این مغالطه، رایجترین سفسطهای است که مورد استفادهٔ ملحدین قرار میگیرد و این واقعیت را تقویت میکند که عدم وجود شواهد بهخودیخود گواه است.
عصراسلام: بهعنوان مثال، وقتی از او سؤال میکنید: «آیا مطمئن هستید که هیچ خالقی وجود ندارد؟» اگر یک ملحدِ آشنا با اشتباهات منطقی نباشد، ممکن است به شما پاسخ دهد: «بله، حتما!» بنابراین اگر از او بپرسید: «چرا مطمئن هستید؟» او میگوید: «زیرا هیچ مدرکی درباره خالق وجود ندارد!»
البته که استدلال منطقی در مورد وجود خالق شناختهشده است؛ اما حتی اگر فرض کنیم هیچ مدرکی برای وجود خالق وجود ندارد، آن گاه عدم اطلاع ما از چنین مدارکی به معنای عدم وجود نیست.
سادهترین مثالی که ما میتوانیم به این ملحد ارائه دهیم، این است که از او بپرسیم: «آیا قارهٔ آمریکا ۱۵۰۰ سال پیش وجود داشته است؟» او خواهد گفت: «مطمئناً [بله]!»، اما طبق استدلال وی، وجود نداشت؛ زیرا هیچ شواهدی در آن زمان وجود نداشت.
نمونهای از فقدانِ شواهد، بهعنوان شاهد، اظهارات جُحا [۱] مبنی بر وجود ۵۱۶۹۹ ستاره در آسمان است. وقتی یکی از مشاورانش آن را دروغ پنداشت، به او گفت: «برخیز، آنها را حساب کن تا دروغ من را ثابت کنی.»
خلاصهٔ کلام اینکه اِشکال این مغالطه در عدم تعهد مدعی در ارائهٔ ادله و مدارک و شواهدی است که بر عهدهٔ خود او میباشد. همانا (وی) سفسطه را بر عهدهٔ تکذیبکنندهٔ ادعا قرار میدهد و این، خلافِ قاعدهٔ شناختهشده است: «البینة علی المدعی؛ دلیل و حجت بر عهدهٔ مدعی است». بر این اساس، صرفِ ادعا مادامی که مخاطب نتواند نادرستی آن را ثابت کند، صحیح است!
به این مثالها توجه کنید:
این لباسشویی، لباسهایم را گم کرد و دلیل این امر این است که هیچ مدرکی مبنی بر اینکه من لباسم را دریافت کردهام، وجود ندارد.
ققنوس، یک حقیقت است؛ زیرا هیچ مدرکی برای انکار آن وجود ندارد.
در این اتاقِ بسته، کسی نیست؛ زیرا من هیچ مدرکی مبنی بر اینکه کسی در آن اتاق باشد، ندارم.
نویسنده: «هدایة الملحدین»
تحقیق و نشر: «رد شبهات ملحدین»
پینوشت:
[۱] جُحا یا جهی، شخصیتی خیالی و طنزپرداز عربی بود که در هر قوم و فرهنگی نمونهٔ آن وجود دارد که در فرهنگ ایرانی، میتواند همان ملا نصرالدین مشهور باشد.