عبری به شاخهٔ سامی غربی به خانوادهٔ زبانهای آفروآسیایی (افریقا و آسیا) تعلق دارد و تنها زبان باقیمانده از زبانهای کنعانی است.
عصراسلام: الفبای عِبْری یا الفبای عِبْرانی (به زبان عبری:آلف بت אָלֶף־בֵּית) در نوشتن خط عبری و نیز برخی نشانههای علمی و ریاضی بکار میرود. دو دستور خط پالئو و استاندارد (منظم) را شامل میگردد که نوع دوم که در حال حاضر مورد استفاده قرار میگیرد از رسمالخط آرامی شکل گرفته است.
الفبای عبری از ۲۲ حرف تشکیل شدهاست. صداهای زیر شیوهٔ تلفظ حروف عبری هستند:
آلِف א -- بِت ב – وِت ב -- گیمِل ג – دالِت ד – هِ ה – واو ו – زایین ז – خِت ח – تِت ט – یُد י – کاف כ – خاف כ -- خافْ سُفیت ך -- لامِد ל – مِم מ – مِمْ سُفیت ם -- نون נ – نون سُفیت ן -- سامِخ ס – عایین ע – پِ פ -- فِ פ -- فِ سُفیت ף -- تْسادی צ – تْسادی سُفیت ץ -- کُف ק – رِش ר – شین ש – سین ש -- تاو ת
***
در مدتی که در حال یادگیری زبان عبری هستم، دائماً به کلماتی برمیخورم که قبلاً آنها را جایی دیدهام. تعداد این کلمات بسیار زیاد و قابل توجه است. زبانشناسها زبانهای دنیا را به خانوادههایی تقسیم میکنند.
هر زبان براساس ملاکهایی در یکی از این خانوادهها جای میگیرند. زبان عبری و عربی در خانوادۀ بزرگ هندواروپایی جای ندارند، بلکه متعلق به خانوادۀ زبانهای سامی هستند و خانوادۀ سامی متعلق به خانوادۀ بزرگترِ آفروآسیایی است. این است که عبری و عربی از جهات مختلفِ زبانی اشتراکاتی دارند.
در این نوشته، بیشتر درصدد هستم که همسانیهای واژگانی این دو زبان را نشان دهم. بنابراین دستکم پنجاه واژه را، که برای ما فارسیزبانها مأنوستر است و در عبری و عربی تفاوت عمدهای پیدا نکرده، در اینجا جمع کردهام. برای خوانده شدنِ بهتر و شلوغ نشدن متن، املای عبری کلمات را نیاوردم.
۱. شلوم: سلام (سلام، خداحافظ، صلح)
۲. مَلْکَه: ملکه (پادشاه)
۳. کُل: کُل (هر)
۴. یَد: یَد (دست)
۵. اَخ: أَخ (برادر)
۶. اَخُت : أُخت (خواهر)
۷. بِن: إبن/بن (پسر)
۸. اَو / اَبَ: أَب (پدر)
۹. اِم / ایما: أُم (مادر)
۱۰. کِلِو / کَلبَه: کَلب (سگ)
۱۱. مائیم: ماءٍ (آب)
۱۲. طهاره (و مشتقاتش): طهارة (پاکی)
۱۳. ما: ما (چیست؟)
۱۴. اَنی: أنا (من)
۱۵. هیَ: هیَ (او: مؤنث)
۱۶. هُوَ: هُوَ (او: مذکر)
۱۷. اِل: إلی (بهسوی)
۱۸. مِرکَز: مَرکَز (مرکز)
۱۹. بَعَل: بَعْل (شوهر)
۲۰. لَیلَه: لَیلَه (شب)
۲۱. یَمین: یَمین (راست)
۲۲. یَم: یَم (دریا)
۲۳. اَربَع: اَربَع (چهار)
۲۴. خامِش: خامِس (پنج)
۲۵. یَمین: یَمین (راست)
۲۶. عَین: عَین (چشم)
۲۷. اشمی: اِسمی (نام من)
۲۸. لَشُن: لِسان (زبان)
۲۹. یُم: یوم (روز)
۳۰. دَم: دَم (خون)
۳۱. نَهَر: نَهر (رودخانه)
۳۲. خَزیر: خِنزیر (خوک)
۳۳. مِهَندِس: مُهَندِس (مهندس)
۳۴. خَلُم: حِلم (خواب)
۳۵. شِمِش: شَمس (خورشید)
۳۶. سَکین: سِکّین (چاقو)
۳۷. عِطِم: عَظِم (استخوان)
۳۸. عَسِر: عَشر (ده)
۳۹. سِعَر: شَعر (مو)
۴۰. زمَن: زَمان (زمان)
۴۱. رِجِل: رِجل (پا)
۴۲. اُفِک: أُفُق (خط افق)
۴۳. هَندَسَه: هندسه (هندسه)
۴۴. صبّار: صَبّار (کاکتوس)
۴۵. ریشمی: رَسمی (رسمی)
۴۶. رَصین: رَصین (جدی و محکم)
۴۷. بَیت: بَیت (خانه)
۴۸. عُلَم: عالَم (جهان)
۴۹. مِذبِئَخ: مَذبَح (قربانگاه)
۵۰. اُذِن: أُذُن (گوش)
کلمۀ زمان، که در هر دو زبانِ عبری و عربی حضور دارد، احتمال زیاد از زبان فارسی وارد آرامی شده و سپس به عبری و عربی راه یافته است.
سجاد سرگلی
کانال زبانشناسیک