امیر پیشداد (۱۳۰۹، ۱۳۹۷)از اعضای برجسته نیروی سوم/ از بنیانگذاران جامعه سوسیالیستها
اگر خواسته باشیم حتی به اختصار درباره حوادث سیاسی ایران در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰ که در ابتدای این سال حزب زحمتکشان ملت ایران تشکیل شد مثنوی هفتاد من کاغذ شود ولی به اختصار و در رابطه با تعهد سیاسی خود باید بگویم که سالهای ۱۳۲۳ تا ۱۳۳۰ از پربارترین و پرقیل و قالترین سالهای سیاسی ایران بود و کمتر کسی بود لااقل در تهران و شهرستانهای بزرگ که کم و بیش اطلاعی از اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی داشته باشد و به نحوی از انحاء به فعالیت سیاسی سازمانی کشانده نشود.
وقتی من برای دفاع از آزادی انتخابات در تهران وارد صحنه تلاش و کوشش سیاسی شدم، هرگز تصور نمیکردم روزی عضو یک حزب سیاسی خواهم شد. من همیشه بیشتر به مطالعات ادبی در جوانی علاقه داشتم و فکر نمیکردم روزی به فعالیت حزبی و تحصیلات علمی کشانده شوم، ولی اولین تماسها و ارتباطهای ما جوانان در آن زمان با مسائل اجتماعیسیاسی، ما را به این نتیجه رساند که جز ایجاد یک جریان سیاسی وسیع و به دست آوردن قدرت حکومتی، وسیلهای برای ایجاد اصلاحات بنیادی در ایران وجود ندارد. بنابراین، ما حزب و سازمان سیاسی را وسیلهای برای رسیدن رهبرانمان، نه خودمان به قدرت میدانستیم تا به این ترتیب بتوانیم اصلاحاتی را که ضروری و مفید میدانستیم، اجرا کنیم یا ترتیبی بدهیم که این اصلاحات اجرا شود. باید فوراً اضافه بکنم که در آن زمان ما فکر میکردیم به دست آوردن قدرت، کارِ بسیار سهل و سادهایست و کافیست هزار نفر یا چندهزار نفر با هم همدوش و همگام شوند تا بر این آرزو، جامه عمل بپوشانند.
در آن زمان، به علت نداشتن شکل و تعلیم و تربیت سیاسی از پیچیدگیها و غامض بودن مسائل سیاسی، سازمانی و حکومتی، کمترین اطلاعی نداشتم و نداشتیم. اوضاع و احوال بهطور خلاصه از این قرار بود ما گرچه در سنین پانزده، شانزده، هفده سالگی بهطور کامل و از دور به حزب توده علاقه پیدا کرده بودیم، بعد از حوادث آذربایجان و نفت شمال یعنی تقاضای امتیاز نفت شمال از طرف دولت شوروی به کلی اعتقاد و علاقه خود را به این حزب بدون یک تحلیل عمیق و واقعبینانه از دست دادیم. این از دست دادن اعتقاد و علاقه طبیعی است بعد از انشعاب خلیل ملکی و یارانش از حزب توده تشدید و تقویت شد و بین سالهای ۲۶ و ۲۸ هیچ راهحل سیاسی که برای نسل جوان قدرت جاذبه داشته باشد، وجود نداشت. اولین واقعهای که لااقل در تهران به وقوع پیوست و ما را به صحنه فعالیت اجتماعی و سیاسی در آن زمان کشاند، دفاع از آزادی انتخابات بود و چون این دفاع و پشتیبانی از آزادی انتخابات کلی و عمومی بود و ربطی به مسائل ایدئولوژیک و تئوریک نداشت، بسیاری از دانشجویان و دانشآموزان و همچنین معلمین و استادان و آنچه بهطور کلی قشر روشنفکران و تحصیلکردگان نامیده میشود، به سوی این مبارزه کشانده شد.
از میان این قشر کم و بیش قابل ملاحظه عدهای به این نتیجه رسیدند که این مبارزه کافی نیست، برای پیاده کردن یک برنامه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جدی میباید کوششها و تلاشها را همسو و هماهنگ ساخت یا به عبارت دیگر، میبایست یک سازمان سیاسی جدّی به وجود آورد. گویا و بدون ارتباط مستقیم با من و دوستان و همسن و سالهای من، عدهای از انشعابیون نیز به همین نتیجه رسیده بودند. من بعد از تشکیل حزب زحمتکشان ملت ایران بهطور دقیق از رابطهای که جلال آلاحمد که یادش بخیر، با خلیل ملکی و دکتر بقائی ایجاد کرده بود مطلع شدم. ولی هنگامی که به حزب زحمتکشان پیوستم به دلیل علاقه و اعتقاد به شخص ملکی یا به شخص دکتر بقائی نبود بلکه در رابطه مستقیم با ضرورتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ایران بود.
مصاحبه امیر پیشداد با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار اول