مرحوم مبرور آيه الله حاج سيد رضا فرزند آقا سيد هاشم حسينى فيروزآبادى (رازى). اين فيروزآباد غير از فيروزآباد يزد و شيراز است. اين فيروزآباد در يك فرسخى شهر رى سر راه ورامين واقع است و اين بزرگوار اهل اين روستا است.

مرحوم پدرش آقا سيد هاشم از كشاورزان اين روستا است. فرزند ارجمندش عالم ربانى و آيت سبحانى دانشمندى جليل و سيدى بزرگوار و مجاهدى عالى مقدار و خيرى كم نظير و نيكوكارى بى بديل بود. [سيد هاشم] اصلاً از كاشان بوده و مهاجرت به فيروزآباد مذكور نموده و در آنجا به كار كشاورزى مشغول و اين فرزند برومندش در سال ۱۲۸۸ ق به دنيا آمده و ديده به جهان گشود در همان سالى كه درباره اش گفته شده:
به سال هزار و دويست و هشتاد و هشت *** كه آدم خورى در جهان باب گشت.
همان سال مجاعه [گرسنگي] و همان سال قحطى كه مردم ضعيف از گرسنگى و كمبود مواد غذايى در رنج و تعب و بسيارى تلف شدند. شنيدم از آيه اللّه العظمى مرعشى (قدس اللّه سره) كه مرحوم شيخ اردشير قمى براى چنين سالى سروده در مناجات منظومه اش و گفته:
بار خدايا:
بندگانت ز جوع مى ميرند *** مى زنى باز لاف، رزّاقم؟
خلاصه اين بزرگوار در چنين سال سختى به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما نمود و تربيت يافته و به تحصيل مكتبى و ادبيات و مقدمات پرداخته و پس از فراگرفتن آن به تهران آمد و از مرحوم حاج شيخ مسيح طالقانى و آقا سيد ريحان الله كشفى بروجردى سطوح را آموخت و بعد به كربلا مهاجرت نموده و از محضر اعلام آنجا مانند آية الله حاج سيد اسماعيل صدر و در نجف اشرف از علاّمه آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى و علاّمه طباطبائى يزدى و مرحوم شريعت اصفهانى استفاده نمود و از بعضى به دريافت اجازه موفق شد.
پس از فوت مرحوم آيه الله شريعت اصفهانى به ايران مراجعت كرد و در زوايه مقدسه و حومه آن بخصوص فيروزآباد به ترويج دين و اقامه جماعت و دستگيرى از مستمندان و بينوايان پرداخت و بيماران و غريبان را تفقد و پرستارى نمود. كم كم به فكر ساختن بيمارستانى در رى افتاد و روى حسن عمل و نيت و علم و تقوا از دوره سوم كه نمايندگى مجلس شوراى ملّى را تا دوره چهاردهم از طرف مردم تهران و رى و حومه انتخاب شده بود و براى دادرسى مظلومان از ظالمان به مجلس رفته و در دور ششم و هفتم با مرحوم علامه مجاهد حاج سيد حسن مدرس (طاب ثراه) همكارى كرده و حملات شديدى به دولت وقت نمود و از مردم بيچاره حمايت و پشتيبانى نمود. لذا مغضوب دستگاه «رضا خان» شد و به كلات نادرى خراسان تبعيد گرديد و پس از مدتى آزاد و باز كانديد و انتخاب شده تا دوره چهاردهم و در دوران نمايندگى اش يك ريال هم از احدى به عنوان حق الوكاله و غير ذلك نگرفت. حتى حقوق پارلمانى را كه دولت به وكلا و نمايندگان مى داد ابدا درهمى از آن را تصرف نكرد تا موقعى كه همت به تأسيس بيمارستان گماشت.
پس حقوق هشت ساله خود را گرفته و به اجازه مرحوم آية الله حاج شيخ محمد تقى شهيد بافقى (ره) باغ حرمت الدوله را بدين منظور خريد و بناى بيمارستان در آن نمود و اول يك عمارت صد تختخوابى، بعد كه احتياج مردم بيشتر شد عمارت دوم و سوم و چهارم را نمود و وسائل آن را فراهم كرد و در اختيار بيماران گذارد.
بسيارى از آيات عظام و مراجع تقليد و دانشمندان بزرگ در آنجا بسترى و معالجه و يا با رسيد اجلشان، دنيا را وداع گفتند....
و صدها نفر ديگر از علما و دانشمندان طهران و كليه شهرستانهاى ايران كه ذكر اسامى آنها موجب اطناب خواهد بود.
اين يك اثر از صدها آثار و باقيات الصالحات و بركات اين عالم ربانى است. دهها مسجد در رى و فيروزآباد و عمادآور و شهريار بنا نموده كه مسجد جامع فيروزآبادى در جنب مزار او چشمگير همگان است.
در روز پنجشنبه هفتم ربيع الثانى ۱۳۸۵ ق برابر با چهاردهم مرداد ۱۳۴۴ شمسى در سن ۹۷ سالگى از دنيا رفت و با تجليل فراوان تشييع و در مقبره مذكور كه قبلا براى خود قبرى آماده كرده بود دفن گرديد.
.....
منبع :بزرگان ري ج۱، پدید آورنده :محسن صادقی، موضوع :آثار کنگره حضرت عبدالعظیم (ع) تعداد جلد :۲ ناشر :سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، محل نشر :قم، تاریخ انتشار ۱۳۸۲ ، نوبت چاپ :اوّل
تبعید آيت الله به کلات نادری
ماجرای قتل "ماژور ایمبری" کنسولیار سفارت آمریکا در تیر ماه 1303 بهانهای به دست رضا خان داد تا با استفاده از این فضا حکومت نظامی اعلام كند. این موضوع صرفه نظر از پیامدهای خارجی آن به دولت رضاخان امکان داد برای تخریب چهره مخالفان خود در عرصه داخلی و بینالمللی به تبلیغات گستردهای دست زند و آنان را عناصر متحجر، واپسگرا و مخالف نوسازی و پیشرفت ایران معرفی کند و همه حرکتهای خشونتبار اعم از ترورها و ناامنیها را یکسره به آنان نسبت دهد.
حکومت نظامی به ریاست سرتیپ مرتضی خان ( یزدانپناه ) برقرار شد. نخست عدهای از طرفداران جدی اقلیت مجلس را دستگیر کردند که از آن جمله سيد حسن مدرس، عبدالحسین خرازی و سید رضا فیروزآبادی بودند.
در شب دوم دستگیری، آیتالله فیروزآبادی به کلات نادری در خراسان تبعید و بوسیله گاری به آنجا فرستاده شد. در راه مأمورین مراقب ایشان صدمات روحی بسیاری به وی وارد کردند. چون مأمورین در بعضی نقاط به زور آذوقه تهیه میکردند، ایشان از خوردن آن خودداری میکرد و با پولی که همراه داشت و مقداری که قرض نمود غذا تهیه میکرد. این مسافرت تا شریفآباد در نزدیکی مشهد ادامه یافت. در آنجا مأمورین تغییر یافتند و گاری تبدیل به اسب و قاطر و الاغ شد. بین راه در اثر اصابت لگد اسب پای ایشان شکست و چون رئیس مأمورین در این قسمت سروان قائم مقامی از افراد شریف بود و به آیتالله فیروزآبادی ارادت داشت دستور اطراق میدهد و پس از تفحص، شکستهبندی را از ده مجاور پیدا نموده و پای آیتالله فیروزآبادی را مداوا میکند.
پس از رسیدن به کلات نادری از محبوسین سؤال میشود که چه تقاضایی دارند. آیتالله فیروزآبادی درخواست میکند که برای نماز به او اجازه داده شود تا به همراه مأموری به مسجد برود و نمازش را در آنجا ادا کند. اهالی کلات نیز به زندان آمدند و اعلام میکنند که تا زمان حضور ايشان در کلات هر روز و شب غذای ايشان را تأمین خواهند كرد.
آزادی و بازگشت به تهران
در دهه عاشورای 1303 رضا خان در تکیه میدان سپه ، روضهخوانی دایر مینمود. عدهای از اهالی فیروزآباد و حضرت عبدالعظیم دسته جات سینهزنی ترتیب داده و به آنجا مراجعه مینمایند. بعد از سینهزنی، طاقه شالی آوردند. آنها اظهار کردند که ما برای آزادی حاج سید رضا فیروزآبادی آمدهایم. "مدیرالاسلام بروجردی" و "قائم مقام الملک" که در مراسم حضور داشتند کمک کردند تا تلگرافي دستور آزادی آیتالله فیروزآبادی صادر گردد. پس از 22 روز حبس در کلات نادری یک روز رئیس زندان ایشان را احضار و تلگراف را به ایشان ارائه میکند. ایشان سؤال میکند: برای رفقای هم محبس من نیز چنین دستوری رسیده است ؟
به ایشان میگویند: خیر.
آیتالله فیروزآبادی میگوید: پس این تلگراف را فعلا افشا ننمایيد تا شاید دستور آزادی آنان هم برسد.
دو سه روز میگذرد و با این که ایشان آزاد بود و میتوانست از محبس خارج شود ولی در حبس ماند تا این که رئیس زندان میگوید این وضع برای من ایجاد مسئولیت میکند و آیتالله فیروزآبادی مجبور شد بدون رفقای خود به مشهد برود تا در آنجا برای آزادی آنها تلاش کند. ایشان با بدرقه شایانی که از طرف اهالی کلات به عمل آمد، عازم مشهد شد.
در مشهد با این که آقای توکلیان به دستور آقای سلامت، محلی برای اقامت ایشان آماده کرده بود، آیتالله آشتیانی، رئیس وقت حوزه علمیه مشهد به آقای توکلیان اظهار داشت که آیتالله فیروزآبادی باید به منزل وي وارد شود.
آیتالله فیروزآبادی نیز برای فراهم نمودن شرایط آزادی رفقای محبوبش در کلات نادری، ترجیح داد در منزل آیتالله آشتیانی اقامت کند. یکی دو شب بعد سرلشکر خزاعی که آن زمان عهدهدار لشکر مشهد بود در منزل آیتالله آشتیانی قبول میکند که برای رهایی رفقای آیتالله فیروزآبادی اقدام نماید. پس از یک هفته این تلاشها نتیجه داد و آیتالله فیروزآبادی به همراه رفقایش به تهران بازگشت.
اعتراض شديد فیروزآبادی به گرانی نان و گوشت در صحن مجلس
گرانی مایحتاج عمومی مردم، مزید بر مشکلات آنان بود. آيت الله فیروزآبادی یکی از وظایف خود را منعکس ساختن این مشکلات میدید. در جلسه 209 مجلس شوراي ملي دوره ششم، مورخ 22 بهمن 1306، او گرانی نان و گوشت را مورد اشاره قرار داد و از وزیر مالیه در اینباره توضیح خواست و خواستار آن شد که وزارت داخله و بلدیه، ترتیبی دهند که مردم در ماه رمضان راحت باشند. او در پایان عرایض خود گفت:
«گرچه اینها که گفتم به نظر آقایان اهمیت ندارد، ولی بنده مجبور بودم عرض کنم.»
فیروزآبادی که ایجاد هرگونه تشکیلات اداری را مغایر با اولویت رسیدگی به حال مردم میدانست، در جلسه 240 مورخ 18 اردیبهشت 1307 اظهار داشت:
«مردم این مملکت باید باقی باشند تا شما این تشکیلات را برایشان بدهید. مردم دارند از گرسنگی میمیرند. باید اول کاری کرد که مردم از این فقر و فلاکت و بدبختی خلاص شوند بعد این تشکیلات را برایشان درست کنید.»
ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ آﯾﺖﷲ ﻓﯿﺮوز آﺑﺎدی ﺑﺎ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻟﺒﺎس رﺿﺎ ﺷﺎه
ﯾﮑﯽ از ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت رﺿﺎ ﺷﺎه در راﺳﺘﺎی ﺗﺠﺪد گرايي و ﺑﻪ اﺻﻄﻼح ﻧﻮﺳﺎزی، اﺗﺤﺎد ﻟﺒﺎس ﯾﺎ ﻣﺘﺤﺪاﻟﺸﮑﻞ ﮐﺮدن آن ﺑﻮد. اﯾﻦ ﻓﮑﺮ از ﻣﺪت ھﺎ ﭘﯿﺶ از وی ﻣﻄﺮح ﺷﺪه ﺑﻮد و از ﻃﺮﯾﻖ ﻧﺸﺮﯾﺎت و ﺟﺮاﯾﺪ ﻣﻘﺎﻻﺗﯽ در اﯾﻦ زﻣﯿﻨﻪ ﺑﻪ نگارش در آﻣﺪه بود.
ﺑﻌﺪ از آن ﮐﻪ رﺿﺎ ﺧﺎن ﺑﻪ ﺳﻠﻄﻨﺖ رﺳﯿﺪ، ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻣﺸﺎوران ﺧﻮد اقدام ﺑﻪ ﻋﻤﻠﯽ ﮐﺮدن اﯾﻦ ﻓﮑﺮ نمود. اﻣﺎ اﺟﺮای اﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ در ﻋﻤﻞ ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻼﺗﯽ ﻣﻮاﺟﻪ ﺷﺪ كه ﻧﻪ ﺗﻨﮫﺎ ﻣﺮدم در ﻣﻘﺎﺑﻞ اﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ اﯾﺴﺘﺎدﮔﯽ ﮐﺮدﻧﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻌﻀﯽ از دوﻟﺘﻤﺮدان از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺤﺴﻦ ﺻﺪر (ﺻﺪر اﻻﺷﺮاف) ﻣﻌﺎون وزارت دادﮔﺴﺘﺮی وﻗﺖ ﺑﺪواً از ﭘﺬﯾﺮش اﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺧﻮدداری ﮐﺮدﻧﺪ.
ﻣﺮدم ﻋﺎدی ﺑﺎ وﺟﻮد ھﻤﻪ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺻﻮرت ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ و ﺟﺸﻦ ھﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ آن ﺑﺮ ﭘﺎ ﻣﯽ ﺷﺪ در ﻣﻘﺎﺑﻞ آن اﯾﺴﺘﺎدﮔﯽ ميﮐﺮدﻧﺪ و از ﻣﻠﺒﺲ ﺷﺪن ﺑﻪ ﻟﺒﺎس ﺟﺪﯾﺪ ﺳﺮﺑﺎز ﻣﯽ زدﻧﺪ. اوامر از ﻃﺮف وزارت داﺧﻠﻪ ﺑﻪ اداره ھﺎی ﻧﻈﻤﯿﻪ ﺷﮫﺮﺳﺘﺎن ھﺎ و ﺗﺤﺖ ﻓﺸﺎر ﻗﺮار دادن آﻧﺎن از ﯾﮏ ﻃﺮف، ﻣﻘﺎوﻣﺖ ﻣﺮدم از ﻃﺮف دﯾﮕﺮ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ اﯾﺠﺎد درﮔﯿﺮی ﺑﯿﻦ ﻣﺮدم و ﻣﺎﻣﻮران دوﻟﺘﯽ ﺷﺪ.
اﯾﻦ درﮔﯿﺮی ھﺎ و ﻧﯿﺰ ﺗﺬﮐﺮات دوﻟﺘﻤﺮدان درﺑﺎره ﻏﯿﺮ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺑﻮدن اﯾﻦ اﻗﺪام، دوﻟﺖ را وادار ﮐﺮد ﺗﺎ ﺑﺎ ﺗﮫﯿﻪ يك ﻻﯾﺤﻪ و ﺗﻘﺪﯾﻢ آن ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻮرای ﻣﻠﯽ، اﺗﺤﺎد ﻟﺒﺎس را ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ در ﺑﯿﺎورد. ﻋﻠﯽ اﮐﺒﺮ ﺧﺎن داور وزﯾﺮ ﻋﺪﻟﯿﻪ ﻣﺎده واﺣﺪه ای را در اﯾﻦ زﻣﯿﻨﻪ ﺗﮫﯿﻪ و در ﺗﺎرﯾﺦ ١٣٠٧/٢/٨ ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺲ اراﺋﻪ ﮐﺮد.
اﯾﻦ ﻣﺎده واﺣﺪه در دوره ﺷﺸﻢ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻮرای ﻣﻠﯽ ﻣﻄﺮح ﻧﺸﺪ، وﻟﯽ ﺑﻌﺪ از ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﺠﻠﺲ دوره ھﻔﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺳﯿﺖ ھﺎی اﯾﺠﺎد ﺷﺪه در ﺟﺎﻣﻌﻪ در اﯾﻦ زﻣﯿﻨﻪ و ﻧﯿﺰ درﺧﻮاﺳﺖ دوﻟﺖ از ﻣﺠﻠﺲ در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺗﺼﻮﯾﺐ اﯾﻦ ﻻﯾﺤﻪ، ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎن ﻣﺠﻠﺲ را وادار ﮐﺮد ﺗﺎ ﻃﺮﺣﯽ را در اﯾﻦ زﻣﯿﻨﻪ ﺗﮫﯿﻪ و ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺲ اراﺋﻪ ﮐﻨﻨﺪ. لذا ﺗﻌﺪادی از ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎن در ﺗﺎرﯾﺦ ١٣٠٧/٩/١ ﻃﺮﺣﯽ را در ﭼﮫﺎر ﻣﺎده ﺗﮫﯿﻪ و ﺑﺎ ﻗﯿﺪ دو ﻓﻮرﯾﺖ در ﭘﺎﻧﺰدھﻤﯿﻦ ﺟﻠﺴﻪ دوره ھﻔﺘﻢ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻮرای ﻣﻠﯽ اراﺋﻪ ﮐﺮدﻧﺪ.
اراﺋﻪ اﯾﻦ ﻃﺮح ﺑﺎ ﻗﯿﺪ دو ﻓﻮرﯾﺖ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺗﻌﺪادی از ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎن ﺷﺪ. ﺑﺮﺧﯽ از آﻧﺎن ﺑﺎ اﺻﻞ ﻃﺮح و ﺑﺮﺧﯽ دﯾﮕﺮ ﺑﺎ دوﻓﻮرﯾﺖ آنﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﻮدﻧﺪ.
آيت الله ﺳﯿﺪ رﺿﺎ ﻓﯿﺮوز آﺑﺎدی ﻧﻤﺎﯾﻨﺪه ﻣﺮدم تهران از ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎﻧﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺑﺎ اﺻﻞ ﻃﺮح ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖﭘﺮداﺧﺖ.
آﯾﺖ الله ﻓﯿﺮوز آﺑﺎدی ﻗﺒﻼً ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ھﻤﺮاه ﻣﺪرس و ﺑﺮﺧﯽ از روﺣﺎﻧﯿﻮن دﯾﮕﺮ از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﯿﺮزا ھﺎﺷﻢ آﺷﺘﯿﺎﻧﯽ و ﺑﮫﺒﮫﺎﻧﯽ ﺑﻪ اﻗﺪاﻣﺎت ﺗﺠﺪدﮔﺮاﯾﺎﻧﻪ رﺿﺎ ﺷﺎه اﻋﺘﺮاض ﮐﺮده ﺑﻮد.
آﯾﺖ الله ﻓﯿﺮوز آﺑﺎدی در اﻋﺘﺮاض ﺑﻪ ﻃﺮح ﻣﺘﺤﺪاﻟﺸﮑﻞ ﮐﺮدن ﻟﺒﺎس در ﻣﺠﻠﺲ ﮔﻔﺖ :" اﮔﺮ ﻣﺎ درباره ﮐﻼه و ﺗﻨﺒﺎن ﻣﺮدم در اﯾﻦ ﻣﺠﻠﺲ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﯿﻢ، اﯾﻦ را ﻧﻤﯽ داﻧﻢ ﺻﺤﯿﺢ اﺳﺖ ﯾﺎ ﻧﻪ؟"
بخش هایی ار کتاب "فیروزآبادی در مجلس چهاردهم" تالیف پروین منصوری
سید رضا فیروزآبادی در جوانی و در جریان مشروطیت از فعالین و مشروطهخواهان بود. وی در جریان فعالیتهای سیاسیاش در سال ۱۳۰۳ به دستور رضاخان سردار سپه دستگیر و به کلات نادری تبعید شد. پس از بازگشت از تبعید از آنجا که در هیچ یک از ادوار مجلس، حقوق نمایندگی خود را دریافت نمیکرد، در دوره هفتم، مبلغ ۲۴ هزار تومان حقوق خود را صرف تأسیس بیمارستان فیروزآبادی کرد.
فیروزآبادی در دوره چهارهم مجلس، ۷۰ ساله بود؛ در صف «منفردین» قرار داشت و به خاطر جهتگیریهای سیاسی و کمک به فقرا از حمایتهای مردمی برخوردار بود و در نطقها و بیانات خود بیشتر مسائل اقتصادی روز را مدنظر قرار میداد.
آقای فیروزآبادی این نطق را در اعتراض به بودجه بالای وزارتخانهها ایراد کرد: «در وزارت مالیه میبینید چند هزار نفر جمع شده است که قطع دارم در وزارت مالیه انگلستان این قدر اجزاء ندارد ... این همه جمع شدهاند آنجا برای چه؟ در فروشگاه 800 نفر جمع شدهاند؛ کاری هم نمیکنند. یک قدری وزارتخانهها باید اعضا را کم کنند؛ مثلا در وزارت بهداری باید تشکیلات را کم کنیم و آنهایی که در وزارت بهداری جمع شدهاند، بگویند اینها بروند در ولایت طبابت کنند. آخر اینجا جمع شدهاند چه میکنند؟ آنها را بیرون کنید. بفرستید در شهرها طبابت مردم را بکنند. تهران جای خوبی است. شمیران هم خیلی خوب است، خیابان لالهزار هم تفریحگاه خوبی است؛ اما تا کی نمیخواهند زحمت بکشند؟ مردم پول نمیدهند که ما بیاییم و اینجا خرج بکنیم.»
وی معتقد بود احداث سد، استخراج معادن و راهاندازی کارخانههایی که در اثر جنگ از کار بازماندهاند، از الویت برخوردارند. مرخصیهای پیاپی نمایندگان نیز از موارد دیگری بود که فیروزآبادی به شدت با آن مخالف بود.
از اقدامات مهم دیگری که فیروزآبادی در به ثمر رساندن آن اهتمام داشت، لغو استخدام یا حذف اختیارات مستشاران خارجی بود.
وی در پنجشنبه دهم اسفند ۱۳۲۳ در مخالفت با تجدید استخدام مسیو گدار، مدیر باستانشناسی میگوید: «نظر به این که ما باید تشویق بکنیم از محصلین خودمان، از جوانان خودمان و از این اشخاصی که سالها به خرج این مملکت میروند در اروپا تحصیل میکنند و چیز یاد میگیرند، از آنها استفاده بکنیم و آنها را تشویق بکنیم ... این است که بنده کاملاً مخالفم ما یک نفر از خارج بیاوریم و استخدام بکنیم و هر سالی ۷۰-۶۰ هزار تومان به او بدهیم که چه بکند؟ بیاید باستانشناسی بکند[؟] ان شاء الله ما باید طوری عمل کنیم که آثار خودمان را خودمان نشان دهیم. حالا اگر میخواهید اجازه بدهید، عرض میکنم از امسال تا یک سال یا دو سال او را کنترات بکنند؛ شرط با او بکنند که اگر واقعاً متخصص است، دو سه نفر متخصص هم برای ما تربیت بکند. تعلیم بدهد و تحویل ما بدهد. و الا بیخود ما، هی پول بدهیم، فردا است که ادارات خودمان از بیپولی خواهند خوابید؛ آن وقت این خرجها را هم میکنیم. بنده با این ملاحظه کاملاً مخالفم.»
محمد ترکمان نیز در مقدمهای که بر کتاب نوشته، با اشاره به فعالیتهای فیروزآبادی در عرصه فعالیتهای داوطلبانه مدنی، از تأسیس «جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران» از سوی او و سایر دوستانش برای انجام خدمات امدادی - درمانی و بهداشتی نام میبرد.
حكم رياست افتخاري بيمارستان از سوي وزیر بهداری وقت براي آیتالله فیروزآبادی
به تاريخ ۱۳۲۱/۶/۲۳ ***** نشان شير و خورشيد
شماره ۲۷۸۶۸ ****** وزارت بهداري
جناب آقای حاج سید رضا فیروزآبادی
نظر به خدمات خیر خواهانه و زحمات مشفقانه که از طرف حضرتعالی در ایجاد بنیاد مرکزی اولیهٔ بیمارستان فیروزآبادی به عمل آوردید و با وزارت بهداری در رفع نواقص و توسعه سازمان و شعب فنّی آن همکاری صمیمانه فرموده اید، وزارت بهداری و شخص اینجانب در نظر گرفته که من باب قدردانی و حق شناسی، ریاست افتخاری آن بیمارستان را به عهده آن جناب محول دارد تا هر گونه نقیصه در کار مشاهده فرمايید به شخص اینجانب مراجعه و اطلاع دهند و انتظار میرود در قبول این خدمت که تاکنون در حقیقت و معنا هم به عهده داشته اید بیش از پیش در مراقبت و صرف وقت نسبت به حسن جریان و انتظامات آنجا معاضدت و همکاری با مدیر اداری بیمارستان موجبات استفاده بیشتر مراجعه کنندگان مستمند فراهم گشته و بر مراتب قدردانی و امتنان وزارت بهداری افزوده شود.
وزیر بهداری - اسماعیل مرزبان
مخالفت آیت الله با افزایش حقوق نمایندگان
در جلسه 77 دوره ششم مجلس شورای ملی مورخ 28 اسفند 1305، آیت الله فیروزآبادی ضمن مخالفت با افزایش حقوق نمایندگان، به یادآوری فقر و فلاکت مردم پرداخت. او گفت:
"البته خاطر نمایندگان کاملاً مسبوق است که مردم در چه فقر و فلاکتی هستند... خدا شاهد است غالباً نان جو ندارند بخورند. اغلب جاها با علف آن هم اگر گیرشان بیاید، زندگی میکنند. لباس تنشان نیست. با این احتیاج روزافزونی که برای این مملکت است، این اتومبیلها که آمده، روزی پانزده تومان خرج لاستیک و فقط بنزینش است. ملت ما را انتخاب میکند که یک چاه نفت را لااقل استخراج کنیم برایشان. میگوییم نمیشود، در مقابل هم، همهروزه از وزارتخانهها اضافات و اعتبارات جدیدی به مجلس میآید. آن وقت خود مجلس که باید با آنها مخالفت کند خودش میآید و یک اضافه برای خودش قائل میشود... اگر ما وکیل این ملت هستیم باید صد تومان هم نگیریم. ولی افسوس اگر حرفی بزنم میگویند توهین میکنی."
ماخذ: یادنامه آیت الله فیروزآبادی، محمد ترکمان، ص 158، نشر کویر
فعالیتهای سیاسی آیتالله فیروزآبادی بعد از نمایندگی مجلس
مجلس چهاردهم در 20 اسفند 1324 به پایان رسید و این، آخرین دوره نمایندگی وی در مجلس بود...
آیتالله فیروزآبادی پس از دوران نمایندگی و با توجه به آن که سنش از 70 سالگی گذشته بود، همچنان به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود ادامه می داد. در 22 دی ماه 1325 در تحصن دکتر محمد مصدق و یارانش در دربار برای تأمین آزادی انتخابات مجلس پانزدهم شرکت کرد و در 24 شهریور 1328 در اعتراض به عدم آزادی انتخابات مجلس شانزدهم در تحصنی که در دربار برگزار شد مشارکت داشت.
در سالگرد قیام سی تیر 1331، آیتالله فیروزآبادی ضمن صدور اعلامیه تسلیت این واقعه، مردم را به حضور در مراسم بزرگداشت شهدای قیام ملی سیام تیر که در روز جمعه 12 ذیقعده در صحن حضرت عبدالعظیم (ع) برگزار میشد، دعوت کرد.
در جریان انتخابات مجلس هجدهم به همراه جمعی از علما و رجال کشور از جمله "علیاکبر دهخدا"، "دکتر عبدالله معظمی"، "اللهیارصالح"، "دکتر محمد قریب" و ... نسبت به دخالت عوامل بیگانه در انتخابات، به مردم هشدار داد.
از فعالیتهای آیتالله فیروزآبادی در سال 1332، میتوان به دعوت ملت و مسئولین کشور به وحدت و پشتیبانی از دکتر محمد مصدق، تأسیس جمعیت تأمین آزادی انتخابات پس از کودتای 28 مرداد، کوشش برای انجام انتخابات آزاد و دفاع از نهضت ملی با صدور اطلاعیهای همراه با جمعی از رجال کشور و صدور بیانیهای به همراه عدهای از شخصیتهای ملی، سیاسی و اسلامی خطاب به مجلسین شورا و سنا راجع به قرارداد کنسرسیوم نفت، اشاره کرد.
در سال 1339، جبهه ملی دوم با حضور آیتالله فیروزآبادی شروع به فعالیت کرد و سال بعد، جمعیت نهضت آزادی ایران با حضور ایشان تأسیس شد. از دیگر فعالیتهای ایشان در سالهای آخر عمر، افتتاح بنیاد فیروزآبادی در اول آذر 1342 بود.
مجله "یغما" به مدیریت زنده یاد "حبیب یغمایی" در مرداد ماه سال 1344 و در شماره 205 خود که پس از درگذشت ایشان منتشر شد، چنین نوشت:
"حاج سید رضا فیروزآبادی فرزند سید هاشم در حدود یکصد سال قبل در قریهء فیروزآباد متولد شد. از سن 10 سالگی به تحصیلات قدیمه نزد علماء عصر در تهران و مدتی در نجف مشغول بود. چهار دوره از طرف اهالی شهر ری و تهران به نمایندگی مجلس انتخاب گشت و در تمام این مدت دیناری از حقوق استفاده ننموده برای ایجاد بیمارستان در شهر ری که مرکز فقرا و مستمندان بود با حقوق نابرده و کمکهائی که شد باغ حرمت الدوله را در شهر ری خریداری کرد، و با کمک اشخاص خیر بساختمان بیمارستان 100 تختخوابی اقدام کرد و پس از مدتی مجددا اقدام به ایجاد بیمارستان 300 تختخوابی دیگری نمود. سپس اقدام به ساختمان بیمارستان دیگری که کلیه در همان باغ حرمت الدوله میباشد نمود که در حدود یکهزار تخت جمعا در ساختمانهای بیمارستانها قرار دارد. همچنین یک زایشگاه مدرن و مسجد معظمی جنب بیمارستان ساخت و نیز پرورشگاه و دار الایتامی بزرگ جنب مسجد و بیمارستان پیریزی کرد که قسمت اعظم روکاری آن باقی است.
نامبرده دارای 12 اولاد که 6 نفر پسر باسامی حاج سید محمد- حاج سید حسن- حاج سید محمد تقی- سید عبد اللّه- سید جعفر- سید صادق و 6 نفر دختر میباشد که فعلا آقای حاج سید محمد فیروزآبادی متصدی و متولی بیمارستان و سایر مؤسسات میباشند.
ایشان دیناری از خود برای بازماندگان بارث نگذاشت و هرچه خود داشت خرج بیمارستان مینمود حتی بعضی مواقع از سوار شدن ماشین و تهیه غذای متناسب خودداری میکرد و پول آنرا جهت بیمارستان خرج مینمودند. رحمة اللّه علیه."
مجله خواندنیها در خرداد ۱۳۲۴ گزارشی از دیدار سفیر آمریکا از بیمارستان فیروزآبادی و گفت و گوی وی با آیت الله فیروزآبادی را به چاپ رسانده بود:
آقای فیروزآبادی میگفت:
"یک روز سفیر امریکا با خانمش برای دیدن مریضخانه اینجا آمده بود (اسم سفیر کبیر را نگفت ولی گویا مقصودش دریفوس است) و از من پرسید که چه چیز باعث شده که شما این مریضخانه را تأسیس کردید. گفتم به امر پیغمبر اسلام (ص) این کار را کردم. دریفوس گفت در قرآن راجع به ساختن مریضخانه حکمی نیست و پیغمبر (ص) تکلیفی برای ساختن تعیین نکرده. گفتم پیغمبر (ص) فرموده حفظ و حراست نفس بر هر مسلمانی واجب است و من این مریضخانه را ساختهام که از نفوس حفاظت کنم. بیماران در این مریضخانه معالجه شوند تا مرگ گریبانگیر مردم نشود و زنده بمانند.
سفیر امریکا حرف مرا تصدیق کرد و بعد از من پرسید شما اجازه میدهید که ما از ایرانیها زن بگیریم و با خانم ایرانی ازدواج کنیم؟ گفتم خیر. پرسید چرا؟ گفتم شما باید با زنهای انگلیسی ازدواج کنید نه با زنهای ایرانی. زیرا انگلیسیها خیلی حقهباز هستند و شما مردمان سادهای هستید و اگر با انگلیسیها ازدواج کنید یک نسل معتدلی بوجود خواهد آمد که نه خیلی ساده باشد و نه خیلی حقهباز. سفیر کبیر پرسید شما از کجا تشخیص دادهاید که ما مردمان سادهای هستیم؟ گفتم از اینجا که شما آن همه از اروپا و آلمان دور هستید و تمام اطراف آمریکا را اقیانوسهای بزرگ فراگرفته. نه آلمان میتواند به شما حمله کند و نه مملکت دیگری، احتیاجی هم به مستعمره ندارید، پول و کارخانه و اقتدار و همه چیز دارید معهذا گول انگلیسیها را خوردید و آمدید در اروپا به نفع انگلیس مشغول جنگ شُدید و این همه آدم کشتید. این اقدام برای شما که میگویید همیشه طرفدار صلح و صفا هستید و در تمام عالم برای مردم مریضخانه میساختید که مردم را از مرگ نجات بدهید، خوب نبود و شما هم خودتان برخلاف رویهتان داخل آدمکشها گشتید.... سفیر امریکا و خانمش به هم نگاه کردند و خندیدند مثل اینکه حرف مرا تصدیق کردند..."
پس از این استدلال ظاهراً سفیرکبیر جواب قانع کنندهای نداشته و چون از طرز بیان ساده و بیآلایش آقای فیروزآبادی خوشش آمده از ایشان خواهش کرده به خرج دولت امریکا دو سال به امریکا بروند و تبلیغ دین اسلام کنند ولی آقای فیروزآبادی برای اینکه مریضخانهاش بیسرپرست نشود قبول نکرد.
چندماهی از این مصاحبه گذشت یک روز آقای امین الملک مجلهای آمریکائی به ایشان نشان داد که عکس آقای فیروزآبادی در آن چاپ شده و شرح مفصلی راجع به مریضخانه وی در آن نوشته شده بود. آقای فیروزآبادی میگفت من خیلی تعجب کردم عکس من در آمریکا چه کار میکرده و کی از من عکس برداشته و به امریکا فرستاده که در مجله چاپ کردهاند…
منبع: مجله «خواندنیها» ۱۹ خرداد ۱۳۲۴
بانو جمال، دختر برادر [محمد علی] جمالزاده که پرستار بیمارستان فیروزآبادی بوده است درباره ویژگی های فیروزآبادی گفته است:
"او در امر بیمارستان آنقدر وسواس و علاقه داشت که اغلب شب ها را در بیمارستان می خوابید. در همین اواخر عمر که نزدیک صد سال داشت، صبح زود ساعت 4 برمی خاست و اول دَر اطاق پرستاران کشیک را می کوفت و آنها را بیدار می کرد و می گفت: برخیزید و چادرتان را سرتان کنید و نماز بخوانید. به قول پرستاری، حاجی بیش از نماز… مقصودش این بود که پرستاران صبح زود بیدار باشند و از اول وقت به کار بیماران برسند."
ماخذ: حماسه کویر، محمد ابراهیم باستانی پاریزی، ج1 / 285 ، نشر خرم، قم
علامه بزرگوار مرحوم حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب طبقات اعلام شیعه درباره او نوشته است:
سید رضا فیروزآبادی از شاگردان سید ریحان الله بروجردی و سید اسماعیل صدر بود. او را در کربلا در مجلسِ درس سید اسماعیل صدر می دیدم. وی پس از فراگیری دانش های لازم و رسیدن به رتبه اجتهاد، به تهران بازگشت و به تبلیغ دین و آیین محمدی(ص) پرداخت و چون اساتید خود، در خدمت مردم و مشروطه بود. پس از بازگشت دوباره او به عراق، پیوند ما استوارتر شد و به سال 1313 در تهران بیشتر با او آشنا شدم. وی بعدها پس از بازگشت به ایران چهار دوره به وکالت برگزیده شد. او حقوق [حق الزحمه] دریافتی خود را از مجلس، در مصالح شخصی به کار نمی گرفت و از باب تکلیف شرعی و وظیفه دینی، انجام وظیفه می کرد. او همه وجوه مجلس را یک جا گرد آورد و از آن، بیمارستانی در نزدیکی حرم حضرت عبدالعظیم بنا کرد که همه گروه ها از آن استفاده می کنند که امروزه به آن بیمارستان، فیروزآبادی یا هزار تخته خوابی می گویند.
ماخذ: طبقات اعلام الشيعه، نقباءالبشر في القرن الرابع عشر، محمد محسن آقا بزرگ طهراني، ج2 /780
خاطره ای از "روحالله جمشیدی" که در مغازه پدری اش در شهرری مشغول به كار بوده است.
.
«علی آقا، نوه آیتالله فیروزآبادی همسایه ماست و در خانه پدربزرگش كه در داخل بیمارستان قرار دارد تنها زندگی میكند. او هر روز به مغازه ما میآید و برای ما ساعتها از خاطرات پدربزرگش میگوید. خاطراتی كه من از لابهلای آن درسهای زیادی گرفتم و سعی كردم آنها را در زندگی كاری و خصوصیام عملی كنم.»
او یاد خاطرهای میافتد و به نقل از نوه آیتالله فیروزآبادی میگوید: «نوهاش تعریف میكرد كه بیشتر اوقات برای خرید داروی بیمارستان همراه پدربزرگش میرفته و آن سالها وضع ایران از نظر دارو تعریفی نداشت. یك بار که برای خرید دارو رفته بودند پدربزرگش آنقدر برای پرداخت پول چانه میزند كه علی در آن سن و سال خجالت میكشد. سید رضا كه متوجه سرخ شدن نوه اش میشود در راه برگشت به او میگوید: از تخفیفی كه برای خرید داروی های بیمارستانی گرفتم آن فرد را هم ناخواسته شریك ثواب كردم.
حاج سید رضا همیشه تا شهرری پیاده میآمد و میگفت كه با پول كرایه ماشین چند پنیسیلین بیشتر میتوانیم بخریم.»
جمشیدی میگوید: «این طرز تفكر به نوعی روی من و پدرم هم تأثیر گذاشته و وقتی مشتری برای كرایه ملزومات برگزاری هیئت در ایام عزاداری به مغازه میآید به او تخفیف قابل توجهی میدهیم تا در ثواب برگزاری مراسم شریك باشیم.»
***
ماجرای انتخابات تهران در مجلس چهاردهم
مرحوم حاج جواد محسني نوه ايشان نقل مي كند:
در تاریخ ۳۰ مرداد ماه ۱۳۲۲ انتخابات دوره چهاردهم برگزار و مجلس در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۲۲ آغاز به کار کرد.
در روز سهشنبه ۸ فروردین ۱۳۲۳ و در جلسه دهم مجلس، گزارش مربوط به انتخابات تهران و نمایندگی آیت الله فیروزآبادی به این شرح قرائت شد:
تعداد کل آرا در تهران و لواسانات: ۴۱۴۹۱ رأی صحیح، ۴۸۸ رای سفید و ۵۴۸ رای مخدوش احصا شد که آیت الله فیروزآبادی با ۱۱۱۹۴ رای پس از دکتر محمد مصدق، سید محمد صادق طباطبائی و حسین پیرنیا نفر چهارم می شود.
در موقع صدور اعتبارنامه نظر به اینکه آقای حسین پیرنیا از قبول وکالت خودداری نمود بجای ایشان برای آقای علی اصغر حکمت که با آرای لواسانات نفر سیزدهم تهران بود اعتبارنامه صادر میگردد.
از طرف دیگر انجمن انتخابات به دلیل آنکه سن آقای حاج سید رضا فیروزآبادی بیش از هفتاد سال است، ایشان را فاقد یکی از شرایط انتخاب شوندگان دانست؛ لذا انجمن نظار به جای ایشان برای نفر چهاردهم اعتبارنامه صادر میکند.
اما به دنبال اعتراض شدید آقای حاج سیدرضا فیروزآبادی، شعبه رسیدگی به اعتبارنامه ی ایشان، نظر انجمن را به دلایل زیر مردود دانست:
۱- آقای فیروزآبادی مدعی هستند که در تاریخ ۱۲۹۸ اظهاری که راجع به سن خود نمودهاند با نظر به سال قمری بوده است چون در آن موقع هنوز عادت محاسبه سنوات به تاریخ قمری جاری بوده این دعوی قابل قبول به نظر میرسد.
۲- وقتی که کسی سنی را برای خود اظهار میدارد مسلم نیست که آخرین روز سال را منظور داشته و ممکن است که به مسامحه در ابتدای ورود به سال معینی آن را جزء سنوات عمر خود بشمارند.
۳- نظری که اداره آمار درباره سن آقای فیروزآبادی اظهار نموده برخلاف سوابق اداری و قضائی و خارج از صلاحیت آن اداره میباشد چنانکه خود آن اداره این شرح را در ۲۲/۱۲/۲۳ یعنی نه روز بعد از رأی اولی اظهار میدارد "در تعقیب تقاضای آقای فیروزآبادی در موضوع تشخیص اداره کل آمار و ثبت احوال نسبت به اظهار نظر راجع بسن ایشان کمیسیونی در اداره کل آمار و ثبت احوال با حضور آقای قاضی نوری نماینده وزارت کشور تشکیل و نظریه ذیل اظهار گردید. تشخیص اداره آمار و ثبت احوال راجع به سن اشخاص قانوناً قاطع نبوده و در این موارد که مربوط به سن اشخاص است جز محاکم صالحه حق تشخیص قطعی ندارند.
۴- در مجموعه آراء کمیسیون های قضائی ثبت احوال صفحه ۲۰۵ تصحیح شماره ۱۸۵ از این قرار است "در اوراق هویت که روز و ماه ولادت قید نشده و فقط سال ولادت تعیین گردیده اداره ثبت احوال از نقطه نظر اداری تاریخ تولد را آخرین روز سال محسوب میدارد ولی چنانچه صاحب ورقه یا شخص ثالثی به این تشخیص معترض باشد میتواند به محکمه مراجعه نماید."
۵- رویه دادگاهها بر این است که در موارد تردید آخرین روز سال را روز تولد صاحب شناسنامه تشخیص میدهند زیرا قدر متیقن است.
به ابن ترتیب آیت الله فیروزآبادی برای بار چهارم نمابنده مجلس می شود و دولت به منظور تحمیل نماینده خود، آرای لواسانات را باطل می کند.
حضور مردم شهرری در قیام ۳۰ تیر و نقش آیت الله فیروزآبادی در جلوگیری از کشتار بیشتر مردم
.
در روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ هزاران نفر از مردم تهران که بیشتر آن از تنگدست ترین مردم جنوب شهر و منطقه شهرری بودند در حمایت از دکتر مصدق با پای برهنه و پیراهن ژنده در گرمای سوزان نیمه تابستان با تانک ها و رگبارهای سر نیزه داران روبرو و تعداد زیادی کشته و زخمی شدند.
حاج جواد محسنی نوه مرحوم فیروزآبادی درباره وقایع سی تیر در شهرری می گوید: "مردم شهرری شورش کردند، رفتند داخل صحن حرم حضرت عبدالعظیم(ع) و از داخل صحن رفتند داخل صحن ناصرالدین شاه و از آن جا رفتند تا آرامگاه رضاشاه را خراب کنند. آقای سید رضا فیروزآبادی برای مردم صحبت می کرد، چون خودش اهل شاه عبدالعظیم بود و مردم دوستش داشتند بالای منبر رفت و گف: آقایان من خواهش می کنم این کار را نکنید، خطرناک است، من به شما قول می دهم که این کار بهتر است و مردم نیز به علت اعتماد و احترامی که برای آقای فیروزآبادی قائل بودند، از خراب کردن آرامگاه رضاشاه صرف نظر کردند چون اگر داخل آرامگاه می ریختند، کشت و کشتار زیادی می شد و بالاخره خیلی ها کشته می شدند و این در حالی بود که عوامل حزب توده سعی در ترغیب مردم برای تخریب آرامگاه و تخریب اموال عمومی داشتند. داشتند.
.
تدفین شهدای سی تیر در شهرری
.
از حوادث دیگر مربوط به شهرری در قیام سی تیر تدفین شهدای قیام در ابن بابویه شهرری و مراسم بزرگداشت برای آنها بود. در شهرری مراسمی جهت سوگواری و بزرگداشت شهدای سی تیر برگزار شد. آیت الله حاج سیدرضا فیروزآبادی در اطلاعیه ای در تاریخ ۲ مرداد ۳۱ مردم را به حضور در مراسم سوگواری دعوت کرد. در این اطلاعیه آمده بود:
"لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عندربهم یرزقون. با نهایت تاسف و تالم تسلیت خود را به خانواده مقتولین مظلومین دلخراش که در راه استقلال وطن و حفظ دین مبین اسلام جان خود را فدا نموده اند به خانواده آنها و جامعه مسلمین تقدیم می دارم و مجلس ختمی در روز جمعه ۲ ذیقعده در حضرت عبدالعظیم از ساعت ۸ صبح الی ۱۱ در صحن مطهر (مسجد جامع) منعقد می شود. برادران دینی را برای شرکت در این مجلس سوگواری دعوت می نمایم.
حاج سید رضا فیروزآبادی"
***
دکترغلامحسین مصدق فرزند دکتر محمد مصدق در کتاب خاطرات خود می نویسد:
"هنگامی که پدرم زندان بود روزی مرحوم حاج سید رضا فیروزآبادی، که در خیرخواهی و نیکوکاری شهرت داشت، به مطب آمد و گفت: "آمده ام با شما مشورت کنم. چه کنم که به دکتر مصدق صدمه نزنند و او را از بین نبرند؟"
گفتم: "ما هم نگرانی داریم ولی چه می توانیم بکنیم؟"
[آيت الله فيروزآبادي] گفت: "خودم به هرکجا که امید برود متوسل می شوم تا خدا چه خواهد."
یک هفته بعد دوباره به مطب آمد و گفت: "رفته بودم دیدن آیت الله بروجردی درخواست کردم نامه ای به شاه بنویسد و خاطرنشان سازد که مصدق به این مملکت خدمت کرده است و نفوذ انگلیسی ها را از کشور قطع نموده، شایسته نیست که چنین رفتاری با او بشود. روزگار بالا پائین دارد. تاریخ همه ی این وقایع را ثبت می کند." آیت الله [بروجردی] در پاسخ گفته بودند: "حرفهای شما را قبول دارم، اما مصدق به روی انگیسی ها پنجول زده، شفاعت او دشوار است ."
آقای فیروزآبادی گریه کنان این مطلب را نقل کرد و از اینکه نتوانسته بود کاری انجام بدهد خیلی ناراحت بود."
برگرفته از كتاب " در كنار پدرم؛ مصدق" نوشته دکترغلامحسین مصدق
تلاش آیتالله فیروزآبادی برای جلوگیری از اعدام دکتر مصدق
پس از کودتای ۲۸ مرداد، سرنوشت دکتر مصدق همچنان مبهم و پيچيده بود و شایعه احتمال اعدام او در همه جا شنیده می شد. در همین ارتباط جتي آیت الله کاشانی در مصاحبه اي با یک روزنامه لبنانی گفته بود: " طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش در جهاد خیانت کند مرگ است."
از سوي ديگر با وجود اينكه آیت الله بروجردی در حوزه سیاست، صاحب نفوذ بود ولي پس از كودتا و بر خلاف تلاش هاي بي وقفه آیت الله فيروزآبادي براي آزادي دكتر مصدق، او هیچ تلاشي از خود نشان نداد.
اینکه چرا بروجردی، جه در وقایع سیاسی دوران حکومت ملی مصدق و چه پس از كودتا هرگز از او حمایت نکرد، عده ای این ناهمراهی را در رقابت های درونی روحانیون و عدم تائید مصدق نسبت به آیت الله کاشانی مي دانستند، اما وقایع بعدی نشان داد که مخالفت بروجردی با مصدق علل عمیق تری دارد.
یک نمونه از این تفاوت های عمده را باید در کشاکش پشت پرده آیت الله بروجردی با دکتر مصدق در زمینه شناخت حق رأی زنان جستحو کرد. مصدق کوشش زیادی داشت که با اصلاح قانون انتخابات حق رأی زنان ایرانی را در انتخابات به رسمیت بشناسد اما مخالفت شدید آیت الله بروجردی در قم و آیت الله بهبهانی در تهران، مانع او در انجام این مقصود بود. در نهایت مصدق از طریق برداشتن لغت "رجال" از قانون انتخابات انجمن های شهر توانست همین مقصود را تا حدودی محقق کند. آیت الله بروجردی هیچگاه مصدق را بدین واسطه نبخشید و اين در حالي بود كه آیت الله فيروزآبادي مخالفتي با حق رأی زنان نداشت.
فیروزآبادی پس از آنکه از کمک آیتالله بروجردی برای حل مسئله دکتر مصدق و اعدام احتمالی وی ناامید شد، تلاش زيادي نمود و از طریق ملاقات با مقامات دربار، نخست وزیران وقت، رئيس ستاد ارتش و مسئولین دادگاه و دادسرای نظامی، شاه را مجاب نمود و اين تلاش ها در تغيير حکم مصدق از اعدام به تبعید در احمدآباد بي تاثير نبود.
* برگرفته از كتاب "گزارشات یک وکیل دادگستری" به قلم ابوالفضل بیهقی
***
سخنرانی مرحوم فیروزآبادی در جمع اعضای شورای مرکزی جبهه ملی و هیات موسس نهضت آزادی ایران در روز دوشنبه 29 خرداد 1340
غرض اصلی از دعوت امروز این بود که از همت آقایان در مبارزه های اخیر تشکر نمایم و تقاضا کنم برای توفیق بیشتر، وحدت کلمه و اتفاق خود را محکمتر سازید تا بتوانیم دربرابر هر دولت خارجی و هر نفوذ سیاسی و مرام خارجی قدرت بیشتری بیشتری داشته باشیم.
ظرف هشت سال گذشته، دولت های وقت راسا با اشتباهات یا عدم توجه و علاقه سازنده به سرنوشت مملکت، عامل بسط و اشاعه افکاری شده اند که مذهب و ملت ما را تهدید می کند. اصل خداپرستی و حفظ نوامیس ملی و اجتماعی ما متاسفانه در این چند سال خیلی لطمه خورده است...
شرم آور است بگویم که در این چند سال مرتبا رقاص از اروپا وارد کرده و پول ملت ما را نثار قدم آنها کرده اند؛ ولی اساسا فکر نکرده اند بیمارستان های بیشتری بسازند یا لااقل چوب لای چرخ بیمارستان های دیگر مانند بیمارستان فیروزآبادی نگذارند.
دولت اگر نمی تواند حقوق معلم و قاضی خود را بیشتر کند برای این است که نمی تواند منبع درآمد مملکت یعنی دهقان و رعیت را تقویت نماید...
... من بارها گفته ام که ای کاش اعلیحضرت با دکتر مصدق همکاری می کردند و اجازه نمی دادند که عوامل داخلی و خارجی آن مرد فداکار و با حسن نیت را در طریق مبارزه با استعمار انگلیس تضعیف نمایند. حالا هم باید مقام سلطنت و دولت و وزیر دربار اگر به پایداری و ثبات رژیم حاضر علاقه دارند در رفتار و کردار خود تجدید نظر نمایند.
بیش از این مطلبی ندارم امیدوارم که جبهه ملی و نهضت آزادی ایران برای رفع توهم دودستگی خود هرچه زودتر اقدام کنند تا انشاءالله فساد بی دینی و مفتخوری که باعث پیدایش افکار افراطی گمراهی و تباهی می شود ریشه کن گردد.
پیام تسلیت رهبران تبعیدی نهضت آزادی از زندان برازجانِ بوشهر به مناسبت درگذشت آیت الله فیروزآبادی
.
۱۸ مرداد ماه ۱۳۴۴
دوست بزرگوار جناب آقای حاج سید صادق فیروزآبادی
خبر ملامت اثر فوت مرد خِیر و احسان، اهل فضیلت و تقوی، نمونه انسانیت و مردمی و افتخار عالم روحانیت مرحوم مبرور حاج سید رضا فیروزآبادی والد ماجد آن دوست ارجمند، همگی ما را متاسف گردانید. از درگاه الهی مسالت داریم که درجات عالیش را برتر و بالاتر قرار دهد و روح پرفتوحش را با اجداد طاهرینش محشور دارد.
اینک با تقدیم عرض تسلیت، بقای عمر و دوام سلامت جنابعالی را مسالت نموده و از پیشگاه پروردگار صبر جمیل و اجر جزیل در فقدان پدر عزیزتان درخواست مینمائیم و امیدواریم که باطن صاف و جوهر پاک شما با ادامه خدمات پدر در راه دین و خدمت به مردم و وطن هر چه بیشتر ظهور و بروز نماید و نیز تمنی داریم مراتب تسلیت ما را به حضور اخوانِ کرام و بستگان عظام ابلاغ و تقدیم بفرمائید.
.
[امضا کنندگان]
حاج سید محمود طالقانی، مهدی بازرگان، یدالله سحابی، عباس رادنیا، دکتر عباس شیبانی، مهندس عزتالله سحابی، احمد علیبابائی، ابوالفضل حکیمی، محمد بستهنگار [و] محمدمهدی جعفری
***
گزارش داخلی ساواک در مورد مجلس ختم آیتالله فیروزآبادی
موضوع: مجلس ختم مرحوم فیروزآبادی
محل: تهران
منبع خبر: س- ۱۱۴
شماره: ۱۳۰۰۳ (ه)
تاریخ حادثه: ۴۴/۵/۱۷
تاریخ وصول خبر: ۴۴/۵/۱۸
تاریخ گزارش: ۴۴/۵/۲۱
از ساعت ۸ صبح روز ۴۴/۵/۱۷ مجلس ختمی به مناسبت فوت مرحوم سید رضا فیروزآبادی از طرف آیتالله سید احمد خوانساری در مسجد [آقا] سید عزیزالله واقع در بازار تشکیل گردید. در این مجلس عدهای از رجال و روحانیون و کارمندان کشوری و لشکری حضور داشتند.
در ساعت ۹ صبح آقای هویدا نخست وزیر در مسجد حضور یافتند و پس از ۲۰ دقیقه توقف مسجد را ترک نمودند.
در ساعت ۱۰/۳۰ صبح آقای خوانساری پیشنماز [مسجد] مقابل کارخانه پپسی کولا و داماد آیتالله سید احمد خوانساری به منبر رفت و پس از ذکر مقدمه گفت من اهل منبر نیستم ولی چون مرحوم فیروزآبادی حق بزرگی به گردن ما دارد حسب الامر آیتالله خوانساری به منبر آمدم.... وی گفت: مرحوم فیروزآبادی هنگامی که نماینده مجلس بود با کمال قدرت خدمات شایستهای به نفع ملت و مملکت انجام داد، او زیر بر ظلم و ستم نرفت. ما باید از آن مرحوم سرمشق بگیریم و تن به ظلم ندهیم....
نامبرده پس از ذکر مصیبت به سخنان خود خاتمه داد و مجلس در ساعت ۱۱/۳۰ صبح پایان یافت، عده حاضر در حدود ۱۰۰۰ نفر بودند.
گیرنده: اداره كل سوم بخش ۳۱۶
تعداد نسخه: عیناً جهت اقدام به اداره ۳۱۶-۳۲۶ ارسال میگردد.
[حاشیه پایین و بالا]= خیلی محرمانه
منبع: صفحه آیت الله فیروزآبادی در فیس بوک