یکی از اعتراضات بسیار مشهور خداناباوران این است که میپندارند: «ایمانداران سببِ پیدایش جهان را خدا میدانند، تنها به این دلیل که سبب را نمیشناسند و جایِ خالیِ ندانستنِ خود را با این پاسخ پر میکنند، بیآنکه برهانی برای درستی ادعای خود داشته باشند.»
عصراسلام: از نظر آنها، این «مغالطهٔ توسل به مجهول» است؛ حال آنکه، سخن خود آنان مغالطه است، نه آنچه ایمانداران میگویند!
ما که به وجود خالق باور داریم، به خاطر آن نیست که از تفسیر پدیدهها ناتوان هستیم یا اینکه ایمان ما ناشی از اعتقادی کورکورانه است، بلکه از مقدمات ضروری عقلی به این ایمان رسیدهایم؛ پس اعتقاد به اینکه خداوند خالق جهان است، ناشی از جهل نیست، بلکه برآمده از علم است.
چنانکه گذشت [۱]، هستی حادث است و وقتی چنین باشد، یا پدیدآورندهای دارد و یا ندارد. دومی ممتنع است؛ زیرا هر پدیدهای باید پدیدآورندهای داشته باشد. پس باید گفت که سبب، یا خود هستی است و یا غیر از آن. ممکن نیست که چیزی خودش را پدید بیاورد؛ زیرا قبل از حدوث، معدوم بوده است و آنچه معدوم باشد، نمیتواند غیر از خود را هم پدید بیاورد؛ چه رسد به اینکه به وجودآورندهٔ خودش باشد!
همچنین، وقتی که حدوثِ هستی از غیر هستی باشد، این سبب یا حادث است و یا غیر حادث. وقتی فرض شود که حادث است، بهخاطر اینکه تسلسلِ علل ضرورتاً ناممکن است، باید در جایی به سببی غیر حادث برسد.
در نتیجه اثبات وجود خدا برای آن نیست که نسبت به هستی علمی نداشته باشیم و بدون دلیل، آن را به خداوند نسبت دهیم؛ بلکه اعتقاد به وجود خدا برگرفته از جوابی عقلی بر پایهٔ مقدمات بدیهی است.
باید دانست که این اعتراض ملحدین، واکنشی به بعضی از شتابزدگیهای انسانهای گذشته است که بسیاری از پدیدههای طبیعی را به دخالت مستقیم الهی تفسیر میکردهاند و توجه نداشتهاند که بسیاری از افعال خداوند در میان مخلوقات، در خلالِ مُقدَّرات کَونی و سنتهایی است که خود برای نظام هستی تعیین کرده است؛ اما ملحدین این حکم ستمگرانه را به تمامی استدلالات خداباوران در باب وجود خداوند تعمیم دادهاند.
این در حالی است که فاعلدانستنِ خداوند در نظام هستی و مسئلهٔ اسباب هرگز در فضای فکری مسلمانان غریب نبوده است؛ بلکه در قرآن کریم به سبب بسیاری از پدیدههای طبیعی اشاره شده است. ابن قیم (رحمه الله) میفرماید: «اگر موارد اثباتکنندهٔ مسئلهٔ اسباب را در قرآن و سنت دنبال کنیم، بیش از دههزار مورد مییابیم و در این مبالغه نکردیم؛ بلکه حقیقتاً چنین است!» [۲]
این بحث را با سخن مهمی از ریچارد سوینبرن در کتابش، با عنوان «آیا خدایی هست؟»، به پایان میبریم: «توجه داشته باشید که من در اینجا، خدای حفرهها را تنها خدایی فرض نمیکنم که کار آن تفسیر چیزهایی است که علوم تجربی تا کنون از توضیحشان بازمانده است؛ بلکه من وجود خدا را به گونهای مد نظر دارم که توانایی علم برای تفسیر پدیدهها را تفسیر کند!
منکر این نیستم که علوم طبیعی تفسیرگر است؛ اما وجود خدا را تفسیری برای توانایی علم در توضیح پدیدهها میدانم. موفقیت علم در کشف عمق نظام موجود در عالم طبیعت، بنای محکمی برای ایمان به این مطلب است که وجود این نظام، خود سببی عمیقتر دارد!» [۳]
نویسنده: شیخ عبدالله عجیری
برگردان فارسی: «رد شبهات ملحدین»
پینوشتها:
[۱] این مطلب از کتاب «شموع النهار» انتخاب شده است. آنچه مؤلف گفته، در بخشهای قبلی کتابش به طور مفصل آمده است.
[۲] شفاء العلیل، ص۱۸۹.
[۳] Richard Swinburne, Is There A God?, p 62.