میان کلمههای مصحفش، آخر آن جملههایی که که روزه را حکم کرده، نوشته؛ «لعلّکم تتّقون». و این «لعلّ» پیچیده در امید و آیندهای مبهم است که آدم دلش میخواهد زود تحقق پیدا کند.
عصراسلام: گفته روزه را واجب کردم بر شما بلکه باتقوا بشوید! و انگار همهی فلسفهی این یکماه روزهداری هماین باشد: «یک دورهی جدی برای تمرین تقوا»؛ همراه بایک ظرفیت زمانی عجیب و غریب برای عبودیت و تقرب.
«لَعلّکُم تَتّقون» از آن جملههایی است که نمیشود راحت از کنارش گذشت. رنگ تقوا گرفتن، مثل آن «صد»ی است که وقتی بیاید همهی «نود»ها را هم با خودش میآورد. «فرقان» یکی از آن «نود»هاست!
قدرت تشخیص راست و ناراست وقتهایی که به هم آمیختهاند؛ وقتهایی مثل زمانهی ما!
داشتنش را به تقوا مشروط کردهاند.
«گشایش» از تنگناها هم وعدهی دیگری برای اهالی تقواست.
انگار کسی که تقوا داشته باشد، بنبست ندارد. «رزق بیگمان و بیحساب» هم، رسیدنِ رزق از جایی که فکرش را نمیکنیم!
با این همه وعده آدم دلش میخواهد به قدر یکماه روزهگرفتن هم شده، به خودش رنگ تقوا بزند؛ آن احتیاط و پروا و پرهیز دائمی را یکماه تمرین کند.
او امید دارد ما از کنار روزها و شبهای این ماه بیتفاوت نگذریم. امیدش در همان کلمهی«لعلّ» پیداست. ما آدمهای فرصتسوزی هستیم، با این حال هر سال که به این دو کلمه میرسیم دلمان هوایی میشود که این امّا و اگرِ پیچیده شده در «لعلّکم تتّقون» محقق میشود؟!
مریم روستا