«مَرد است و شغلش». حرف درستی هم زدهاند چون آدمهای معمولی اینقدر توی کارشان غرق میشوند که هویتشان را از شغلشان میگیرند ولی آدمهای بزرگ فرق دارند و هویتشان را به جاهای بالاتری گره میزنند و اسیر شغل و حرفه و تخصصی که دارند، نمیشوند.
عصراسلام: مثلاً؟
مثلا یک فیزیکدان نخبه را تصور کنید که بگوید: فیزیک همان هستیشناسی است و امروز در برابر سوالات بنیادی به بنبست مطلق رسیده و به ما که از نظراتش لذت بردهایم، خیره شود و ادامه بدهد: و مدلی برای توجیه پدیدههای قابل توجه ندارد و در مقابل نگاههای متعجب ما که از تعداد زیاد محافظانش حیرت کردهایم، جلوتر برود: کوانتوم دچار تناقضات درونیِ زیادی است.
بعد به این گزارهها اکتفا نکند و به دنبال پاسخ جایگزین بگردد و مهمتر اینکه پاسخش را از اسلام بخواهد و با احترام، منطق و فلسفه رایج در حوزهها را بخواند و بعد با شجاعت، در کارآمدی آنها برای جهتدهی به علوم پایه تردید کند و در این وضعیت وقتی از مبنایی جدید خبردار شود که مدتهاست به این خلأ پی برده _ و برای امتداد فلسفه اسلامی در تحقیقات کاربردی، دست به تغییر و تحول در فلسفه صدرایی زده _ پیگیر آن مبنا شود و با شجاعت و حرّیت و بدون پاییندی به تشریفات مرسوم، از آن حمایت کند و...
گفتم یک فیزیکدان نخبه را تصور کنید اما نه اینکه همچین آدمی ساخته تصوّر من و شما باشد این شخص، واقعیتی بود به نام «محسن فخریزاده» که انقلاب خمینی او را ساخته بود و بخاطر همین، هویتی جز انقلاب نداشت. یعنی با اینکه شغل و تخصصش فیزیک بود اما از موضع انقلاب میخواست مرزهای فیزیک را بشکند. پس خیلی سریع و راحت جوش خورد با مباحث «مرحوم استاد علامه حسینیالهاشمی» که هویتی جز انقلاب نداشت و سالها پیش به این نتیجه رسیده بود که برای حفظ انقلاب باید تغییرات اساسی در هویت علمی حوزه و دانشگاه ایجاد کرد...
وقتی حرفهایش را شنیدم، انگار با اولین مدیر انقلابی آشنا شده بودم که نه فقط سوالهای بزرگ داشت بلکه حاضر بود برای پاسخ سوالهایش، ریسکهای بزرگ بکند و مسحور و منحصر به هویت حوزوی و دانشگاهی نشود و نیاز واقعی انقلاب را در نظر بگیرد...
فامیلش را حفظ نشدم اما میدانستم کاری که چند ماهی است در «حسینیه اندیشه» درگیرش هستیم، به سفارش یک دانشمند شجاع است. عصر جمعه بود که وقتی شروع به خواندن خبرها کردم، بالاخره فامیلش را یاد گرفتم...
از قدیم گفتهاند «کل رجل و ضیعته»؛ آقای فخریزاده! شغلِ «انقلابیگری واقعی در میدان علم» عاقبتی جز شغل شریف شهادت ندارد؛ یعنی همان «مَرد است و شغلش»....
محمدصادق حیدری