جالب است که اولین کشوری که موشک بالستیک زمین به زمین را به کار گرفت، آلمان نازی و کشوری که بیشترین انرژی و سرمایه را بر روی آن متمرکز نمود، اتحاد شوروی بود
. یعنی دو ابرقدرتی که از لحاظ ژئوپلتیک، در مجموع قدرتهای زمینی به شمار میرفتند. هر دو این قدرتها در مقابل قدرتهای بزرگ دریایی یعنی انگلستان و ایالات متحده قرار گرفته بودند و مشکل اصلی راهبردی آنها قدرت دریایی و هوایی برتر حریفان بود.
تاریخ نظامی به ما میگوید که همواره قدرت های دارای مرزهای زمینی و همسایگان متعدد در پایهریزی یک نیروی دریایی خیلی نیرومند دچار مشکل بودهاند چرا که باید بخش اعظم بودجه و امکاناتشان را صرف تشکیل یک نیروی زمینی بزرگ میکردند. از سوی دیگر در اکثر موارد قدرتهای دریایی به سبب امکانات و بستر مناسبی که برای سازماندهی یک شبکه تجاری دریایی دوردست داشتند، در پرورش فرهنگ نوآوری و ریسک پذیری برای تولید ثروت موفق تر بوده و از لحاظ فنآوری و قدرت مالی، نیرومندتر بودهاند. به همین سبب زمانی که در اوائل قرن بیستم، نیروی هوایی وارد صحنه شد، باز هم قدرت های دریایی در این زمینه پیشتاز بودند. انگلستان، آمریکا و ژاپن بودند که قدرت برتر هوادریایی را از طریق طراحی و تولید سلاح تاریخ سازی به نام ناو هواپیمابر شکل دادند که تا امروز هم یکی از اصلی ترین مولفه های قدرت راهبردی درجه اول در سطح جهانی است.
آلمانها در زمینه هوانوردی از لحاظ فنآوری تقریبا کمبودی نداشتند، اما منابع فراوانی که باید صرف نیروی زمینی می کردند و همچنین کمبودهای عمده آنها در زمینه نفت و بسیاری از کانی های فلزی، سبب شد که نتوانند قدرتی هوایی نظیر انگلستان و آمریکا، پایه ریزی نمایند. به همین دلیل بود که آلمان در جنگ جهانی دوم بمبافکنهای سنگین و دوربرد نداشت. البته نباید فراموشکرد که در سالهای آغازین قرن بیستم عاملی مهم به یاری قدرتهای زمینی آمد و موقعیت راهبردی آنها را ارتقا داد: راهآهن و خودروهای موتوری قدرت تحرک جدید و بی سابقه ای به قدرتهای زمینی بخشیده بودند. این همان عاملی بود که مکیندر پدر ژئوپلتیک بریتانیا را به طور جدی نگران افول قدرت این کشور در مقابل آلمان کردهبود. آلمان اکنون یعنی در آغاز جنگ جهانی اول از طریق راه آهن به خاورمیانه دسترسی داشت و همچنین میتوانست ظرف چند روز ارتشهای بزرگی را از جبهه شرق به غرب یا بالعکس انتقال دهد.
نگرانی مکیندر بی مورد نبود اما این تغییر جدید نمیتوانست تمام مشکلات قدرتهای زمینی را برطرف نماید. زمانی که در اواسط جنگ آلمان در مقابل برتری هوایی خرد کننده متفقین قرار گرفت، دست به اختراعی مهم یعنی طراحی موشک بالستیک زد. موشک بالستیک نخستین سلاحی بود که از جو زمین خارج شده، وارد فضا می شد و سپس با سرعتی وحشتناک به صورت عمودی به سوی زمین باز میگشت، بطوریکه هیچ دفاعی در برابر آن ممکن نبود. با این اختراع جدید در واقع آلمان قدرت برتر هوایی و دریایی بریتانیا جا میگذاشت و از بالای سر آنها به قلب بریتانیا دسترسی پیدا می کرد. پیش از آن در سال 1940 یعنی زمانی که هیچ کشوری را یارای مقابله با نیروی زمینی آلمان در اروپا نبود، آلمانها نتوانسته بودند، بر نیروی هوایی و دریایی بریتانیا فائق آمده و این جزیره را تصرف کنند. آلمانها فرصت نکردند تا موشکهای بالستیک را از لحاظ برد و قدرت تخریب تکمیل کنند. موشکهای بالستیک با قدرت متعارف از لحاظ قدرت تخریب نمیتوانستند با نیروی هوایی متفقین برابری کنند. میانگین تلفات هر موشک وی-2 آلمانی در جنگ جهانی دوم کمتر از دو کشته بود.
وظیفه تکامل موشک های بالستیک بر دوش اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت. شوروی ها از طریق موشک و عرصه فضا تا حدود برتری راهبردی دریایی و هوایی ایالات متحده را تعدیل کردند. برای رسیدن موشک به خاک آمریکا نیاز به ایجاد برتری هوایی نبود. جنگنده یا ناوهای آمریکایی که پیشتر هر نوع دسترسی به خاک آمریکا را غیر ممکن میکردند، نمیتوانستند جلوی موشکها را بگیرند. تجهیز موشک ها به کلاهک اتمی آنها را تبدیل به عامل درجه اول در موازنه قوای راهبردی کرده بود. عصر جدیدی در رقابت جهانی جغرافیا-سیاست آغاز شده بود.
طهماسبی