برخی بدون اینکه به فرهنگ واژهها رجوع کنند تا از وجود کلمهای آگاه شوند، قاطعانه رای و حکم صادر میکنند و کلمات و عباراتی را که به نظرشان ساختگی یا به ظاهر مسخره میآید؛ مردود میشمارند!
چند واژه که گروهی آنها را مسخره و جعلی دانسته اند، به شرح زیر است:
۱- غلط غلوط
۲- قاتی پاتی
۳- سوبله، پوبله
۴- زپرتی
۵ - چُسان فسان
۶ - شر و ور
۷ - زارت و زورت
۸- زِرتی
۹ - هارت و پورت
۱۰ - عر و بوق
۱۱ - جیز
۱۲ - اوف
۱۳ - فیضه خواری
۱۴ - اوهوکی
۱۵ - فوتینا
۱۶ - دری وری
۱۷ - هرّی
۱۸ - اخم و تخم
*
برخی کلمه ی مرکب (غلط غلوط) را مسخره و من درآوردی و کاربرد آن را در جملات غلط و دور از فصاحت می دانند اما باید پذیرفت که این واژه درست و به کارگیری آن مجاز است و خلاف بلاغت و فصاحت محسوب نمی شود و از کاربرد فراوان است!
فرهنگ فارسی معین
غلط غلوط
(صفت مرکب) پرغلط، بسیارغلط
(قید مرکب) با غلط بسیار
*
فرهنگ معین
قاتی پاتی
در هم آمیخته، مخلوط
*
(لغت نامهی دهخدا)
قاتی پاتی (صفت مرکب، از اتباع) درهم مخلوط و ممزوج نامتناسب. قاطی پاطی
قاتی پاتی شدن، درهم و برهم شدن. مخلوط شدن
قاتی پاتی کردن، درهم برهم کردن. مخلوط کردن
*
سوبله، پوبله
به مطلب این حقیر تحت عنوان همین نام به این سایت رجوع کنید!
*
گروهی استفاده از واژه ی "زپرتی" را واژه ای جعلی و دور از ادب می دانند اما باید پذیرفت که این واژه معنای بدی ندارد و استعمالش غیرمجاز نیست!
زپرتی
واژه ی روسی Zeperti به معنای دربند کشیده شده یا زندانی است و در زمان قزاقهای روسی در ايران بر سر زبانها افتاد. با این مضمون که هرگاه سربازی زندانی میشد، میگفتند: (فلانی زپرتی شد) و هماکنون هر کس که اوضاعش به هم ريزد، می گویند: زپرتی شد!
*
گروهی ترکیب "چُسان فسان" را جعلی و بی ادبانه میخوانند اما معنایش به شرح زیر است:
چُسان فسان
واژهای روسی Cossani Fossani به معنای: آرايش شده و کسی که شيک پوشيده است!
*
شر و ور (Charivari)
این واژه نیز واژهای فرانسوی است و به معنای: (مزخرف، ژاژ، سر و صدا، همهمه، هياهو) و کاربردش نیز رایج است!
*
واژهی زیر را هم برخی من درآوردی و بیادبانه میدانند اما معنایش به شرح زیر است:
زارت و زورت
کلام توخالی، تهدیدهای پوشالی، خالیبندی، سر و صدای الکی کردن
*
گروهی معنای واژهی زیر را بد میدانند اما معنایش به شرح زیر است:
زِرتی
سریع، فوری، آنی، فیالفور
*
برخی استفاده از واژگان زیر را اشتباه و غیرمجاز می دانند: فرهنگ فارسی معین
هارت و پورت
(اسم مرکب) لاف، گزافه، داد و فریاد توخالی
*
لغتنامه ی دهخدا
عر و بوق
(اسم مرکب) از اتباع است عروتیز، اشتلم و بانگ و فریاد به تظاهر
*
فرهنگ دهخدا
جیز
(اِسم صوت) در تداول عوام، کلمه ای که بدان کودکان را از نزدیک شدن به آتش ترسانند! آتش در زبان اطفال
جیز شدن؛ سوختن در زبان اطفال
جیز کردن؛ سوزاندن
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
*
لغتنامهی دهخدا
اوف
(اسم صوت) علامت اظهار درد است خاصه در سوختگی و خلیدن خار یا سوزن و امثال آن بر تن
(یادداشت مؤلف)
اُخ. اُف
*
فرهنگ فارسی معین
شاشو
(صفت فاعلی) آن که عادت به شاشیدن در بستر یا شلوار خود دارد. تنبل، ترسو
*
اوهوکی
به همین خیال باش! آرهجون خودت! زرشک!
*
لغتنامهی دهخدا
فوتینا
در تداول اطفال، آوازی که علامت تحقیر مخاطب است آنگاه که خواسته اذیتی کند و دست نیافت، یا دروغی گفته و مشتش باز شده
یا آنگاه به کار برند که کسی چیزی خواهد و به او ندهند و معنی آن این است: نمیدهم. دماغ سوخته می خریم!
*
"دری وری" نیز واژهی بیمعنایی نیست!
لغتنامهی دهخدا
دری وری
(اِسم مرکب. از اتباع) حرف یاوه و مفت و مزخرف. هذیان. چرند و پرند. سخن بیهوده. سخن بی سر و ته
*
واژه ی "هرّی" نیز دارای کاربرد فراوانی است!
لغتنامهی دهخدا
هرّی
لفظی است که عوام برای خوار و زبون کردن کسی در هنگام بیرون کردن بر زبان آورند:
هری برو، معزولی، در این کلمه نهایت استخفاف است.
(از یادداشتهای مؤلف)
*
اخم و تخم
فرهنگ فارسی معین
"اسم مصدر" ترشرویی، بدخُلقی
*
*
فضل الله نکولعل آزاد