واحد شمارش در دستور زبان به واژههای میانجی میان شماره و شمرده (عدد و معدود) اطلاق میشود.
عصراسلام: برای تعیین واحدهای مقدار یا تعداد و نوع و اندازهٔ شمرده نویسندگان و حسابداران دیوانی سدههای اخیر واژههای قراردادی مناسبی را برگزیده و بکار بردهاند که امروزه در دستور زبان به آنها رابط شماری گفته میشود.
استکان: برای مایعات، چای، قهوه، شیر و غیره بکار میرود
اصله: برای درخت، چوب، تیر، سنبه
انبار: حبوبات انباشته شده (مثل یک انبار گندم)، کالا
باب: خانه، مِلک، چادر، ساختمان از قبیل دکان، حجره، رستوران، مسجد، فروشگاه، حمام، تصفیهخانه
بار: وزن، نمونه (یک بار هندوانه، سه بار سبزی
بارخانه: صندوق جواهر (یک بارخانه فیروزه
بدره: بسته نقدینهها (یک بدره اشرفی)، اشرفی، سکههای زر
برگ: کاغذ، ورق
بطانه: خز، سنجاب، پوست بخارایی
بطری: نوشیدنیها، مشروب
بغل: حجم و وزن (یک بغل سبزی، یک بغل آجیل و شیرینی)
بقچه: نخ، بسته نخ، رخت، شال
بته، بوته: درخت بیتنه مانند گل و گیاهان زینتی (مثل یک بوته نعنا
بند: کاغذ
بَهله: پرندههای شکاری (بهله در اصل به معنی دستکشی است که بازدارها به دست میکنند.
پاره: ده، روستا
پارچه: آبادی
پُرس: چلوکباب، غذا و مانند آن
پیمانه: مایعات و گاه چیزهای دیگر
تا: اکثر چیزها، مطلق اشیاء شمارشی مانند «پنج تا اتاق»، مطلق عدد مانند "سه تاً
تار: مو
تازیانه: افعی، مارهای سمی
تخته: مفروشات (فرش، قالی، قالیچه، گلیم، زیلو، پتو، جاجیم)، پارچه، لحاف، تشک، لوح، برات
تَن: انسان
تُن: واحد وزن
توپ: پارچه. (بیست متر پارچه بستهبندیشده لباس را یک توپ میگویند
جام: شیشه، شراب
جفت: کفش، جوراب
جریب: واحد مساحت برای زمین و ملک
جلد: کتاب، مجله
حلقه: فیلم عکاسی، لاستیک، مار
دانه: تخم مرغ
دست: قاشق و چنگال، رختخواب
دستگاه: ماشینآلات، خودرو، آپارتمان
راًس: گوسفند، گاو
رشته: قنات
زنجیر: فیل
شاخه: گُل، آهنآلات
عدد: در، پنجره
عدل: دستههای بزرگ و سنگین کالا، پنبه، پارچه و کاغذ
فروند: هواپیما، ناو، خودروهای نظامی
فقره: پرونده، برات، چک، سفته، فیش بانکی، گواهینامه، برداری، جواز، وام، مِلک، لایحه، جرم، قتل، سرقت، حادثه ٔرانندگی
قالب: صابون
قبضه: تفنگ
قرص: نان
قطعه: عکس
قلاده: پلنگ، یوزپلنگ، سگ
قطعه: تمبر
نخ: سیگار
نفر: انسان، شتر، درخت خرما
واحد: حمام، آپارتمان، منزل مسکونی
بار: واحد شمارش کالاهایی که به مقیاس معینی بسته بندی میشوند
برگ: واحد شمارش کاغذهای جلد نشده
بند: واحدشمارش یک دسته کاغذ و مقوا به مقدار معین
کلاف: کاموا
کلّه: قند
واقعه: ازدواج
مجلد: کتاب و دفتر (چهار مجلد کتاب)
مشت: خاک، پول، آدم (برای تحقیر)
وسایل بستهبندی مانند بسته و جعبه و کارتون نیز به عنوان رابط شماری بهکار میروند. در متون ادبی واحد شمارش مانند «یک سینه راز»، «یک کهکشان ستاره» و «یک دهن آواز» و «یک قَبس آتش» نیز کاربرد دارد.
یک بیت شعر، یک سطر نوشته، یک پاراگراف مطلب، یک جمله سخن، یک گروهان سرباز از دیگر موارد کاربرد واحد شمارش است. کلمههای «عدد»، «قلم»، «تا» و «فقره» واحدهای عمومی هستند که میتوانند برای شمارش هر چیزی که واحد آن را نمیدانیم به کار ببریم.
هم چنین «جفت» را برای هر چیزی که دوتا دوتا هستند مثل چشم، گوش، کفش، جوراب و… به کار میبریم. عبارت «یک عالمه» برای کثرت به کار میرود. هم چنین از واحدهای شمارش میتوان «وجب»، «آرش»، «مشت» و «گام» را نام برد.
برای نشان دادن «مقدار» میتوان از کلمات زیر استفاده کرد: گرم، کیلو، مثقال، من، تن، خروار، متر، کیلومتر و از این قبیل.
امروزه به جز موارد معدود، برای غیر انسان اغلب لفظ «تا» به کار میرود (به ویژه در زبان محاوره)؛ چهار تا فرش، ده تا بز و…
ویکیپدیا