در اسلام، ذبح و شکار برخی حیوانات و با شرایطی خاص جایز است؛ اما اینکه ذبح و شکار حیوان بهظاهر حقوق حیوانات را ازبین میبرد، باعث شده است برخی اسلام را ناقض حقوق حیوانات بدانند؛ در حالیکه اسلام نه تنها ناقض حقوق حیوانات نیست، بلکه توصیهها و دستورهایی که فقه شیعه در این زمینه دارد، حقوق حیوانات را بیش از بیش اثبات میکند.
انسان از ابتدای پیدایش، بنا بر غرایز خود، برای حفظ بقا و رفع نیازهای خویش به هر طریقی، به تلاش پرداخت.
یکی از این نیازها، تهیة غذا برای رفع گرسنگی بود. او پس از شناخت موجودی بهنام حیوان، فهمید که نهتنها از گوشت آن برای سیر کردن خود، بلکه از پوست و پشم آن نیز برای پوشش خویش میتواند بهرهبرداری کند. چنین بود که کشتن حیوانات آغاز شد.
همانگونه که پس از گذشت زمان و تشکیل زندگی اجتماعی انسانها و ایجاد روابط متقابل بین آنها، بشر به فکر بحث و گفتوگو پیرامون حقوق انسانها افتاد و انواع ظلمها و بیعدالتیها را دربارة انسان نقض حقوق بشر نامید، کمکم حقوق حیوانات را نیز کانون توجه خود قرار داد و قوانینی در این باب وضع کرد.
در قرآن کریم نیز خداوند اصل استفادة انسان از مخلوقات دیگر را به این بیان مجاز میشمرد:
Gوَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِّنْهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لَّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَF (جاثیه، 13)
«و او آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، همه را از سوی خود مسخر شما ساخته است. در این نشانههای مهمی است برای کسانی که اهل فکرند».
از جمله مخلوقاتی که برای آرامش و حیات انسان خلق شدهاند حیواناتاند. خداوند میفرماید:
Gاللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْکَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْکُلُونَF(غافر، 79)
«خداوند کسی است که چهارپایان را برای شما آفرید تا برخی را سوار شوید، و از برخی تغذیه کنید».
اما نگرش غلط و گاه مغرضانه به منابع اسلامی باعث شده است برخی تصور کنند که اسلام هیچگونه حقوقی را برای حیوانات قایل نشده است و هرگونه بهرهبرداری از آنان را اجازه میدهد. ایشان حتی به ذبح شرعی نیز ایراد میگیرند و میگویند: حیوان در این نوع کشتار زجر میبیند.
این درحالی است که فقه شیعه، افزون بر اینکه هرگونه بهرهبرداری را از حیوانات جایز نمیداند، بیش از هر قانونگذار دیگری حقوقی را برای حیوانات تعریف کرده است و در ذبح و شکار نیز که بهظاهر حق حیات حیوانات را نقض میکند، توصیهها و دستورهایی در حفظ حقوق آنها دارد.
تعریف حق
در لغت
در لغت، معانی متعددی برای حق ذکر شده است: از جمله، درست کردن سخن، درست کردن وعده، یقین کردن، ثابت شدن، غلبه کردن به حق، موجود ثابت، و نامی از نامهای خداوند. (دهخدا، ج 6، ص 9142، ذیل واژه حق)
المنجد نیز معانی حق را چنین بیان کرده است؛
ضد باطل، عدل، مال و ملک، حظ و نصیب، موجود ثابت، امر مقضی، جزم، سزاوار. (معلوف، 1378، ج1، ذیل واژه حق)
حق، مصدر است و معناى وجوب و ثبوت دارد و معمولاً به معناى وصفى یعنى واجب و ثابت بهکار مىرود. «حق الامر»، یعنى آن امر واجب و ثابت شد؛ و «حق لک و یحق لک و حق علیک ان تفعله»، یعنى انجام آن فعل بر تو واجب گردید. (وجدی، 1971م، ج3، ص465)
طبرسى مىگوید:
«الحق وقوع الشیء فی موضعه الذی هو له، فاذا اعتقد شیء بضرورة او حجة فهو حق؛ لأنه وقع موقعه الذی هو له وعکسه الباطل». (طبرسی، 1384، ج4، ص520)، یعنی حق عبارت است از وقوع شیء در جایگاه خودش. هرگاه بهسبب هدایت یا برهان، اعتقاد به چیزى پیدا شود، حق است؛ چراکه در جایگاه خود واقع شده. و ضدآن، باطل است.
در اصطلاح
حق، نزد فقها و عالمان حقوق، به دو معنا آمده است: گاهی در مقابل حکم، و گاهی اعم از آن.
در معنای اول، هم سلطه لحاظ شده و هم قابل اسقاط و نقل و انتقال است.
میرزاى نائینى در تعریف حق مىنویسد: «حق عبارت است از سلطة ضعیف بر مال یا منفعت». (نایینی، 1385، ص106)
و گفته شده است: «حق، نوعى سلطنت بر چیزى است که گاه به عین تعلّق مىگیرد؛ مانند: حق تحجیر، حق رهن و حق غرما در ترکة میت؛ و گاهى به غیر عین تعلّق مىگیرد؛ مانند حق خیار متعلّق به عقد. گاهى سلطنت، متعلّق بر شخص است؛ مانند حق حضانت و حق قصاص. (طباطبایی، 1386، ص54)
همچنین آمده است: «حق عبارت است از قدرت یک فرد انسانى مطابق با قانون بر انسان دیگر، یا بر یک مال و یا بر هر دو؛ اعم از این که مال مذکور مادى و محسوس باشد، مانند خانه یا نباشد، مانند طلب». (جعفری لنگرودی، 1371، ص15)
شیخ انصاری; میفرماید: «حق، عبارت است از نحوهای از سلطه و توانایی که در پرتو آن، صاحب حق میتواند مصلحتی را برای خود بهدست آورد». (انصاری، 1392، ج4، ص20)
آخوند خراسانی; میگوید: «حق، اعتباری خاص و اضافهای ویژه است که از حکمی وضعی یا تکلیفی و منشأ دیگر، انتزاع میشود؛ نظیر حق تصرف و بهرهبرداری از ملک، که از ملکیت انتزاع میشود؛ و حق المارّه (حق رهگذر) که از اباحة خوردن میوههای باغی که از کنار آن عبور میکنند، مستفاد میگردد». (آخوند خراسانی، 1410، ص224)
آیتالله خویی; بر این اعتقاد بودند که ملکیت عبارت است از قدرت و سلطنت عام؛ ولی حق، سلطنتی است خاص. (خویی، 1378، ج2، ص46)
دکتر ناصر کاتوزیان نیز معتقد است: «حق، امتیاز و نفعی است که حقوق هر کشور در مقام اجرای عدالت، از آن حمایت میکند و به او نوعی تصرف در موضوع حق و منع دیگران از تجاوز به آن را میدهد». (کاتوزیان، 1390، ص374)
یا «سلطه و اختیاری است که حقوق هر کشور بهمنظور حفظ منافع اشخاص به آنها میدهد». (کاتوزیان، 1390، ص161)
تفاوت حق در انسانها و حیوانات
آیا حقوق در حیوانات، مانند حقوق در انسانهاست یا آن دو تفاوت ماهوی یا مصداقی باهم دارند؟ آنچه میتوان بهعنوان تفاوت اصلی این دو بیان کرد، قابل اسقاط بودن از جانب صاحب حق است. انسان بهعنوان صاحب حق میتواند حق خود را اسقاط کند؛ اما حیوانات این قدرت را ندارند. در نتیجه، همین عدم قدرت اسقاط، این حق را تبدیل به حکم کرده، قدرت اجرایی آن را بیشتر خواهد کرد؛ و فقط با اتیان و انجامش میتوان از عهدة آن خارج شد.
پس هیچ انسانی نمیتواند ادعا کند که حیوانی حق خود را اسقاط کرده و او بر همین اساس با آن حیوان چنین کرده است؛ چراکه حقوق حیوانات، قابل اسقاط نیست.
مبانی حقوق در حیوانات
ذی شعور بودن حیوانات
آیات و روایات بسیاری، بر شعور و فهم موجودات و جهان هستی دلالت دارند؛ هرچند ما انسانها به دلایل مختلف قادر به درک کامل آن نیستیم؛ چراکه بر اثر گناهها و عوامل دیگر، پردة غفلت چشمان ما را پوشانده است و اجازه نمیدهد آنچه را در جهان هستی اتفاق میافتد، ببینیم.
آیاتی که از تسبیح همة موجودات سخن میگویند، بر همین مطلب دلالت دارند؛ چراکه تسبیح شیء، دال بر درک و شعور اوست:
Gتُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَکِن لّاتَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًاF(اسراء، 44)
«آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او میگویند؛ و هر موجودی تسبیح و حمد او میگوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمیفهمید. او حلیم و آمرزنده است».
Gأَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَF(نور، 41)
«آیا ندیدی که برای خدا تسبیح میکنند، تمام آنان که در آسمانها و زمیناند و همچنین پرندگان، هنگامی که بر فراز آسمان بال گستردهاند؟ هریک از آنها نماز و تسبیح خود را میداند؛ و خداوند به آنچه انجام میدهند، عالم است».
Gأَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِّنَ النَّاسِ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ وَمَن یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ.F(حج، 18)
«آیا ندانستى خداست که هرکس در آسمانها و هرکس در زمین است و خورشید و ماه و [تمام] ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسیارى از مردم براى او سجده مىکنند؟ و بسیارىاند که عذاب بر آنان واجب شده است و هرکه را خدا خوار کند، او را گرامىدارندهاى نیست؛ چراکه خدا هرچه بخواهد، انجام مىدهد».
حیوانات نیز از این عمومیت مستثنا نیستند و در حال تسبیح پروردگار خویشاند و در نتیجه، درک و شعور دارند.
در ادامه روایات متعددی که به درک و شعور حیوانات اشاره دارند، خواهد آمد.
أبیعبدالله7 میفرماید:
«مهما أبهم علی البهائم من شیء فلایبهم علیها أربعة خصال: معرفة أن لها خالقاً ومعرفة طلب الرزق ومعرفة الذکر من الانثی ومخافة الموت»؛ (عاملی، 1383، ج11، ح15315)
(هنگامی که خداوند حیوانات را آفرید)، شعور انسانی را به آنها عطا نکرد؛ ولی چهار خصلت را به آنها عنایت فرمود: شناخت به اینکه برای آنها خالقی است؛ آگاهی به اینکه دنبال رزق و روزی برود؛ شناخت نر از ماده؛ و ترس از مرگ.
این معرفت که در روایت آمده، ناظر به همان درک و شناخت و شعوری است که مطلوب ماست. قریب به همین مضمون، در روایت علیبنرئاب از ابیحمزه از امام سجاد7 (کلینی، 1388، ج6، ص547) نقل شده است. در ادامه باتوجه به این روایت، به شرح و ذکر مصادیقی از درک حیوانات میپردازیم:
1. معرفت به خداوند
همانگونه که روایت قبل، معرفت به خالق را نخستین معرفت معرفی کرد، روایت امام سجاد7 نیز ابتدا معرفت حیوان به پروردگار خویش را بیان میدارد:
«معرفتها بالرب تبارک وتعالی»؛ (صدوق، 1418ق، ج2، ص288)
امام صادق7 نیز میفرماید:
از پیامبر9 شنیدم که میفرمود: همة حیوانات در هر صبحگاهی از خداوند میخواهند:
«أللهم ارزقنی ملیک صدق یشبعنی ویسقینی ولایکلفنی ما لاأطیق»؛ (همان، ص289)
بارالها! به من مالک خوب و درستی عطا فرما که مرا سیر و سیراب نماید و بیش از توان از من کار نکشد.
اینکه حیوانات خدای خویش را خطاب قرار میدهند و از او طلب رزق و روزی میخواهند، نشان از معرفت آنها به خداوند و رب خویش دارد.
آیاتی نیز که در ابتدا دربارة تسبیح موجودات ذکر شد، شاهد بر معرفت حیوانات به خداوندند. در برخی از روایات که بعد خواهد آمد، همین تسبیح خدا دلیل نهی پیامبر9 از زدن حیوان است. البته برخی از مفسران، تسبیح حیوانات را به تسبیح تکوینی آنها تفسیر کردهاند؛ به این معنا که خلقت آنها نشانهای از تنزیه و تقدیس الهی است که در غایت کمال بوده و مانند مخلوقات خود، نقص ندارد. (طوسی، 1388، ج9، ص517)
2-1. معرفت به نیکی و بدی و مسائل ماورایی
همانگونه که انسان مسائل ماورایی و غیرمادی را میفهمد و به آنها واکنش نشان میدهد، حیوانات نیز چنین فهمی دارند، حیوانات، رفتار صاحبشان و یا هر انسانی را با خودشان درک میکنند و متناسب با خوبی یا بدی آن رفتار، واکنش نشان میدهند. از همین روی، در روایت یاد شده (صدوق، 1418ق، ج2، ص289) از خداوند صاحبی را میطلبد که با آنها خوشرفتار باشد.
حیوانات، همانگونه که اخلاقیات را میفهمند، مسائل غیرمادی و ماورایی را نیز درک میکنند.
از جمله مواردی که بر درک مسائل غیرمادی حیوانات دلالت میکند، آگاهی آنها بر مرگ است؛ چنانکه در روایت امام سجاد7 آمده است:
«معرفتها بالموت»؛ (همان)
آنها میدانند که معاد و آخرت و مرگی هست؛ هرچند با توجه به فرمایش امام صادق7 آگاهی آنها بمانند معرفت انسانها به مرگ نیست:
«لو عرفت البهائم من الموت ما تعرفون ما أکلتم منها سمیناً قط»؛ (همان)
اگر آگاهی حیوان از مرگ، همانند آگاهی شما انسانها میبود، هیچیک از آنها هرگز چاق و فربه نمیشدند.
شیخ صدوق در ذیل این روایت، تعارض ظاهری میان این روایت و روایت اول را رفع میکند و میگوید: مراد این است که آگاهی آنها به اندازة آگاهی شما نیست.
حیوانات، افزون بر اطلاع از مرگ، مسائلی را میبینند که انسانها توانایی دیدن آنها را ندارند. (عاملی، 1383، ج11، ص480، ح7) همین امر، در برخی روایات، بهعنوان علت راه نرفتن حیوانات و سر باز زدن آنها از حرکت ذکر شده است.
2-1-1. حشر حیوانات و تکامل آنها در آخرت
اگر قایل شویم که حیوانات نیز مانند انسانها محشور میشوند، باید لوازم آن را نیز بپذیریم. یکی از لازمههای حشر، داشتن ادراک و شعور، و تشخیص خیر و شر است. قرآن در دو آیه، حشر حیوانات را بیان میکند:
Gوَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْF(تکویر، 5)
«و در آن هنگام که وحوش جمع شوند».
Gوَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَF(أنعام، 38)
«هیچ جنبندهای در زمین و هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند، نیست؛ مگر اینکه امتهایی همانند شما هستند. ما هیچچیز را در این کتاب فروگذار نکردیم. سپس همگی بهسوی پروردگارشان محشور میشوند».
مرحوم علامه طباطبایی; مینویسد:
«تفکر عمیق در اطوار زندگی حیوانی که ما در بسیاری از شئون حیاتی خود با آنها سروکار داریم، و درنظر گرفتن حالات مختلفی که هرنوع از انواع این حیوانات در مسیر زندگی بهخود میگیرند، ما را به این نکته واقف میسازد که حیوانات هم مانند انسان، دارای عقاید و آرای فردی و اجتماعی هستند. حرکات و سکناتی که آنها در راه بقا و جلوگیری از نابود شدن نشان میدهند، همه بر مبنای آن عقاید است. در اجتماعات حیوانی هم مانند اجتماعات بشری، فطرتاًَ ماده و استعداد پذیرفتن «دین الهی» وجود دارد. همان فطرتی که در بشر سرچشمة دین الهی است و وی را برای حشر و بازگشت بهسوی خدا قابل و مستعد میسازد، در حیوانات نیز هست». (طباطبایی، 1386، ج 7، ص103)
در روایات اسلامی نیز احادیث متعددی در زمینة رستاخیز حیوانات دیده میشود:
از جمله در تفسیر المنار روایتی از طریق اهل سنت نقل شده است که پیامبر9 در تفسیر آیة مورد بحث فرمودند:
«ان الله یحشر هذه الامم یوم القیامة ویقتص من بعضها لبعض، حتی یقتص للجماء من القرناء»؛ (رشید رضا، 1366ق، ذیل آیة 38 انعام)
خداوند تمام این جنبندگان را در روز قیامت برمیانگیزاند و قصاص بعضی را از بعضی میگیرد. حتی قصاص حیوانی را که شاخ نداشته و دیگری بیجهت به او شاخ زده است، از اولی خواهد گرفت.
همچنین در روایت دیگری آمده است:
«روی عن أبیذر قال: بینا أنا عند رسول الله صلى الله علیه وآله إذ انتطحت عنزان، فقال رسول الله صلى الله علیه وآله: أتدرون فیما انتطحتا؟ فقالوا: لا ندری، قال: ولکن الله یدری وسیقضی بینهما»؛ (طبرسی، 1384، ج4، ص50)
از ابوذر; نقل شده است که گفت: ما خدمت پیامبر9 بودیم که در پیش روی ما، دو بز به یکدیگر شاخ زدند. پیامبر9 فرمود: میدانید چرا اینها به یکدیگر شاخ زدند؟ حاضران عرض کردند: نه. پیامبر9 فرمود: اما خدا میداند و بهزودی در میان آنها داوری خواهد کرد.
حیوانات، رفتار خوب و بد را با هم نوع خود نیز درک میکنند و به رفتاری که با حیوانات دیگر میشود واکنش نشان میدهند؛ و شاید علت اینکه برخی ذبح حیوان در مقابل حیوان دیگر را مکروه (نجفی، 1386، ج36، ص137) و حتی بعضی حرام (فاضل هندی، 1382، ج3، ص235) دانستهاند، همین امر باشد، که البته تفصیل آن خواهد آمد.
3-1. تشخیص جنسیت
امام سجاد7 عنایت دیگر خداوند به حیوانات را اعطای درک نسبتبه جنس مخالف میداند:
«معرفتها بالأنثی من الذکر»؛
حیوان، ماده را از نر تشخیص میدهد.
4-1. معرفت به ارتزاق و گذراندن زندگی
حیوانات نیز مانند انسانها میدانند و درک میکنند که برای ادامة زندگی، باید به دنبال غذا بروند و بهقولی امرار معاش کنند. در ادامة روایت چنین آمده است:
«معرفتها فی طلب الرزق»؛ (صدوق، 1418ق، ج2، ص288)
حیوان میداند که چگونه روزی خود را بیابد.
در حدیث علیبنرئاب از امام سجاد7 آمده است:
«معرفتها بالمرعی عن الخصب». (همان)
حیوان چراگاه را در میان سبزهزار تشخیص میدهد و میداند کجا باید به چرا برود و خود را سیر کند.
محترم بودن حیوانات
فقه شیعه، حیوان را محترم میشمارد و پیرو آن، برای او حقوقی را لازم میداند.
صاحب جواهر در باب جواز تیمم در صورتی که اندکی آب موجود است و در عین حال حیوان تشنه است، میگوید:
«قد یقال إنها نفوس محترمة وذوات أکباد حارة مع حرمة إیذائها بمثل ذلک، بل هی واجبة النفقة علیه التی منها السقی، بل فی غیر واحد من الأخبار المعتبرة ان للدابة علی صاحبها حقوقاً منها ان یبدء بعلفها إذا نزل فتحترم لذلک لا من جهة المالیة؛(نجفی، 1386،ج5، ص 115)
چهبسا گفته میشود حیوانات نفس محترمهای دارند و صاحب جگرهای تشنهاند که باید سیرابشان کرد. همچنین اذیت کردنشان بهوسیلة تشنه نگه داشتن آنها حرام است؛ بلکه نفقة حیوان بر مالک واجب است، که یکی سیراب کردنشان است. در احادیث متعدد و معتبری نیز آمده است: حیوان بر صاحبش حقوقی دارد که از جملة آنها، رسیدگی به آب و غذای حیوان قبل از خودش است. بهسبب ادلة یاد شده، حیوان دارای احترام است؛ نه اینکه حکم به جواز تیمم، از جهت حفظ مال باشد.
ایشان احترام حیوان را نه از این حیث که مال است، بلکه از این حیث که موجودی ذیروح و محترم است، میداند.
شیخ طوسی; نیز در مقام تعلیل بر وجوب نفقة حیوان چنین بیان میگوید:
«لأن لها حرمة»؛ (طوسی، 1388، ج6، ص47)
همچنین علامه حلی(ره) در کتاب اجاره مینویسد:
«لان للحیوان حرمة فی نفسه؛ (حلی، 1410ق، ج2، ص307)
دستور به تدبر و تفکر در خلقت حیوانات
آیات و روایات بسیاری به انسان دستور میدهد در خلقت جهان هستی، بهویژه حیوانات تدبر و تفکر کند؛
Gأَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِکُونَ وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَمِنْهَا یَأْکُلُونَ وَلَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا یَشْکُرُونَF(یس، 71-73)
«آیا آنها ندیدند که از آنچه با قدرت خود بهعمل آوردهایم، چهارپایانی برای آنها آفریدیم که آنان مالک آن هستند؟ آنها را رام ایشان ساختیم؛ هم مرکب آنان از آن است و هم از آن تغذیه میکنند؛ و برای آنان منافع دیگری در آن حیوانات است؛ و نوشیدنیهای گوارایی. آیا با این حال شکرگزاری نمیکنند؟
Gوَإِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهَا وَلَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ کَثِیرَةٌ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَF (مؤمنون، 21)
«و برای شما در چهارپایان عبرتی است؛ از آنچه در درون آنهاست (شیر) شما را سیراب میکنیم و برای شما در آنها منافع فراوانی است؛ و از گوشت آنها میخورید».
Gأَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْF(غاشیه، 17)
«آیا به شتر نمینگرند که چگونه آفریده شده است».
Gوَأَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ ثُمَّ کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَF(نحل، 67-68)
«پروردگار تو به زنبور عسل وحی فرستاد که از کوهها و درختان و داربستهایی که مردم میسازند، خانههایی برگزین؛ سپس از تمام ثمرات تناول کن و راههایی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده است، بهراحتی بپیما. از درون شکم آنها نوشیدنی خاصی خارج میشود، به رنگهای مختلف، که در آن شفای مردم هست. در این امر نشانة روشنی است برای آنها که اهل فکرند»!
با توجه به مطالبی که از ابتدا تا کنون ذکر شد، بهویژه آنچه صاحب جواهر در باب محترم بودن حیوانات فرمودند، اصل ذیحق بودن حیوانات مشخص شد؛ اما ذکر کامل و تفصیلی این حقوق، فرصتی دیگر میطلبد و از حوصلة این مقاله خارج است. پس از پذیرفتن اصل حق برای حیوان، در ادامه به دو بحث ذبح و شکار میپردازیم که در این زمینه حقوق حیوان بیش از جاهای دیگر خدشهدار میشود.
ذبح، شکار و نقض حقوق حیوانات
ذبح و شکار، در نهایت به مرگ حیوان میانجامد و حیات او را از بین میبرد. در نتیجه، ابتدا باید حق حیات حیوان بررسی شود. اینکه آیا چنین حقی برای حیوان ثابت است؟ و در صورت ثبوت، آیا ذبح و شکار حیوان، از موارد جواز اسقاط این حق است یا خیر؟
حق حیات
حق حیات، به دلایل مختلف از کتاب و سنت و عقل برای انسان ثابت شده است؛ اما حق حیات بهمعنای حق ادامة زندگی و بهره بردن از نعمات خداوندی و بهفعلیت رسیدن استعدادها و رسیدن به کمال و غایت زندگی، برای همة موجودات زنده، بهویژه حیوانات، قابل اثبات است؛ چراکه افزون بر ادلهای که خواهد آمد، حیوانات نیز استعداد رشد و حرکت بهسوی غایت خلقت را دارند.
همین حق حیات داشتن و ذیروح بودن حیوانات سبب شده است برخی فقها برای نجات کشتی در حال غرق، وقتی امر دایر بین به آب انداختن وسایل و به آب انداختن حیوانات است، اجازة غرق حیوانات را ندهند.
شهید ثانی در مسالک میفرماید:
السفینة إذا أشرفت على الغرق یجوز إلقاء بعض أمتعتها فی البحر، وقد یجب رجاء نجاة الراکبین إذا خفت. ویجب إلقاء ما لا روح فیه لتخلیص ذی الروح. ولا یجوز إلقاء الحیوان إذا حصل الغرض بغیره وإذا مست الحاجة إلى إلقاء الحیوان قدمت الدواب لابقاء الادمیین؛ (شهید ثانی، 1381، ج 15، ص383)
هنگامی که کشتی در شرف غرق شدن باشد، به آب انداختن بعضی از وسایل جایز است؛ و برای نجات پیدا کردن ذیروح، بهآب انداختن آنچه روح ندارد، واجب است. و اگر غرض با بهآب انداختن وسایل دیگر حاصل می شود، بهآب انداختن حیوان جایز نیست؛ و اگر به القای حیوان نیاز پیدا شد، چهارپایان مقدماند.
ادلة روایی حق حیات
روایاتی که از کشتن حیوانات نهی کرده، و حق حیات را برای آنها اثبات میکنند، دو دستهاند: برخی بهطور عموم، یعنی بدون ذکر نام حیوان خاصی، این نهی را دارند؛ و برخی دیگر با ذکر نام، از قتل حیوانی خاص منع میکنند.
الف: روایاتی که بهطور عموم دال بر منع قتل حیواناند.
روایت اول
«عن النبی9 انه نهی عن قتل کل ذی روح إلا أن یؤذی»؛ (متقی هندی، 1409ق، ج 15، ص39، ح39981)
ایشان از کشتن هر موجود داری روح (حیوان) نهی فرمودند؛ مگر آنکه که موذی باشد.
در این روایت، رسول اکرم9 از قتل موجود روحدار منع میکند و جواز آن را فقط در صورت اذیت و آزار میداند.
روایت دوم:
«عنه9: ما مِن دابَّةٍ ـ طائرٍ ولا غَیرِهِ ـ یُقتَلُ بغَیرِ الحقِّ إلّا ستُخاصِمُهُ یَومَ القِیامَةِ. (حرعاملی،1414ق،ج8، ص319)
پیامبر اکرم9 فرمودند: هر حیوان، پرنده یا غیر آن، که بهناحق کشته شود، روز قیامت با قاتل خویش مخاصمه کند.
روایت سوم
قال رسول الله9: «لعن الله من اتخذ شیئاً فیه الرّوح غرضاً». (مجلسی، 1403ق، ج64، ص282)
رسول اکرم9 فرمودند: خداوند لعنت کرده است کسی را که موجود جانداری را مورد هدف قرار میدهد.
روایت چهارم
قال الصادق7: «أقذر الذنوب ثلاثة: قتل البهیمة، وحبس مهر المرأة، ومنع الاجیر اجرة»؛ (مجلسی، 1403ق، ج64، ص268)
امام صادق7 فرمود: کثیفترین گناهان سه چیز است: کشتن جاندار،[1] خودداری از پرداختن مهریة زن، و نپرداختن مزد کارگر.
در مجموع روایات یادشده، نهی از قتل بیدلیل حیوان وجود داشت. البته روایات بسیار دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که برای رسیدن به مطلوب، بیان همین مقدار کافی ست.
ب) روایاتی که از قتل حیوان خاصی نهی میکنند
روایت اول
قال رسول الله9: «من قتل عصفوراً بغیر حق سأله الله عنه یوم القیامة»؛ (متقی هندی، 1409ق، ج 15، ص37، ح39969)
هر که گنجشکی را بدون دلیل بکشد، خداوند در روز قیامت از آن سؤال میکند.
روایت دوم:
عن النبی9 أنه قال: «اطلعت لیلة اسری بی علی النار فرأیت امرأة تعذب، فسألت عنها، فقیل: انها ربطت هرة ولم تطعمها ولم تسقها ولم تدعها تأکل من حشائش الأرض حتی ماتت فعذبها بذلک»؛ (طوسی، 1388، ج6، ص47)
رسول اکرم9 در حدیث معراج نقل میفرمایند: زمانی که در شب معراج بر آتش جهنم گذر میکردم، زنی را دیدم که عذاب میشد. از علت آن سؤال کردم. در پاسخ گفته شد: او زنی بود که گربهای را بسته و محبوس کرده بود و به او غذا و آب نمیداد و رهایش هم نمیکرد تا از آب و علف زمین چیزی بخورد؛ تا اینکه مرد و جان باخت. پس عذاب او بدین سبب است.
روایت سوم
عن النّبی9: «من قتل عصفوراً عبثاً جاء یوم القیامة یعجّ الی الله تعالی یقول: یا ربِّ هذا قتلنی عبثاً ینتفع بی ولم یدعنی فاکل من حشارة الارض»؛ (مجلسی، 1403ق، ج64، ص4)
پیامبر اکرم9 فرمود: کسی که گنجشکی را بیهوده بکشد، آن حیوان در روز قیامت به حضور خدا شکایت میکند و میگوید: خدایا این شخص من را بیهوده کشت؛ در حالی که هیچ سودی از کشتن من نداشت و رهایم نکرد تا از حشرات زمین تغذیه کنم.
روایت چهارم
أبیالحسن الرضا7 عن أبیه، عن جده7 قال: لا تأکلوا القنبرة ولا تسبوها ولا تعطوها الصبیان یلعبون بها فإنها کثیرة التسبیح لله تعالى وتسبیحها لعن الله مبغضی آل محمد:؛ (کلینی، 1388ق، ج6، باب القنبره، ح1)
امام رضا7 فرمود: مرغ چکاوک را نخورید و به او دشنام و ناسزا نگویید، و او را در اختیار کودکان قرار ندهید تا با او بازی کنند؛ زیرا آن پرنده زیاد تسبیح خدا میکند و در تسبیحش بر دشمنان آل محمد9 لعنت میفرستد.
در این روایت، حتی از سب حیوان نیز منع شده است. پس بهطریق اولی حق حیات برای او اثبات میشود.
روایت پنجم
«مرّ رسول الله9 علی قوم نصبوا دجاجة و هم یرمونها بالنّبل، فقال: من هؤلاء لعنهم الله». (مجلسی، 1403ق، ج76، ص267)
رسول خدا9 بر گروهی گذر کرد که مرغ زندهای را هدف قرار داده بودند و به آن تیراندازی میکردند. پس فرمود: کیستند اینان؟ خدا لعنتشان کند.
روایت ششم
عن رسول الله9: «انّه ... و نهی عن قتل النّحل»؛ (همو،ج61، ص267)
رسول اکرم9 از کشتن زنبور عسل نهی فرمود.
روایت هفتم
انّ رسول الله9 نهی عن قتل خمسة: الصرد والصوام والهدهد والنّحلة و النملة والضفدع»؛ (همان، ص264)
پیامبر اکرم9 از کشتن پنج حیوان نهی نمود: جغد،[2] هدهد، زنبور عسل، مورچه و قورباغه.
لازم به ذکر است، از روایات یاد شده استفادههای بسیاری میتوان کرد و حقوقی مانند حق بهرهبرداری صحیح، عدم آزار و اذیت حیوانات و حق نفقه را برای آنها بهدست آورد؛ اما از آنجا که موضوع بحث، فقط ذبح و شکار و حق حیات است، به آنها پرداخته نشده است.
با جمع بین روایات دستة اول و دوم، مشخص میشود که حق حیات برای تمام حیوانات ثابت است و برای ازبین بردن آن، نیاز به دلیل موجه است. البته در روایات دستة دوم که نام حیوانات نیز آمده است، بهطور قطع حکمتی هست؛ اما با توجه به کثرت این احادیث و ذکر نام بسیاری از حیوانات، و همچنین عموم نهی در روایات دستة اول، مطلوب ما که حق حیوان است، ثابت میشود.
این حق، چنان مستقر است که در تزاحم وضو و حیات حیوان، حق حیوان مقدم میشود. اگر آب برای وضو کم باشد، بهگونهای که در صورت انجام وضو، حیوان از تشنگی تلف خواهد شد، حق حیات حیوان اولویت دارد؛ و این مسئله، یکی از موارد جواز تیمم است.
به همین دلیل، شهید ثانی میفرماید:
«أو الخوف من استعماله لمرض حاصل یخاف زیادته أو بطؤه أو عسر علاجه، أو متوقع، أو برد شدید یشق تحمله، أو خوف عطش حاصل، أو متوقع فی زمان لا یحصل فیه الماء عادة، أو بقرائن الأحوال لنفس محترمة ولو حیواناً»؛ (شهید ثانی، 1381، ج1، ص66)
از شرایط جواز تیمم، ترس از عطشی است که برای نفس محترمهای ـ گرچه حیوان باشد ـ بهوجود آید یا انتظار میرود بهطور معمول یا بر اساس قراین و شواهدی، بهوجود آید و در آنجا آبی یافت نشود.
حضرت امام خمینی1 نیز در زمینة مجوزات تیمم، میفرمایند:
«... در عطش که موجب هلاکت است، فرقی نیست بین آنکه خوف هلاکت بر خودش باشد یا دیگری، آن دیگری انسان باشد یا حیوان، مملوک باشد یا غیرمملوک، از آنچه که حفظ آن از هلاکت واجب است...». (خمینی، 1381، مسئلة 674)
ذبح و نقض حق حیات حیوان
چنانکه در مقدمه ذکر شد، انسان برای بقای خود تلاش میکند و برای حفظ حیات خویش، از دیگر مخلوقات خداوند، مانند آب و اکسیژن و حیوانات و گیاهان استفاده میکند؛ و این تزاحم در همة طبیعت وجود دارد و این چرخة ارتزاق موجودات از یکدیگر، همیشه حکمفرماست.
همچنین بیان شد که انسان برای تغذیة خود، به گوشت نیاز دارد و هرچند برخی گیاهخواران منکر نیاز بدن به گوشتاند، اما فواید غذایی موجود در گوشت و البته دیگر فراوردههای حیوانی، این نیاز را اثبات میکند. در قرآن کریم نیز آیات بسیاری بر اصل جواز مصرف گوشت حیوانات حلالگوشت دلالت دارند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
Gاللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْکَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْکُلُونَF (غافر، 79)
خداوند کسی است که چهار پایان را برای شما آفرید تا برخی را سوار شوید و از برخی تغذیه کنید.
Gفَکُلُواْ مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ إِن کُنتُمْ بِآیَاتِهِ مُؤْمِنِینَF (انعام، 118)
و از آنچه نام خدا بر آن گفته شده است، بخورید (اما از گوشت حیواناتی که هنگام سر بریدن، نام خدا بر آن نمیبرند، نخورید)؛ اگر به آیات او ایمان دارید.
Gوَالأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَF (نحل، 5)
و چهار پایان را آفرید؛ در حالی که برای شما در آنها وسیلة پوشش و منافع دیگر است؛ و از گوشت آنها میخورید.
آنچه مهم است، نوع و طریقة کشتار حیوان است که اسلام هرگونة آن را نمیپذیرد و فقط ذبح شرعی را موجب حلیت گوشت حیوان میشمرد. اما از گوشت حیواناتی که هنگام سر بریدن، نام خدا بر آن نمیبرند نخورید:
Gحُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ...! F (مائده، 3)
بر شما حرام شده است مردار و خون و گوشت خوک و آنچه بهنام غیر خدا کشته شده باشد و [حیوان حلالگوشت] خفهشده و بهچوب مرده و از بلندى افتاده و بهضرب شاخ مرده و آنچه درنده از آن خورده باشد؛ مگر آنچه را [که زنده دریافته و خود] سر ببرید...
بحث اصلی این است که ذبح حیوان، بهطور مستقیم حیات ظاهری حیوان را ازبین میبرد و همین امر باعث شده است که برخی از کشورهای غربی و مجامع غیراسلامی با ذبح مخالفت کنند و آن را نقض حقوق حیوانات بدانند. از همین روی، ما با ذکر فوایدی از ذبح شرعی، این تناقض ظاهری را رفع میکنیم و در ادامه بیان میداریم که دستورهای اسلام در زمینة ذبح، مؤید حقوق حیوانات است، نه ناقض آن.
در ذبح اسلامی، شکافی در عرض یک ثانیه بر روی گردن انجام میشود که با یک چاقوی تیز، همة رگهای گردن قطع شده و با این عمل، خونریزی بهسرعت و ناگهانی اتفاق میافتد. در این حالت، بهسرعت فشار خون ازدست رفته و مغز دچار فقر خون شده و حیوان هیچگونه دردی را احساس نمیکند. در اسلام، مستحب است که سر از بدن جدا نشده، و هنگام ذبح، تا خارج شدن روح از بدن باقی بماند. اگر طناب نخاعی قطع شود، فیبر عصبی که به قلب میرود، ممکن است آسیب دیده و سبب توقف فعالیت قلب گردد. بنابراین، ایستایی خون داخل عروق اتفاق میافتد. از جنبة علمی، هنگامی که برش در قسمت گردن ایجاد میشود، پیام این برش بهسرعت به مغز مخابره شده و مغز بهدلیل کاهش فشارخون، پیامهای عصبی را از کانال نخاعی (اتصال سر به نخاع) به قلب میفرستد. در این حالت، قلب با فشار بیشتری به عمل تلمبهای خود ادامه داده تا فشار ازدسترفته را جبران کند. به این سبب، خون بیشتری از لاشه خارج شده و بهدلیل خروج خون بیشتر، گوشتی با ماندگاری طولانی و بهداشتی حاصل میشود.[3]
البته این مسئله شاید به حال حیوان ربطی نداشته باشد و فقط برای رعایت سلامت و منافع مصرفکنندة گوشت، یعنی انسان باشد؛ اما با کمی دقت میتوان دریافت شارعی که ذبح را با این پشتوانة عقلی و علمی ـ البته تا مقداری که عقل ناقص بشر یافته ـ حکم کرده است، قطعاً همانگونه که رعایت حال انسان را داشته، حال حیوان را نیز رعایت کرده است.
بهکار بردن نام خدا در قالب تکبیرِ واجب قبل از ذبح یا بسمل کردن نیز رموز خاص خود را دارد. چند سال پیش دانشمندی بهنام سعد مخلص یعقوب که استاد دانشگاههای سوریه و اردن است، طی تحقیقی بهروش امروزی مدعی شد که بهکار بردن نام خدا قبل از ذبح، باعث خونگیری بهتر دام میشود. او با محیطهای کشت خود که در مستندی در چند شبکة تلویزیونی به نمایش گذاشت، مقایسهای را در میزان رشد میکروبهای موجود در دام (فلور) و میزان گلبولهای التهابی بین گوشت حیوان ذبحشده با نام خدا و دیگری ذبحشده بدون ذکر نام خدا انجام داد. میزان رشد میکروبها و همچنین میزان تراکم گلبولهای سفید التهابی در محیطهای کشت و نمونههای حیوان ذبحشده با نام خدا، به شکل معناداری کمتر از نمونههای دیگر بود.[4]
از سوی دیگر، تمام موجودات این دنیای فانی، مرگ را خواهند چشید؛ چه انسان باشد و چه حیوان و چه گیاه؛ اما قطعاً برای حیوانی که میتوانست به مرگ طبیعی یا بر اثر بیماری یا دریده شدن توسط یک درنده ازبین برود، ذبح شرعی برای بقای انسان، با همة فواید پزشکی که برای این نوع ذبح بیان شد، نوعی کمال در مرگ بهشمار میآید و با بررسی تمام شرایط ذبح، که از جملة آنها روبهقبله بودن حیوان است، میتوان به این کمال پی برد. افزونبراین، دستورهایی که در ادامه در باب ذبح آمده، نشاندهندة اهمیت اسلام دربارة حقوق حیوانات است.
دستورهای اسلام در ذبح، مؤید حقوق حیوانات
در اسلام دستورها و توصیهها و احکامی در باب ذبح وجود دارد که شارع مقدس با بیان آنها حقوق حیوانات را تأیید و تثبیت کرده است:
منع ذبح در شب
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
Gوَجَعَلَ اللَّیْلَ سَکَنًاF (انعام، 96)
و شب را مایة آرامش قرار داد.
شب مایة آرامش و سکون همة موجودات است و این آرامش نباید ازبین برود. ازاینرو، ذبح حیوان در شب نهی شده است. شرع مقدس با این ظرافت سعی در حفظ حقوق حیوانات دارد.
صاحب جواهر در این زمینه میفرماید:
«وتکره الذباحة لیلا إلا مع الضرورة لنهى النبی9 عن ذلک، ولقول الصادق7 فی خبر أبان کان علی بن الحسین7 یأمر غلمانه أن لا یذبحوا حتى یطلع الفجر و یقول إن الله جعل اللیل سکناً»؛ (نجفی، 1386، ج36، ص134)
ذبح در شب مکروه است، به دلیل نهی پیامبر9 از آن، و به دلیل قول امام صادق7 در خبری که از أبان نقل شده است که: علیبنالحسین7 به غلامهایشان امر میکردند تا طلوع فجر ذبح نکنند و فرمودند: خدا شب را مایة آرامش قرار داده است.
عدم ذبح حیوانی در برابر حیوان دیگر
اسلام از ذبح حیوان در برابر چشمان حیوان دیگر بهشدت منع کرده است؛ زیرا حیوانات نیز نسبتبه یکدیگر فهم و شعور و احساس دارند و شارع از هجمه به این احساسات حیوان، مانع شده است.
در روایت آمده است:
عن ابی عبد الله7: انّ امیرالمؤمنین7 قال: لاتذبح الشاة عند الشاة ولا الجزور عند الجزور وهو ینظر الیه؛ (حر عاملی، 1414ق، ج16، ابواب الذبایح، باب 7، ح1(
امام صادق7 از امیرالمؤمنین7 نقل میکند که فرمودند: گوسفند در برابر دیدگاه گوسفند دیگر، و شتر در برابر دیدگان شتر دیگر ذبح نمیشود.
برخی از فقها مانند یحییبنسعید، علامه حلی و دیگران، با استناد به روایت فوق، بر کراهت آن تصریح فرمودهاند. (حلی، 1405ق، ص374؛ حلی، 1385، ص322؛ نجفی، 1386، ج36، ص137) برخی نیز همانند شیخ طوسی، حکم به حرمت دادهاند.
شیخ در نهایه مینویسد: «لایجوز ذَبح شىء من الحیوان صبراً وهو أن یذبح شیئاً وینظر الیه حیوان اخر»؛ (طوسی، 1365، ص584)
در شرایع نیز آمده است:
«ویکره أن یذبح حیوان وآخر ینظر الیه؛ (حلی، 1409، ج3، ص206)
سر بریدن حیوان، در حالی که حیوان دیگر به او نگاه میکند، مکروه است.
به هر حال، چه قایل به حرمت شویم و چه قایل به کراهت، در هر صورت این نهی مصداق بارز رعایت حق حیوان در ذبح است.
منع از کندن پوست حیوان بلافاصله پس از ذبح
حیوان بلافاصله پس از ذبح نمیمیرد و در این فاصله، یعنی وقتی هنوز روح در بدن حیوان هست، کندن پوست آن یا قطع عضوی از بدن حیوان جایز نیست. بیشتر فقها قایل به کراهت این کار شدهاند. (نجفی، 1386، ج36، ص124؛ ابنادریس حلی، 1410ق، ج3، ص110) حتی بعضی فقیهان، مانند شیخ طوسی (طوسی، 1365، ص584)، ابنزهره (حلبی، 1418ق، ص397) و شهید (مکی عاملی، 1412ق، ج2، ص425) حکم به حرمت دادهاند.
فاضل هندی در این زمینه مینویسد:
«الأقوی ما اختاره الشهید من حرمة الفعل...لأنه إیلام للحیوان بلا فائدة وقد نهی عن تعذیب الحیوان؛ (فاضل هندی، 1382، ج9، ص235)
اقوی آن چیزی است که شهید اختیار کرده و آن حرمت است....
مرحوم فاضل هندی در تعلیل این حکم میفرماید: چون این کار موجب اذیت و آزار حیوان است و از عذاب دادن حیوان نهی شده است.
اگر حیوان پیش از اینکه کاملاً بمیرد، سلاخی شود، گوشتش حلال نیست. دلیل این حکم، روایتی است از امام رضا7 که بهصراحت دلالت بر حرمت میکند؛
«اذا ذبحت الشاة وسلخت او سلخ شىءٌ فیها قبل ان تموت لم یحلّ أکلها؛ (حر عاملی، 1414ق، ج16، ص314، باب 8، ح1)
هرگاه حیوانى ذبح شود و همه یا بخشى از آن قبل از مرگ [کامل] حیوان پوست کنده شود، خوردنِ گوشت آن حلال نیست.
از تمام گفتهها و احادیث فوق، تأکید شارع بر عدم آزار و اذیت حیوان و رعایت حق آن بهدست میآید.
پرهیز از رنج دادن حیوان در ذبح
توصیههای بسیاری (طوسی، 1365، ص584) برای ذبح وارد شده است که بهطور پراکنده به برخی اشاره شد و در ادامه نیز ذکر میشود. مجموع این دستورها بیانگر حقوق حیواناتاند و از رنج دادن و آزار و اذیت آنها منع میکنند.
شهید ثانی پس از ذکر وظایفی که رعایت آنها هنگام ذبح لازم است، (عاملی، 1383، ج11، ص419) به حدیثی از پیامبر اکرم9 اشاره میکند:
«روی شداد بن اویس ان النبی9 قال: ان الله کتب علیکم الإحسان فی کل شیء فإذا قتلتم فاحسنوا القتلة وإذا ذبحتم فأحسنوا الذبحة»؛ (شیبانی، 1413ق، ج4، ص124)
پیامبراکرم9 میفرماید: خداوند احسان در همة امور را بر شما لازم داشته است؛ پس زمانی که حیوانی را ذبح میکنید، بهخوبی ذبح را انجام دهید.
فاضل هندی نیز این روایت را در کتاب خود میآورد: (فاضل هندی، 1382، ج2، ص226)
وعن جعفر بن محمد7 أنه قال: «إذا أردت أن تذبح ذبیحة فلا تعذب البهیمة. (تمیمی مغربی، 1385، ج2، ص174)
همچنین صاحب جواهر در کتابش بر همین نکات تأکید کرده است. (نجفی، 1386، ج36، ص133)
فلج کردن حیوان پیش از ذبح
در گذشته برای تسریع و راحتی در ذبح، حیوان را بهطریقی فلج میکردند تا تحرک کمتری داشته باشد یا با قطع نخاع حیوان، حرکت او را ازکار میانداختند؛ اما چنین روشی، از آن جهت که بسیار ظالمانه و مخالف حقوق حیوانات است، در اسلام نهی شده است.
امام صادق7 میفرمایند: «لا تنخع الذبیحة حتی تموت فإذا ماتت فانخعها»؛
حیوانی را که ذبح میکنید، پیش از مرگ قطع نخاع و فلج نکنید؛ و پس از مرگش این کار را انجام دهید.
شهید اول دراینباره میگوید:
«یکره أن تنخع الذبیحه»
شهید ثانی در شرح عبارت شهید اول مینویسد:
«هو أن یقطع نخاعها قبل موتها... و قیل: یحرم؛ لصحیحة الحلبی، قال: قال أبوعبدالله7: [لا تنخع الذبیحة حتی تموت فإذا ماتت فانخعها] والأصل فی النهی التحریم وهو الأقوی واختاره فی الدروس»؛ (شهید ثانی، 1381، ج7، ص230)
عدهای قایل به حرمت این عمل شدهاند و دلیل آنها، صحیح حلبی از امام صادق7 است که میفرمایند: «حیوانی را که ذبح میکنید، پیش از مرگ قطع نخاع و فلج نکنید و پس از مرگش این کار را انجام دهید»؛ و اصل در نهی مذکور در روایت، حرمت میباشد.
شهید ثانی این نظر (حرمت) را اقوی میداند و میفرماید: خود شهید اول در کتاب دروس، قول به حرمت را اختیار کرده است.
شیخ طوسی (طوسی، 1365، ص584) و فاضل هندی (فاضل هندی، 1382، ج2، ص259) نیز قایل به ممنوعیت شدهاند.
از کلام فقها و حدیث یادشده بهوضوح برداشت میشود که به حق حیوان بسیار اهمیت داده شده است و این دستور اسلام نیز از جمله توصیههایی است که از حقوق حیوانات حمایت میکند.
دستور به تیز بودن آلت ذبح
یکی از اوامر شرع در باب ذبح این است که آلت ذبح باید بهاندازهای تیز باشد که حیوان زجر نکشد و آزار و اذیت نبیند.
در روایتى دراینباره چنین آمده است:
قال الصادق7: «اذا اراد أن تذبح الذبیحة فلا تعذب البهیمة، احد الشفرة»؛ (تمیمی مغربی، 1385، ج2، ص174، ح625؛ حر عاملی، 1414ق، ج16، باب سوم از ابواب ذبح، ح2)
هنگامی که خواستی چهارپا را ذبح کنی، حیوان را عذاب نده و آلت ذبح را تیز کن.
همچنین در حدیث دیگری از رسول اکرم9 نقل شده است:
انه9 أمر أن تحد الشفار وأن تواری عن البهائم وقال: إذا ذبح أحدکم فلیجهز»؛ (بیهقی، 1414ق، ج9، ص280)
رسول اکرم9 دستور فرمود که برای ذبح، چاقو را تیز کنید؛ و از جلوی چشمان دیگر حیوانات دور شوید (و جلوی چشم حیوانی، حیوان دیگر را ذبح نکنید)؛ و فرمودند: زمانی که یکی از شما ذبح حیوانی را انجام میدهد، خود را به وسایل مورد نیاز تجهیز کند.
فاضل هندی نیز قریب به همین مطالب را با استناد به روایاتی میآورد. (فاضل هندی، 1382، ج9، ص226)
با قدرت کشیدن چاقو
در راستای همان دستورهایی که در زمینة حقوق حیوان آمده، گفته شده است: علاوه بر تیز بودن چاقو و تسریع در ذبح، لازم است آلت ذبح با قوت و نیروی تمام کشیده شود تا حیوان سریعتر و بهراحتی جان دهد.
شهید در مسالک میفرماید:
«ویمرّ السکین بقوة»؛ (شهید ثانی، 1381، ج2، ص228)
چاقو را با قوت بر گلوى ذبیحه بکشد.
تسریع در ذبح
تسریع در ذبح حیوان باعث عدم زجر آن میشود و از مصادیق این روایت است:
«انّ اللّه تعالی کتب علیکم الاحسان فی کل شیء... فاذا ذبحتم فأحسنوا الذبحة»؛ (بیهقی، 1414ق، ج9، ص280)
خداوند نیکى کردن و احسان بر هر چیزى را بر شما واجب کرده است... از این رو، هرگاه خواستید حیوانى را ذبح کنید، ذبح را بهنیکویى انجام دهید.
شهید در مسالک، بنا بر همین روایت، قایل به استحباب تسریع در ذبح شده است. (شهید ثانی، همان)
نچرخاندن چاقو در حلقوم حیوان
بعضی در هنگام ذبح، چاقو را در حلقوم حیوان میچرخانند که موجب آزار حیوان است و بیشتر فقها قایل به کراهت شده و بعضی نیز آن را حرام دانستهاند. (حلی، 1409ق، ج3، ص740)
مستند این فتوا روایتى است که حمرانابنابىاعین از امام صادق7 نقل کرده است:
«ولا تقلب السکّین لتدخلها تحت الحلقوم»؛ (حر عاملی، 1414ق، ج16، ص214، باب3، ح2)
چاقو را جهت داخل کردن در حلقوم، نچرخان.
10. نکشتن حیوانی که ذابح، خودش آن را پرورش داده است
اسلام به انس و الفتی که بین حیوان و صاحبش شکل میگیرد، اهمیت میدهد و میفرماید: ذابح، حیوانی را که خود پرورش داده است، نکشد.
«عن أبی الصحاری عن أبی عبدالله7 قال: قلت له: الرجل یعلف الشاة والشاتین لیضحی بها، قال: لا أحبّ ذلک. قلت: فالرجل یشتری الجمل او الشاة فیتساقط علفه من هیهنا وهیهنا فَیَجیىءُ الوقت وقد سمن فیذبحه. فقال: ولکن اذا کان ذلک الوقت فلیدخل سوق المسلمین ولیشتر فیها ویذبحه»؛ (حرعاملی، 1414ق، ج16، ص374، باب20، ح2)
ابىصحارى به امام صادق7 عرض میکند: شخصى به یک و دو گوسفند علف میدهد (آنها را پرورش میدهد) تا براى قربانى از آنها استفاده کند. حضرت فرمود: این کار را دوست نمیدارم. عرض کرد: شخصى شتر یا گوسفندى را میخرد و براى او از اینجا و آنجا علوفه فراهم میکند تا اینکه زمان ذبح آن فرا میرسد و آنها را سر میبرد. حضرت فرمود: [چنین نکند] و هرگاه وقت انجام چنین کارى رسید، داخل بازار مسلمانان شود و حیوانى بخرد و آن را ذبح کند.
عاطفه و احساسی که میان حیوان و صاحب دلسوز او شکل میگیرد، دوسویه است و شارع دوست ندارد این عاطفه نادیده گرفته شود؛ زیرا همانگونه که ممکن است صاحب حیوان متألم شود، حیوان نیز رنج بکشد. در روایت ذیل، راوی از نگاه خاص حیوانش هنگام ذبح، برای امام7 صحبت میکند:
محمدبنفضیل چنین نقل کرده است:
«قلت له: کان عندى کبش سمنته لأضحى به فلما أخذته فأضجعته نظر إلىّ فرحمته ورفقت له ثمّ إنّی ذبحته، قال: فقال: ما کنت أحبّ لک أن تفعل؛ لا تربین شیئاً من هذا ثم تذبحه»؛ (همان، ص308)
به حضرت رضا7 عرض کردم: من براى قربانى، قوچى را پرورش دادم. چون او را گرفتم و به زمین زدم تا ذبح کنم، نگاهى به من کرد. پس با او مهربانى و مدارا کردم. حضرت فرمود: دوست نداشتم چنین میکردى؛ نباید حیوانى را تربیت کنى؛ آنگاه سرش را ببرى.
صاحب جواهر، به علت قصور سند روایات، قایل به کراهت در این باب شده است. (نجفی، 1386، ج36، ص138)
شکار و نقض حق حیات حیوان
دومین موردی که بهطور مستقیم حیات حیوان را نشانه میرود و به ظاهر موجب از بین رفتن این حق میشود، شکار و صید حیوانات است.
اصل جواز مصرف گوشت حیوانات حلالگوشت گذشت و گفته شد یکی از راههای دسترسی به این گوشت، شکار و صید است.
پیشتر، اگر این شکار برای تغذیه یا امرار معاش، یعنی فروختن آن غذا باشد، جایز است؛ اما اگر برای تفریح و لهوی باشد، حرام خواهد بود.
قال رسول الله9: «من قتل عصفوراً عبثاً عج من الله یوم القیامة منه. یقول: یارب! ان فلاناً قتلنی عبثاً ولم یقتلنی لمنفعة»؛ (متقی هندی، 1409ق، ج15، ح39971)
رسول خدا9 فرمودند: هرکس گنجشکی را بیهوده بکشد، روز قیامت آن گنجشک از او پیش خداوند شکایت میکند و میگوید: ای پروردگار من! فلانی مرا بیهوده کشت و برای منفعتی مرا بهقتل نرساند.
این روایت، حرمت شکار لهوی و تفریحی و جواز شکار عقلایی را میرساند.
اما اگر لازمة صید و شکار تفریحی حیوانات، سفر باشد، آن سفر سفر معصیت است و نماز شکارچی یا صیاد شکسته نیست؛ بلکه کامل است؛ و اگر در ماه رمضان باشد، روزه بر او واجب است.
علامه حلی قایل به همین حکم است و میگوید:
«عدم قصر الصلاة فی المتصید لهواً دون المتصید للقوت أو التجارة»؛ (حلی، 1385، ج1، ص50)
نماز در سفر برای صید لهوی و بیدلیل، شکسته نیست و کامل است؛ و روزه نیز واجب است؛ اما بنا بر نظر گروهی، کسی که برای غذای خود یا برای امرار معاش و تجارت، صید میکند، چنین حکمی ندارد.
ابنسعید حلی (حلی، 1405ق، ص91) و صاحب جواهر نیز همین حکم را ذکر فرمودهاند. (نجفی، 1386، ج14، ص257)
حرمت شکار و صید تفریحی، و دستورها و توصیههای شرع دربارة شکار ـ که در ادامه میآید ـ بر عدم نقض حقوق حیوانات دلالت میکند و حمایت اسلام از حقوق حیوانات را نشان میدهد.
دستورهای اسلام در شکار و صید، مؤید حقوق حیوانات
در اسلام، همانند ذبح، دستورها، و توصیهها و احکامی در باب صید و شکار وجود دارد که شارع مقدس با بیان آنها حقوق حیوانات را تأیید و تثبیت کرده است:
1. منع صید در شب
همان آیة 96 سورة انعام که شب را مایه آرامش بیان کرده بود و برای منع ذبح در شب مورد استناد قرار گرفت، در اینجا هم میتواند بر منع شکار در شب دلالت کند؛ به این بیان که حیوان هم مانند انسان حق استفاده از سکون و آرامش شب را دارد و شکار آن در روز، آنهم برای ضرورتهایی که ذکر شد، جایز است.
شیخ مفید میفرماید:
«ویکره صید الوحش والطائر فی اللیل». (مفید، 1410ق، ص577)
2. ابزار صید و شکار
همان دستورهایی که در باب ذبح گذشت، مانند تیز بودن آلت، با قوت کشیدن آن و تسریع در آن، در اینجا هم قابل استناد است؛ چراکه در شکار و صید هم باید تذکیه وجود داشته باشد؛ و پیرو آن، توصیههای وارد شده در ذبح، در صید هم میآید.
3. حرمت شکار جوجه و نوزاد حیوان
شیخ صدوق دراینباره میگوید:
«لا یجوز أخذ الفراخ من أوکارها فی جبل أو بئر أو أجمة حتی تنهض»؛ (صدوق، 1418ق، ص79)
شکار نوزاد حیوانات از لانههایشان در کوه یا چاه یا نیزار، تا زمانی که قادر به پرواز نباشند، جایز نیست.
شیخ مفید نیز میفرماید:
«ولا یجوز أخذ الفراخ من أوکارها»؛ (مفید، 1410ق، ص577)
گرفتن جوجهها از آشیانههایشان جایز نیست.
برخی از فقها نیز در صورت صید جوجهای که قدرت بر فرار ندارد، گوشت آن را حرام میدانند. (حلی، 1409ق، ج3، ص738)
4. حرمت شکار در حال احرام
Gیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیْدَF (مائده، 95)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! شکار را در حال احرام بهقتل نرسانید.
عن أبی عبداللَّه7، قال لا تستحلّنّ شیئاً من الصّید وأَنت حرام؛ (حر عاملی، 1414ق، ج9، ابواب تروک احرام، ح1)
امام صادق7 میفرماید: در حالیکه مُحرم هستید، هیچ صیدی را برای خود حلال نشمارید.
احادیث بسیاری بر حرمت شکار در حال احرام دلالت میکنند و حتی برخی، ادعای اجماع در این حرمت کردهاند. (نجفی، 1386، ج18، ص286)[5]
بهنظر میآید که این حرمت، بیشتر برای رعایت حال احرام است؛ اما با بیان اندکی از فلسفة تحریم صید در حال احرام، پی به اهمیت حقوق حیوانات نزد شارع مقدس میبریم.
آیتالله مکارم شیرازی در این زمنیه میگوید:
در فلسفة تحریم صید در حال احرام آمده است که در مراسم حج و عمره، انسان به یک نوع ریاضت مشروع الهی دست میزند و بهنظر میرسد که تحریم صید در حال احرام، بههمین منظور است. از این گذشته، با توجه به این، اگر صید کردن برای زوار خانة خدا کار مشروعی بود، این همه رفتوآمدی که هر سال به این سرزمینهای مقدس میشود، نسل بسیاری از حیوانات در آن منطقه - که بهحکم خشکی و کم آبی، حیواناتش نیز کم است - برچیده میشد و این دستور، نوعی حفاظت و ضمانت برای بقای نسل حیوانات آن منطقه است. مخصوصاً با توجه به اینکه در غیر حال احرام نیز صید حرام و همچنین کندن درختان و گیاهان آنجا ممنوع است، روشن میشود که این دستور، ارتباط نزدیکی با مسئله حفظ محیطزیست و نگهداری گیاهان و حیوانات آن منطقه از نابودی و فنا دارد. این حکم، بهقدری دقیق تشریح شده که حتی کمک کردن و نشان دادن و ارائة صید به صیاد نیز تحریم گردیده است. (مکارم شیرازی، ج5، ص88)
نتیجه
پس از اثبات حق حیات برای حیوانات با استناد به آیات و روایات، بیان شد که برای ذبح و شکار - که حیات حیوان را ازبین میبرد - مجوز شرعی وجود دارد و نهتنها این مجوز شرعی نقض حقوق حیوانات نیست، بلکه قانونی است که در عین سازگاری با طبیعت و نیازهای بشری، نوعی کمال شمرده شدن برای حیوان، توأم با دستورهایی از طرف شارع است و شرع به بهترین نحو، از حقوق حیوانات حمایت میکند.
البته اصل استفاده از حیوان، فقط در صورت رعایت شرایط خاص ذبح و شکار میسر است؛ و پس از بیان کلام فقیهان که مستند به روایات متعدد و صحیحالسند متواتر بود، توصیهها و دستورهای متعددی در باب ذبح و شکار و صید اثبات شد که همگی مؤید حقوق حیواناتاند.
[1]. در معنای «بهیمه»، چهارپا نیز آمده است. (المنجد، ذیل کلمه بهیمه.)
[2]. علامه مجلسی در ذیل این حدیث میفرماید: ظاهراً «صرد» و «صوام» هر دو به یک معنایند.
[3]. روزبه شباک، «مقایسه ذبح اسلامی و غیراسلامی»،
http://www.hakimemehr.ir/news/show_detail.asp?id=4292.
[4]. علی انگالینژاد، «رمز و رازهای ذبح در مقایسة مذاهب و ادیان»،
http://deylamvet.blogfa.com/post-1.aspx.
[5]. قال صاحب الجواهر: «بلا خلاف اجده فی شیء من ذلک بیننا بل الاجماع».
مراجع
فصلنامه علمی – پژوهشی شیعه شناسی
سیدمحمدجواد وزیری فرد احمد اولیایی