طرح ارتش آلمان برای جنگ در دو جبهه، کار کنت اشلیفن بود که بعد از استعفای والدرسی، جانشین مولتکه بزرگتر، در سال۱۸۹۲ به ریاست ستاد کل ارتش آلمان رسیده بود.
در آن زمان برای او روشن بود که فرانسه و روسیه در جنگ بعدی با هم متحد میشوند و جنگ با یکی، بهطور قطع به معنای جنگ با هر دو است. هرچه کنت اشلیفن بیشتر به طرح مولتکه بزرگتر در مقابل این پیشامد - که عبارت از دفاع در غرب و آفند محدود در شرق بود - میاندیشید کمتر از آن خوشش میآمد: چنین جنگی میتوانست تا ابد ادامه پیدا کند. شاید فرانسه و روسیه، که اساساً جوامعی روستایی بودند، طاقت مبارزهای طولانی از این نوع را داشتند ولی آلمان، با اقتصاد پیشرفتهاش، به سرعت دچار دردسر میشد. آنچه آلمان میخواست راهی برای غلبه در جنگ در یک اردوکشی واحد بود.
سعی برای تعیین تکلیف در شرق به کلی بیهوده بود، قضیه غرب هم کار سادهای نبود؛ بهطوریکه مولتکه بزرگتر خاطر نشان کرده بود اکنون که فرانسویها خدمت وظیفهٔ عمومی را معمول کرده بودند، نیروی کافی در اختیار داشتند که نفرات لازم برای یک خط دفاع دایمی در طول مرز فرانسه-آلمان را تأمین کند. راه حل ژنرال اشلیفن به طرز خیرهکنندهای ساده بود. او راه خود را از میان خط ماژینو نمیگشود؛ آنها را دور میزد. این طرح اشلیفن مستلزم آن بود که تمام ارتش آلمان در غرب صف آرایی کند و بیش از نیمی از آن - پنجاه لشکر از هشتاد لشکر موجود - در مقابل بلژیک و هلند موضع بگیرند.
این لشکرها که جناح راست ارتش را تشکیل میدادند میبایست با حداکثر سرعت از هلند و بلژیک میگذشتند و قرار بود ظرف سه هفته بسیج و یک هفته راهپیمایی به مرز فرانسه بلژیک برسند. از آنجا به فرانسه شمالی وارد میشدند و جناح چپ ارتش فرانسه را متوجه خود کرده و خط دفاعی فرانسه را به عقب خم میکردند.
درونمایهٔ طرح این بود که با عبور از دو کشور هلند و بلژیک میدان عمل وسیعتری به دست آورند و مانور آنقدر وسعت پیدا کند که تمام ارتش فرانسه را مشغول کند. بهطوریکه ژنرال اشلیفن به فرماندهان واحدهایش میگفت: «باید آخرین سرباز سمت راست، کانال را با آستینش پاک کند.» حتی یک لشکر فرانسوی نمیبایست فرار میکرد.
ژنرال اشلیفن در سال ۱۹۰۶ کنار رفت. جانشین او هلموت فون مولتکه (معروف به مولتکه جوانتر)، برادرزادۀ مولتکۀ نامبرده، قدری سازشکار بود. او دستورهای راهپیمایی جناح راست را تغییر داد تا بتوان هلند را بیآسیب گذاشت و تصمیم گرفت ده لشکر برای دفاع از شرق در مقابل حملهٔ روسها نگهداری شود.
رهبران حقیقی آلمان در دو سال پایانی جنگ: ژنرال هیندنبورگ(چپ) و معاون وی ژنرال لودندورف.
ژنرال اشلیفن که این تغییرات به گوشش میرسید مرتب میپرسید آیا رئیس ستاد از حسابهای پشت سر طرح خبر دارد؟ او یادداشتهایی برای مولتکه جوانتر فرستاد تا نیاز به استقرار قویترین نیروی ممکن در غرب را توضیح دهد و از جوابهای طفرهآمیزی که دریافت میکرد برآشفته بود. وقتی مرد (در سال ۱۹۱۳) هنوز نگران بود: آخرین کلماتش به وضوح خطاب به مولتکه جوانتر، این بود که: همه چیز را کنار بگذارید و جناح راست را قوی نگه دارید. اما در اواخر اوت 1914 با حمله روسیه به پروس شرقیِ آلمان مشخص شد که مولتکۀ جوانتر حق داشت که نگران تهاجم روس ها از شرق باشد. ژنرال هیندنبورگ، فرمانده ارتش هشتم آلمان و رئیس ستاد وی ژنرال لودندورف روس ها را در 29 اوت در نبرد حماسه ای تاننبرگ شکست داده و از پروس شرقی بیرون راندند به طوری که تزار دیگر توان حمله به آلمان را نداشت و تنها به اتریش_مجارستان مشغول شد. اما شادی آلمان ها هم پایدار نبود چرا که دوهفته بعد در نبرد سرنوشت ساز نبرد اول مارن شکست خوردند تا نقشه اشلیفن مبنی بر محاصره پاریس ناتمام بماند. پس از این شکست، در چهاردهم سپتامبر هلموت فون مولتکۀ جوانتر از کار برکنار شده تا اریش فون فالکنهاین عهده دار ریاست ستاد گردد.