خب! توی این بخش میخوایم به تسلیهات نظامی آلمان یک نگاهی بندازیم و ببینیم که در سالهای جنگ جهانی دوم، ماشین کشتار آلمانها چطوری بوده و چطوری تغییر میکرده؟
آلمانها در زمین و دریا و آسمون توی بسیاری از نبردها پیروز میدان بودن و اجرای استراتژیهای خیره کننده و سرعت بالا در حملهها، جدای از تفکرات نوابغ استراتژیست، به تسلیهاتی برای پیادهسازی اون نقشهها هم احتیاج داشت که این تسلیهات در زمان خودش و در نوع خودش برگ برنده اکثر نبردها بوده.
میخوایم درباره تانکها، هواپیماها و زیر دریاییهایی که بهترین فرصت آزمون خطا رو در جنگ واقعی داشتن و به همین دلیل هم پیشرفتهای چشم گیری هم به دست آوردن صحبت کنیم. درباره جنگافزارهایی که در بعضی زمینهها، برتری آلمانها رو تا آخرین دقیقه جنگ حفظ کردن. تسلیهاتی که بعدها مورد استفاده مهندسان روسی و آمریکایی قرار گرفت و صنعت تولید سلاح رو دستخوش دگرگونی کرد. اگر بخوایم به قوای نظامی آلمانها روی زمین نگاه بکنیم، تانکها یکی از مهمترین جنگافزارها هستن؛ تانکهای تایگر، پانزر و پنتر.
تانکهای تایگر و پانزر بیشتر از دو سوم سلاحهای زرهی آلمان رو تشکیل میدادن و در دسته تانکهای سبک و نیمهسنگین دستهبندی میشدن. البته تو روند تکمیل تکنولوژی این تانکها، نسلهای تانکهای سنگین هم به میدان اومدن که خیلی موفق نبودن؛ چون اصولا استراتژی جنگ آلمان بر سرعت بالا و غافلگیری دشمن استوار بود و خب این موضوع با فلسفهی تانکهای سنگین هم تضاد داشت.
پانزر ۱ از اولین و تاثیرگزارترین تانک جنگ جهانی بود هرچند که پیش از این آلمانها تانکهای چون لاندزفرک ال ۵ که به تلاش مهندسان سوئدی در سال ۱۹۲۹ساخته شده بود رو داشتن. اما درخشانترین تانکهای جنگ، پانزرها بودند که تا آخر جنگ با پیشرفت کردن در چند نسل مختلف حضور داشتند.
تانک پانزر یک از سال ۱۹۳۰ در آلمان تولید شد و از سال ۱۹۳۴ تا ۱۹۴۵ در جنگ حضور داشت. این تانک ۶ تنی جزء تانکهای سبک بود که با هربار سوختگیری توان حرکت حدود ۲۰۰ کیلومتر در جادهها و ۱۷۵ کیلومتر بیرون از جاده داشت. حداکثر سرعتش هم در جادهها به کمتر از ۴۰ کیلومتر در ساعت میرسید این تانک که تنها ۴ متر طول و ۷۲/۱ متر ارتفاع داشت امکان شکار شدن و انهدام از سوی دشمن رو خیلی سخت میکرد. به همین خاطر به شدت کاربردی بود. حدود ۱۸۰۰ عدد از این تانک تولید و در طول جنگ به کار گرفته شد. اما در ادامه روند تولید نسلهای بعدی، تانک پانزر ۳ و پانزر ۴ بیشترین نرخ تولید رو داشتن که در ادامه به اونها میرسیم.
اما قبل از بررسی این دو تانگ، نگاهی به پانزر ۲ بندازیم، هرچند که این تانک از ۱۹۳۴ تولید شد و تا پایان جنگ هم حضور داشت اما حضورش به اندازه بقیه مدلها چشم گیر نبود دلیل اهمیت این تانک ۸ تنی از این جهت بود که پایه تولید پانزر ۳ و ۴ بود که تانکهای نیمه سنگین به حساب میومدن. پانزر ۲ به نسبت پانزر ۱ هم از نظر ارتفاع و هم از نظر وزن بزرگتر بود و قدرت تخریب بیشتری هم داشت و این درصورتی بود که سرعت مانور این تانک از پانزر ۱ بیشتر بود.
اما پانزر ۳ و پانزر ۴ که حدود ۳۰ هزار عدد ازشون به نسبت تقریبا مساوی تولید شد تانکهایی بودن که اگر خاطرتون باشه در نبرد کیف مارشال بودینی به خاطر حضور همین تانکها بود که درخواست عقب نشینی زود هنگامش رو به استالین داد.
پانزر ۳ با وزن حدود ۲۳ تن و با سه مدل توپ ۱۵ – ۳۰ و ۵۰ میلیمتری با قابلیت چرخش ۳۶۰ درجه، قدرت تخریب بالایی داشت و سرعتش در جادهها به ۴۰ کیلومتر میرسید. این تانک مخوف حدود ۳۰۰ لیتر ظرفیت سوخت داشت و قدرت تخریب بالای این تانک باعث میشد تا از فاصله دورتر و با دقت بالاتری هدف رو نشونه بگیره. شاید براتون جالب باشه بدنید که هزینه تولید هر تانک پانزر ۳ حدود ۱۰۰ هزار مارک آلمان آب میخورد. البته هزینه تولید پانزر ۴ هم در همین حدود بود.
ایده ساخت تانک پانزر ۴ در سال ۱۹۳۴ از سوی ژنرال گودین برای حمایت از پیاده نظامها مطرح شد. هرچند که دایمر بنز به تازگی شروع به تولید پانزر ۳ که تانک نیمه سنگین حساب میشد کرده بود اما ارتش نیاز به یک تانک سنگین داشت این جنگنده ۲۴۰ اسببخاری که ۲۵ تن وزن داشت و مجهز به توپ ۷۵ میلیمتری لوله کوتاه بود و سرعت دهانهش به ۳۸۵ متر بر ثانیه میرسید، به نظر ماشین غولپیکری بود که هیچ چیز توان مقابله کردن با اون را نداشت. اما این برتری فقط تا اواخر ۱۹۳۸ ادامه پیدا کرد و زمانی تانک نیمه سنگین شرمن آمریکایی و تی ۳۴ روسی به میدان اومدن، عملا این تانک چیزی برای گفتن نداشت و آلمان مجبور شد سری جدیدی از پانزر ۴ را طراحی کند که به آن سری F2 هم گفته میشد. این تانک توپ ۷۵ میلیمتری داشت که سرعت دهانه آن بسته به نوع مهمات به ۴۳۰ تا ۹۹۰ متر بر ثانیه میرسید که این برای زمین گیر کردن تانکهای روسیه کافی بود.
تانک دیگهای که در جنگ ظاهر شد، تانکهای پنتر بود که در واقع برای پاسخ دادن به توان تانکهای تی ۳۴ و کی وی شوروی در نبرد بارباروسا به دستور هیتلر ساخته شد. این تانک متناسب با ضخامت زرهی که در ساختش استفاده میشد بین ۳۰ تا ۴۵ تن وزن داشت که جزء تانکهای سنگین دستهبندی میشد. از این تانک حدود ۶۵۰۰ عدد تولید شد که خیلی کمتر از پانزر ۳ و ۴ بود و در سال ۱۹۴۲ ساخت اون شروع شد. این تانک به دلیل اینکه شتابزده و صرفا برای پاسخ به تسلیهات شوروی تولید شده بود آزمونهای اولیه رو نگذرونده بود و اوایل با مشکلات فنی زیاد روبرو بود. اگرچه در نسلهای بعدی پانتر مشکلات برطرف شدن اما به دلیل تحریم بودن آلمان کیفیت آلیاژهای فولاد هم مناسب نبود و خب در اواخر جنگ و در هنگام عقب نشینی آلمان این تانکها به دلیل خرابی در جاده رها میشدن.
اما آلمان همونطور که در جنگ ثابت کرده بود همیشه گزینهای برای غافلگیری داره، در صنعت تانکسازی هم با رونمایی از ابرتانک سنگین تایگر تقریبا دشمن رو خلع سلاح کرد. این تانک سنگین غولپیکر که ۵۰ تن وزن داشت مجهز به توپ ۸۸ میلیمتری بود که در میدان نبرد تونسته بود هدف رو از ۴۰۰۰ متری بزنه و خب این موضوع خیلی شوکه کننده بود. این تانک دو موتور بنزینی داشت که توان به حرکت در آوردن این قول عظیم جسه را با ۶۹۰ اسب بخار داشت هزینه تولید هر تایگر ۱ و ۲ به طور میانگین ۲۶۰ هزار مارک آلمان بود که گرونترین تانک جنگ جهانی بود و تنها حدود ۲۰۰۰ عدد ازش ساخته شد. این تانک که طراحیش از سال ۱۹۳۷ شروع شده بود، به دلیل وزن بسیار بالاش خیلی دیر سرعت میگرفت و عملا از پلهای کوچک و رودخونهها نمیتونست رد بشه هرچند که این تانک توی نبرد بارباروسا و در محاصره لنینگراد خیلی موفق ظاهر شد و برد گلولههاش ۴ برابر شرمن و T34 بود، اما همین نقطه ضعفش خیلی جاها زمین گیرش میکرد.
البته نباید فراموش کنیم که خیلی از این نبردهای روی زمین که موجب برتری آلمانها میشد تنها به خاطر برتری تسلیهاتیش نبود،بلکه خیلی از نبردهای جنگ جهانی از هوا پشتیبانی میشد و نیروی هوایی موسوم به لوفت وافه کابوسی بود که در خیلی از نبردها، شب و روزِ دشمنان رو آشفته میکرد. اگر یادتون باشه در نبرد دانکرک، لندن هدف حمله هوایی قرار گرفت و در نبرد بارباروسا هم بندر مورمانسک مورد تهاجم بیرحمانه این نیروها قرار گرفت. بزرگترین مزیت آلمانها این بود که مرتبا در طی جنگها تسلیهات خودشونو به روزرسانی میکردن و متناسب با شرایط جوی و توان نظامی دشمناشون تسلیهات رو ارتقا میدادن که این موضوع شامل نیروهوایی آلمان هم میشد.
اول نگاهی به تاریخچه لوفت وافه بندازیم که از کجا اومد و چطور تشکیل شد. لوفت وافه درواقع در سال ۱۹۱۰ و با نام نیروی هوایی امپراتوری قیصری آلمان تاسیس شد که در ادامه و با روی کار اومدن هیتلر و آغاز جنگ به لوفت وافه تغییر نام داد. نیروی هوایی آلمان در دوره ی رایش سوم به نهایت قدرت خودش رسید به طوری که لوفت وافه رو برترین نیروی هوایی دوران جنگ جهانی میدونن.
لوفت وافه به طور کلی از سه دسته هواپیمای جنگنده، آموزشی و بمب افکن برخوردار بود. شاخص ترین جنگندهی هوایی آلمانها، جنگنده مسرشمیت BF 109 بود که از سال ۱۹۳۶ تا آوریل ۱۹۴۵ در خدمت لوفت وافه بود و در ۱۴ مدل مختلف که عمدتا از نظر وزنی و مسلسلهای به کار گرفته شده متفاوت بودن استفاده میشدن. اما نکته جالبی که ب اف ۱۰۹ داشت، چرخهایی بود که در بدنه هواپیما جمع میشدن بدنه هواپیما سبک و تمام فلزی بود این جنگنده در ارتفاع ۶۰۰۰ کیلوتری و با سرعت ۵۰۰ کیلومتر بر ساعت در زمان خودش شاهکار به حساب میومد و به همین خاطر ستون اصلی لوفت وافه بود. در طول جنگ حدود ۳۴ هزار از این هواپیما تولید شد و ۹۲۸ نبرد موفق توی کارنامه خودش داشت که این آمار در زمان خودش کاملا بینظیر بود. همین خصوصیات این هواپیما باعث شد تا در مدلهای بعدی ازش به عنوان بمب افکن استفاده بشه و حتی توی عملیات شناسایی هم از BF109 استفاده شد.
نکته جالب در مورد هواپیماهای مسرشمیت ساخت غول عظیم جثهی مسرشمیت ۳۲۳ بود هواپیمای باری که نمونه اولیه اون در سال ۱۹۴۰ و تنها توی ۱۴ روز فرجه کاری طراحی شد. این هواپیما قرار بود که تسلیهات زرهی آلمانها رو روی هوا حمل کنه و به نقاط نبرد برسونه. این هواپیما ۶ موتوره که طول بالهاش به ۵۵ متر میرسید، میتونست حدود ۴۷ تن بار رو با خودش به آسمون ببره. دستاورد فوقالعادهای که در زمان خودش بینظیر بود. ورودی بار این هواپیما جلوی دماغهش بود و خلبان بالای قسمت بار مینشست. این هواپیما درواقع به سفارش هیتلر برای حمله به لندن طراحی شده بود. عملیاتی موسوم به شیر سفید که در جریان وقفه ناگهانی جنگ توی نبرد دانکرک کنسل شد و هیچ وقت هم انجام نشد؛ اما این غول پروازی توی جبهههای شرق خیلی به کمک نازیها اومد. البته هزینه بالای نگهداری و سرعت پروازی بسیار پایینش از نقاط ضعفش بود چون سرعت پایین هواپیمایی که حیاتیترین تسلیهات جنگ رو جابجا میکرد موجب میشد تا برای جابجاییش نیاز به نیروی پشتیبانی داشته باشه و این موضوع باعث جلب حساسیت دشمن و درگیریهایی در آسمان میشد. البته بعدها این هواپیما الهام بخش هواپیماهای باری جنگی دیگه شد و تونست یه جورایی ریشه خودش رو در ساخت انواع هواپیما باری حفظ کنه.
جنگنده بعدی که جالبه راجه بهش بدونیم بمب افکنهاینکل هستش که مثل تمام تجهیزات نظامی آلمان طی سالهای جنگ دست خوش تغییر شد. این بمب افکن برای اولین بار در سال ۱۹۳۴ طراحی و ساخته شد و به «گرگ در لباس میش» معروف شد که حدود ۶۵۰۰ عدد از این هواپیما در طول جنگ هم ساخته شد. این هواپیما معمولا به صورت گروهی و با استراتژی بی رحمانه بومبینگ کارپت حمله میکرد و طبق آمار در بیش از ۸۰ درصد نبردهاش موفق بود. این هواپیما قادر بود تا ۲۰۰۰ کیلوگرم بمب با خودش حمل کنه. البته عمده فعالیتهای موثر این جنگنده در جنگ با فرانسه و بریتانیا بود که این جنگنده و تکنولوژی اون رو سر زبونها انداخت.
یکی دیگه از بمبافکنهای بسیار مهم نازیها جانکر ۸۸ بود که حدود ۱۶هزار فروند ازش تولید شد که به عنوان یک هواپیمای نیمه سبک به بمب افکن سریع هم مشهور بود. این هواپیما با هدف ساخت یک بمب افکن سبک و مقرون به صرفه طراحی و تولید شد و حدود یک تن هم وزن داشت این بمب افکن در نبرد لهستان و نبرد فرانسه موفقیتهای بسیاری کسب کرد این جنگنده با توان سرعتی ۲۸۶ مایل بر ساعت و حمل حدود ۲۵۰۰ کیلوگرم بمب از داشتههای حیاتی آلمانها به حساب میومد.
البته آلمانها در کنار نیروی هوایی زبان زد خودشون از نیروی دریایی قوی هم برخوردار بودند. نیروی دریایی آلمان که از سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۵ فعالیت داشت به کریگسمارینه معروف بود هرچند که بخش بزرگی از این نیرو که شامل زیردریاییها میشد جهت تخریب کانالهای عبوری دشمنان استفاده میشد ولی نقش موثری داشت و در به تاخیر انداختن حملات دشمن بسیار موفق عمل کرده بودن. زیردریایی معروف آلمانی U بود که سری اول اون درسال ۱۹۳۵ با نامU1 ساخته شد. البته این نمونه اولیه تا سال ۱۹۴۱ ارتقا پیدا کرد و با اسم U165 در سال ۱۹۴۱ به آب انداخته شد. این زیر دریایی حدود ۷۶ متر طول داشت و در نبرد با آمریکا به کار گرفته شد.
ناوهای جنگی آلمان هم به دوکلاس کلی تقسیم میشدند کلاس بیسمارک ۴۲ تنی و کلاس شارن هورست ۳۲ تنی. کلاس بیسمارک بزرگترین ناو جنگی بود که آلمانها ساخته بودند و تو سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۴۱ ساخته شدن و تا پایان جنگ هم مورد استفاده قرار گرفتن. این ناوها ۲۴۲ متر طول داشتن و سرعتشون به ۵۶ کیلومتر بر ساعت میرسید و ۲۰۰۰ خدمه و افسر آلمانی رو توی خودشون جا میداد. از نظر نظامی هم ۴ فروند بمب افکن آرادو رو با خودش میتونست حمل کنه و بیشتر توی آتلانتیک شمالی هم به کار گرفته شد. در کل هم فقط دو عدد از این ناو ساخته شد.
کلاس شارن هورست هم از سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۳۹ تولید شد و از این کلاس هم در مجموع دو مدل تولید شد که هر دوی آنها تا پایان جنگ از بین رفتن. این نمونه سبکتر و ارزونتر بود و از نظر عملیاتی فرق چندانی با نمونه بیسمارک نداشت. اما در عملیاتهای مهمتری حضور داشت. مثل عملیات ورسبورگ نروژ که در ۷ آپریل ۱۹۴۱ اتفاق افتاد. این اولین باری بود که ناوهای این کلاس به آب انداخته شدن و در ۹ آپریل ۱۹۴۱ ماموریت خودش رو با موفقیت تموم کردن. همینطور توی دنبرد بریتانیا هم در سال ۱۹۴۱ حضور داشتن و پیروزیهایی رو کسب کردن البته این ناوها در آینده الهام بخش صنعت نظامی-دریایی دنیا شدن.