شبهه: چرا خداوند در قرآن میفرماید: (وَقَالَ نِسْوَةٌ)، (قَالَتِ الأَعْرَابُ) یا (وقَالَتِ الْیَهود)؟ آیا این غلط نیست که فعل مذکر را برای مؤنت و فعل مؤنث را برای مذکر به کار برده است؟
در ابتدا باید گفت: «قرآن خود یکی از مصادر استنباط و تدوین قواعد لغوی در زبان و ادبیات عربی است و اگر کسی از قرآن از جهت قواعد زبان عربی ایراد بگیرد، مانند این است که چشمهی زلال را به بیآبی متّهم کند.»
از طرفی، تصوّری که شبههپرداز از قضیهی مطابقت فعل و فاعل از لحاظ جنس (مذکر یا مؤنث بودن) دارد، تصوّر اشتباهی است و در زبان عربی اسم ها از این جهت به چند دسته تقسیم میشوند:
۱- اسمهایی که فقط فعل مذکر میپذیرند.
۲- اسمهایی که فقط فعل مؤنث میپذیرند.
۳- اسمهایی که هم فعل مذکر و هم فعل مؤنث میپذیرند.
۴- اسمهایی که هم فعل مذکر و هم فعل مؤنث میپذیرند، اما مذکر بودن فعل برایشان مناسبتر است.
۵- اسمهایی که هم فعل مذکر و هم فعل مؤنث میپذیرند، اما مؤنث بودن فعل برایشان مناسبتر است.
در زبان عربی اسم هایی که بر جمع دلالت دارند ۶ تا هستند:
۱- جمع مذکر سالم (المسلمون، المؤمنون)
۲- جمع مؤنث سالم (المسلمات، السماوات)
۳- جمع تکسیر مذکر (الرجال، الأقلام)
۴- جمع تکسیر مؤنث (هنود)
۵- اسم جمع (قوم، نسوة)
۶- اسم جنس جمعی (روم)
نکتهی بسیار مهمی که در مورد این قبیل کلمات وجود دارد، این است که میتوان آنها را با دو لفظ (جمع) یا (جماعة) تأویل کرد؛ مانند:
• جمع الأعراب - جمع الرجال - جمع النسوة
• جماعة الأعراب - جماعة الرجال - جماعة النسوة
با همین تقدیر، مذکر یا مؤنث محسوبکردن لفظ، تغییر میکند.
همچنین علمای نحو در مورد بهکاربردن فعل مذکر یا مؤنث (یا بهتر بگوییم عامل مذکر یا مؤنث) برای این ۶ دسته، سه دیدگاه دارند:
۱- جمهور علمای کوفه؛ که بر این باورند که هردو وَجه برای تمامی این ۶ دسته درست است.
۲- أبو علی فارسی؛ که هردو وجه را برای تمامی این دستهها به جز جمع مذکر سالم، جایز میداند.
۳- جمهور علمای بصره؛ که هردو وجه را برای تمامی این دستهها به جز جمع مذکر سالم و جمع مؤنث سالم جایز میدانند؛ و برای جمع مذکر سالم، فعل مذکر و برای جمع مؤنث سالم، فعل مؤنث را واجب میدانند. چنانکه ابن مالك رحمه الله نیز در ألفیة میفرماید:
والتاء مع جمع سوی السالم من ... مذکر کالتاء مع إحدی اللبن
لذا به اتفاق تمامی این اصناف، در آیات مذکور جایز است که فعل به صورت مذکر یا مؤنث بکار برود و هیچ اشکالی ندارد.
◽️ و این مسأله مختص قرآن نیست و در اشعار عرب جاهلی هم وجود دارد؛ مثلا لبید بن ربیعة العامري میگوید:
إذا بکرَ النساءُ مردّفاتٍ ... حواسر لا یجئن علی الخدام
قضیهی تأنیث و تذکیر نیز مفصلتر از اینها است و در همین موارد هم خلاصه نمیشود.
◽️ لذا این شبهه بیاساس است و کوچکترین اشکالی به قرآن وارد نیست و قرآن پر از این نوع مثالها است. چنانکه سیبویه رحمه الله در "الکتاب" (۳۹/۲) میفرماید: «وهذا النحو کثیرٌ في القرآن.»
نویسنده: بهمن بادینی
▫️برگرفته از کانال: «ٳعجاز القرآن»
منابع و مآخذ:
- شرح ابن عقیل علی ألفیة إبن مالك، ج۲، ص۹۳؛ دار التراث.
- شرح شذور الذهب، ابن هشام الأنصاری، ص۱۲۵؛ نشر إحسان.
- منتهى الأرب بتحقیق شرح شذور الذهب، محمد محيی الدین عبد الحمید، ص۲۰۳؛ دار الطلائع.
- شرح قطر الندی، ابن هشام الأنصاري، ص۲۲۸؛ منشورات اسماعیلیان.