یکی از خطاهای استراتژیک تفکر #سنتی این است که در مقام مواجهه با #دنیای_جدید و در مقام استنباط موضع #دین نسبت به این دنیا به سراغ « محصولات » و « میوه های» این دنیا می رود و از «ریشه ها» غفلت می ورزد
عقلانیت سنتی میوه ها را از ریشه ها جدا می کند و جدا می خواهد و گمان می برد که في المثل تأسیسات و نهادهای اجتماعی #مدرن را می توان براساس اخلاق و عقلانیت سنتی (فقه سنتی) اداره کرد و بدون التزام به اخلاق مدرن می توان از علم و تکنولوژی مدرن به نحوی شایسته بهره مند شد، يا علوم طبیعی را از علوم انسانی تفکیک کرد و علوم اسلامی را به جای علوم انسانی نشاند. صاحبان وحاملان این تفکر می پندارند که «دنیای جدید بزرگ شده دنیای قدیم» است و لذا ارزشها و هنجارهای حاکم بر این دو دنيا على الأصول می توانند یکسان باشند و با ارزشها و هنجارهای حاکم بر دنیای قدیم نیز می توان دنیای جدید را اداره کرد. چنین تفکری از شناختی سطحی و ناپخته از مختصات دنیای جدید و ریشه های آن تغذیه میکند و فهم و تفسیر خود از متون دینی را بر چنین شناختی بنیان می نهد و به جای اینکه در رفع جهل وتصحيح فهم خود بکوشد منتقدان مشفق را به بی دینی و بددینی و نوکری اجانب متهم می کند.