ولایت بر امور حق قطعی امام مجتبی (ع) است.
عصراسلام: در خطبهای خطاب به مردم فرمودند:
مردم من با معاویه بر سر چیزی که اختلاف داشتم آن حق من بود، از حق خود به خاطر مصلحت و حفظ خون و اموال شما گذشتم؛
أیها الناس إن هذالأمر الذی اختلفت فیه أنا ومعاویه إنما هوحق کان لی فترکته لحقن دمائکم وتحصین اموالکم [شرح الاخبار ج۳ ص۱۰۵]
حُجر بن عَدی به امام حسن (ع) اعتراض میکند؛ چرا صلح کردی؟
گران آمد بر حسن و از اين رو به او گفت:
تمايل اکثر مردم را در صلح دیدم و اینکه از جنگ گریزانند ، من نخواستم آنان را به چیزی وادار کنم از آن چیزی که از آن دوری میکنند و روی برگردانند و آن جنگ و خون ریزی بود ، لذا صلح کردم برای ابقاء و حفظ پيروان و شیعیان راستین، من چنین نتیجه گیری نمودم که جنگ را موکول به زمان دیگری کنم، پس جنگ را به روز دیگری واگذار کردم. تکلیف انسان بر اساس اوامر الهی هر روز به گونهای است که باید آن را مناسب انجام دهد.
فاشْتَدَّ علَی الحسنِ ـ رضي الله عنه! ــ کلامُ حُجرٍ، فقال له:
«إنّي رأيتُ هوی عُظْمِ النّاسِ في الصُّلح، وکرِهوا الحربَ، فلم أُحِبَّ أنْ أَحمِلَهم علی ما يَکرَهونَ، فصالحتُ بُقْياً علی شيعتنا خاصّةً من القتلِ، دفعَ هذه الحروب إلی يومٍ مّا، فإن اللهَ کلّ يومٍ هو في شأنٍ».
[ دينوری در «الأخبار الطِّوال» ص ۲۲۱]
آیا مردم به وظیفه خود عمل نکردند؟
پاسخ در کلام حضرت امام حسن (ع) در سخنرانی شان در شهر «مدائن» که شرایط زمانه را توصیف میکند ، چنین است:
«وقتی در جنگ صفین با سپاه شام میجنگیدیم، وضعیت شما اینگونه بود که دین شما مقدم بر دنیای تان بود، اما اکنون دنیای تان مقدم بر دین تان شده؛
کنتم فی منتدیکم الی صفین و دینکم أمام دنیاکم، و قد أصبحتم ألآن و دنیاکم أمام دینکَم، وکنا لکم وکنتم لنا، وقد صرتم الیوم علینا» (اسدالغابه ابن اثیر ج۲ ص۱۳)
در اسلام نه جنگ اصالت دارد و صلح
درباره جنگ میفرماید :
وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ. و در راه خدا با كسانى كه با شما مىجنگند..[بقره/۱۹۰]
درباره صلح میفرماید:
وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ . و اگر ( دشمنان) به صلح تمايل داشتند، (تو نيز) تمايل نشان ده .. [انفال/۶۱]
مهم در اسلام به تعبیر شهید استاد مطهری "اسلام و حقوق مسلمین است" اگر این بقاء اسلام و استیفای حقوق مسلمین در جنگ است ، آنجا باید ایستادگی و مقاومت نمود و اگر بقاء اسلام و حقوق مسلمین درصلح باشد باید آن را تمکین نمود.
و البته پشتوانه افکار عمومی و حضور مردم در صحنه برای مقاومت و حتی جنگ تعیین کننده است و حق آنان است که گرایش خود را نمایان کنند گرچه ممکن است اشتباه هم بکنند.
باری؛
در پیش گرفتن هر نوع سیاست مقاومت و جنگی ، و یا مذاکره و یا صلح ؛ مربوط به شرایط خودش است و آن اثری که هر کدام میتواند داشته باشد.
هادی سروش