هرچند سوابق آقای ترامپ نشان میدهد که وی حتی در صورت شکست قطعی نه به سادگی آن را می پذیرد ونه در تحویل قدرت سماحت از خود نشان خواهد داد اما بدون اغراق میلیاردها نفر در سراسر جهان چشم به نتایج این انتخابات دوخته سوال بزرگی را پدیدآورده اند که چرا یک انتخابات در یک کشور سیصد میلیونی تا این حد برای میلیاردها نفرمهم شده است !؟
البته جواب کلی آن تا حدودی ساده و مشخص است و به میزان قدرت و ثروت این کشور و نفوذش در مناسبات جهانی باز می گردد. اما به محض ارائه چنین پاسخی سوال دیگری شکل می گیرد و آن اینکه چرا در دوره های پیشین انتخابات آمریکا تا این حد مورد توجه جهانیان قرار نگرفته است؟ البته دوقطبی شدن این همه پرسی و رقابت نزدیک کاندیداها را باید از دلایل افزایش توجه مردم به این انتخابات دانست ولی به نظر می رسد فراتر از این علت ها یک نکته بسیار مهم و احتمالا اصلی راباید در سیاهه دلایل این همه توجه و حساسیت قرار داد وبرآن متمرکز شد .
دردوره چهار ساله ریاست جمهوری آقای ترامپ برای بسیاری از مردم جهان روشن شد که مستاجر کاخ سفید به راحتی می تواند با تصمیم های خود در زندگی روزانه مردم تاثیر بگذارد ،برای نمونه او از چنان قدرتی برخوردار است که به روند گرم شدن کره زمین ادامه دهد و تلاش های جهانی برای نجات اقلیم ها را با توقف جدی مواجه سازد .
به عبارت روشن تر آنچه سبب تبلور قدرت رئیس جمهور آمریکا شد و مردم را بشدت به موضوع حساس کرد مواضع نا مانوس و خلاف قاعده آقای ترامپ است که در بسیاری از زمینه ها تشنج های سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی و حتی ذهنی و روانی ایجاد کرد و حتی کشورهای متحد آمریکا رابهت زده ساخت . آقای ترامپ با صدای بلند و عمل صریح و روشن قدرت تخریب رئیس جمهور ایالات متحده را نمایاند وعقلای عالم را بیش از هر زمان دیگری هراسناک کرد . افزون بر آن، همه محدودیت هایی که آقای ترامپ احتمالا برای خود قائل بود ونا متعارفیش را بعضا لجام می زد ناظر به نیازش به آراء مردم در دور دوم بود . وی اگر بار دیگر انتخاب شود و احساس کند دیگر نیاز به قضاوت مثبت مردمان ندارد خطربالقوه اش برای بشریت احتمالا بالفعل خواهد شد و همانگونه که خود جلوه می کند و به آن مباهات می ورزد وانواع ناظران برآن تاکید کرده اند پیش بینی ناپذیر است و هر عمل خطرناکی در سطح جهانی ممکن است از او سر بزند و نهادهای دمکراتیک و ناظران داخلی آمریکا هم توان توقف او را نداشته باشند . این آن چیزی است که بشر را نگران می سازد و توجهش را به انتخابات آمریکا جلب می کند .
در دنیای سیاست توقع اخلاق خصوصا در روابط بین الملل محلی از اعراب ندارد ولی رعایت حداقلی از قواعد برای کاستن ازخسارت ها در منازعات و اثرات سوء درگیری ها ضروری است . لذا در این دنیای فاقد رحم هم تعهد به توافق ها امری رایج است ومنافع سیاستمداران هم در رعایت نسبی توافق هاست . درست مثل چراغ قرمز چهار راه ها که رعایتش نظمی برای جلوگیری از آسیب های بی مورد است .آقای ترامپ در حالی از برجام خارج شد که پنج قدرت بزرگ جهانی آنرا امضا کرده بودند و تا کنون هم از آن خارج نشده اند تا یک معامله برد - برد را پیش ببرند ویک اختلاف مهم وخطرناک در نقطه حساس دنیا را رفع ورجوع سازند . وی از معاهده مهم زیست محیطی پاریس ، از سازمان یونسکو و سازمان بهداشت جهانی هم خارج شد و نشان داد که برای هیچ قاعده وحتی عرف بین المللی ارزشی قائل نیست .ترامپ بلندی های جولان متعلق به سوریه را به اسرائیل بخشید و سفارت خود را به بیت المقدس منتقل ساخت وفرمانده نظامی ارشد کشورمان را آشکارا ترور کرد تا تصویر یک دیکتاتور پیش از قرون وسطا را کامل کند ومصداق صریح تیغ در کف زنگی مست باشد :
حکم چون در دستِ گمراهی فتاد / جاه پندارید ، در چاهی فتاد
ره نمی داند ، قلاووزی کند / جانِ زشت او جهان سوزی کند
در واقع از هر زاویه عقلایی که به موضوع بنگریم رفتن او دفع یک شربزرگ از سر جهان است .نوع رفتار رئیس جمهور فعلی آمریکا آنچنان نامتعارف وقلدرمابانه و غیرقابل پذیرش است که درایران هم اغلب صاحب نظران وسیاستمداران حتی آنها که قائل به مذاکره بدون پیش شرط با آمریکا بودند ترامپ را فردی متعادل و قابل مذاکره نمی دانستند و به جمهوری اسلامی حق می دادند که مذاکره با یک عهدشکن خیره سر را نپذیرد . همه اینها می رساند که احتمالا آقای بایدن با آقای ترامپ تفاوت بسیار دارد وحداقل اینکه دشمنی متعارف است وبر اساس رفتاری که نشان خواهد داد می شود او را سنجید و اگر به برجام بازگشت وتحریم ها را لغو کرد دوباره فرصت مهم وتاریخی به دیپلماسی داد.دراین باره سخن بسیار است .
جعفر گلابی/ اعتماد