درود واژهای از فارسی باستان است که ایرانیها هنگام رسیدن به یکدیگر میگویند و به دور از هر جنگ و صلحی یکدیگر را با گفتن درود میستایند.
عصراسلام: درود از واژهٔ دروته و دروسته گرفته شده و در قدیم مردم هنگام احوالپرسی میگفتند "از درستی تو؟" یا "درستی؟" " آیا حالت خوب است، سلامت و تن درستی تو؟"
این واژه در زبان روسی به "از درستی تو؟" (здравствуйте) تبدیل شده است که برای سلام و احوالپرسی و سلامت جویی بهکار میرود. در فارسی میانه دروته به دروست و به درود تبدیل شده است.
درود برای احوالپرسی و خوشآمدگویی و آرزوی سلامتی بهکار میرود. اگرچه ریشهٔ درود از دروته و دروست گرفته شده اما کاربرد و وسعت معنی و مفهوم آن در طول زمان بسیار گسترده شده و در متون ادبیات فارسی و از جمله در آثار فردوسی، نظامی گنجوی، ناصرخسرو، اسدی توسی، خاقانی، سعدی، دقیقی و کسایی مروزی، مفهوم واژهٔ درود علاوه بر اینکه معادل و هممعنای با سلام است؛ همچنین همتراز با «آفرین»، «تهنیت»، «تحیت»، "شادباش"، "وه وه"، "به به"، "بهجه" و همچنین معادل «صلوات» در عربی است.
اگرچه صلوات و سلام تقریبا هممعنی است اما مفاهیم آن و کاربرد آن تغییر یافته است چنانکه صلوات را نمیتوان در جای سلام و خطاب به هر کس بهکار برد. (تحیه. سلام. تسلیم. صلاة. تهنیت. (یادداشت دهخدا).
همی خورد هرکس به آوای رود
همی گفت هرکس به شادی درود
(فردوسی)
درود با لفظ گفتن و فرستادن و رسیدن و رساندن و دادن مستعمل است.
فردوسی در ۲۵ بیت واژهٔ درود را به کار برده است که در هر جا میتواند یکی از آن معانی بالا را استفاده کرد.
ز یزدان و از ما بر آن کس درود
که تارش خرد باشد و داد پود
(فردوسی)
کنون از خداوند خورشید و ماه
درودی به جان منوچهر شاه
(فردوسی)
درود جهان آفرین بر تو باد
بر آن کس که او چون تو فرزند زاد
(فردوسی)
عهدی است که بر پیغمبران و فرستادههای او که بر ایشان باد درود
گرفته شده (تاریخ بیهقی ص ۳۱۷).
آفرین:
اگر آزر چو تو دانست کردن
درود از جان من بر جان آزر
(دقیقی)
تو باشی در میان ما در کناره
نباشد جز درودی بر نظاره
(ویس و رامین)
درود رسیدن؛ دعا و آفرین رسیدن:
سرکش بربست رود، باربدی زد سرود
وز می سوری درود، سوی بنفشه رسید
(کسایی مروزی)
کانالعلوم وفنون ادبی