چربزبانی و لحن بانمک و گویش شیرین در کنار حاضرجوابی و طنز ذاتی اصفهانیها مکتب و جریان ریشهدار و بسیار محبوبی را در فضای سرگرمی ایران شکل و گسترش داد که حتی تا امروز در فضای نمایشهای عامهپسند ما تداوم داشته است (اصفهانیها میگویند کنترلچی جلوی سالنهای نمایش ارحام صدر، بیل و کلنگ نمره میکردند)

این سنت خیلی زود به سینمای عامهپسند ایران هم راه یافت و با حضور رضا ارحام صدر شمایل پرطرفدار کمدی اصفهان در قامت وردست و نقش مکمل ادامه پیدا کرد. نصرتالله وحدت - که در تئاتر المپ و سپاهان کنار ارحام صدر فنون و زیر و بم این کار را آموخته و بهکفایت تمرین کرده بود - نمایندهی این جنس از کمدی در مقام بازیگر و کارگردان در سینمای ایران شد (حتی در نام فیلمها روی این ویژگی تاکید میکرد؛ یک اصفهانی در نیویورک، مردی از اصفهان، نوبر اصفهان).
وحدت نزدیک به پنجاه فیلم بازی کرد و ساخت و توانست برخلاف استادش به نقشهای اصلی برسد و گاهی در قامت قهرمان هم ظاهر شد.
فضای باز و شرایط خاص دهه پنجاه شمسی به وحدت امکان داد سراغ قصهها و موقعیتهای بیپرواتری برود و مدلی از کمدی مبتنی بر جنسیت و موقعیت و شوخیهای سکسی را در سینمای عامهپسند ایران باب کرد، اما با کلی حاشیه و لعن و نفرین!
او لاندابوزانکای سینمای فارسی شد و کوشید با این کارها دایرهی مخاطب فیلمها را گسترش دهد و از محدودهی تماشاگر سنتی و خانوادهها فراتر ببرد.
در این مسیر البته گاهی افراط کرد و بیتوجه به روحیهی عمومی و به انگیرهی رقابت و پسگرفتن بازار از نمونههای فرنگی (خصوصاً کمدی ایتالیایی) فتیلهی شوخی و تصویر مسائل جنسی و روابط زن و مرد در فیلمها را بالا کشید، و دودش در بحبوحهی انقلاب به چشم سینما رفت.
نصرتالله وحدت از شمایلهای کمدی فارسی امروز پانزدهم مهر در ۹۵سالگی در تهران از دنیا رفت. در سالهای پس از انقلاب سرنوشتی بهتر از همتایاناش نداشت و عمدهی داراییها و املاکش را به اتهام "آن فیلمها" به ناحق گرفتند و به این و آن دادند و نیم قرن از عمرش انگار حتی صاحب اموال خودش هم نبود. احوال و اعمالِ مصادرهکنندهها هم قطعاً نیم قرن دیگر گزارش و قضاوت خواهد شد.
نیما حسنینسب