی خود باعث شده بود تا این ساختار بسیار نامرتب شده و هر بار که میخواست شکل جدیدی به خود بگیرد و خود را با شرایط وفق دهد همه چیز زیر و رو شده و محیط جدید حاکم میشد.
در خود واحدهای زرهی سپاه نیز گهگاهی اقداماتی جهت ایجاد تغییرات در ادوات زرهی صورت میگرفت که گاهی موفق و گاهی ناموفق بود. تلاشهایی از جمله نصب مسافت یاب لیزری بر روی تانک که به علت آنکه این مسافت یابها تجاری بود و با اولین شلیک آسیب میدید و از کالیبره خارج میشد این پروژه از روند کار کنار رفت.
نمونه دیگر این بود که در جریان خیبر سپاه تعدادی از نفربرهای BTR-50 خشایار را که از کار افتاده بود گرفت و تغییراتی را روی آن اعمال کرد و موتور ماک را بر روی آن نصب کردند و همچنین بر روی آن یک توپ ۲۳ مم نیز نصب کردند و با استفاده از این خشایارها در هور توانستند بخشهای پل خیبری را جا به جا کنند.
تفکر اکثر فرماندهان در مورد جنگ مبتنی بر راهکارهای کوتاه مدت بود و که به سرعت پاسخ نیاز های ایران در جنگ را به صورت مقطعی بدهد. و برنامه ریزی کردن برای بلند مدت روی رستهای مثل زرهی که زمان و هزینه زیادی را در بر میگرفت انجام نمیشد و از نظرشان نیروی پیاده میتوانست تمام این نیازهای مقطعی را با استفاده از تاریکی شب و عنصر غافلگیری بر آورده سازد. هرچند نتایج عملیات ها چیزهای دیگری را نشان میداد اما میزان توجه به رستههای دیگر تغییری نکرد.
با پایان جنگ و به وجود آمدن فرصت خرید تسلیحاتی از شوروی، نحوه خرید ایران نشان دهنده یک چیز بود: خرید هر سلاح وحشت آفرینی که عراقی ها در جنگ از آن استفاده میکردند.
با تکیه بر همین اصل بود که یکی از خرید های مهم ایران تانک T-72 بود و کم کم سر و سامان دادن زرهی داشت شکل می گرفت.
اما این روند عمر کوتاهی داشت با ورود آمریکا به جنگ کویت و انهدام سریع زرهی قدرتمند عراق تفکر جدیدی در ذهن فرماندهان در موضوع زرهی شکل گرفت: در کشورهای جهان سومی مثل ایران که از توان هوایی برای پشتیبانی زرهی برخوردار نیستند زرهی نه تنها نقطه قوتی نیست بلکه می تواند نقش مخرب را از نظر روحی برای نیروی پیاده ایفا کند.
زیرا وقتی نیروهای پیاده منهدم شدن زرهی را ببیند اعتماد به نفسش از بین می رود.
راهکار سادهای برای حل این مشکل انتخاب شد، فرآیند جایگزین کردن. صرف همین راهکار این نکته در نظر گرفته شد که اصلی ترین وظیفه زرهی خودی مقابله با زرهی دشمن می باشد بنابراین وظیفه مقابله با زرهی دشمن به عهده واحد ضد زره گذاشته شد.
توجه ویژه به ضد زره به سرعت بالا رفت و در اوخر دهه ۹۰ کنکورس و فاگوت راه خود را باز کردند و بعدتر کورنت و همزمان تلاش برای تولید موشک ضدزرهی داخلی نیز در جریان بود که محصولی از جمله سری طوفان را داشت.
میلاد حیدری