علی لاریجانی پس از گذراندن رکورد ١٢سال ریاست مجلس، این صندلی را ترک کرد.
در این روزها که رسانه ها پر از اظهارنظر در مورد آینده سیاسی او و مسئولیت های احتمالی اش شده است، مایلم که صریح و بی پرده در مورد او سخن بگویم.
لاریجانی همچون ناطق نوری، یکی از سران جناح محافظه کار جمهوری اسلامی ایران است که سالها حضور در راهروهای قدرت او را واقع بین و متعادل کرده است. هر دو این بزرگواران از روز اول مانند امروز نبودند و چرخش روزگار آنان را به نقطه کنونی رساند که خود امری مبارک و فرخنده است.
اما راحت بگویم؛ لاریجانی را باید لاریجانی دید، نه خاتمی. لاریجانی را باید «رقیب مطلوب و محترم سیاسی» یا در حداکثری ترین حالت ممکن، یک «شریک و موتلف» دید، نه اصلاح طلب.
از نقدهای اساسی به اصلاح طلبان همین انعطاف بی حدّ و حصر در معرفی کاندیدا و فراموشی تدریجی اصول و مولفه های هویتی اصلاح طلبانه شان است.
لاریجانی اصلاح طلب نیست؛ خاستگاه سیاسی، مدیریتی و حتی خانوادگی او هم اصلاح طلبانه نیست. کافی است کسانی که از امروز و بلکه از مدتها قبل ندای نامزدی او در ١۴٠٠ را سر می دهند، سوالاتی صریح در خصوص مهمترین دغدغه های اصلاح طلبانه از او بپرسند و جواب بشنوند.
اما او یقینا می تواند یک وزنه تعادل بخش و نیز رقیب سیاسی خوبی برای اصلاح طلبان باشد و از این حیث بسیار خوشحالم که پس از هاشمی، چنین رجل سیاسی ای در کشور تولد یافته است؛ و اتفاقا او در این جایگاه بهتر می تواند به اصلاح طلبان سود برساند.
لذا خوب است که اصلاح طلبان به جای گرفتار شدن به یک رویای تازه ی تار، در تکاپوی بازسازی مبانی «فکری» خود در شرایط کنونی باشند که یکی از آخرین نتایج «عملی» آن، معرفی کاندیدای «مطلوب»، و نه «اقتضایی» در انتخابات های آینده است.
روزبه علمداری