حضرت نوح(عليه السّلام) بعد از اينكه با ده بيست نفر سوار كشتى شدند يك دفعه به ياد پسرش افتاد. خطاب آمد: إنَّهُ لَيسَ مِن أهلِكَ*؛ او از اهل تو نبود، بيخود به او چسبيده بودى.
حضرت نوح(عليه السّلام) بعد از اينكه با ده بيست نفر سوار كشتى شدند يك دفعه به ياد پسرش افتاد. خطاب آمد: إنَّهُ لَيسَ مِن أهلِكَ*؛ او از اهل تو نبود، بيخود به او چسبيده بودى. ان شاءالله اين در مذهب شيعه پيشامد نمى كند. اين آيه را بنده براى قوّت قلب شما خواندم كه صلواتى بفرستى، دستى به دست بمالى و بچّه هايت را نگاه كنى ببينى خداوند اولاد خوب به شما داده است، اگر هم نداده از روى مصلحت بوده است.اين هم خوب است. كارهاى خدارا امضا كن؛ اگر امضا نكنى غصّه ها را خورده اى و همه از كيسه ات رفته است. اگر دانستيم خدا خير ما را مى خواهد غصّه نمى خوريم. كارهايى كه او مى كند همه براى ما خوب است، پس با اختيار خود آن را امضا كن. مشيّت خدا مشى خداست؛ آنرا امضا كن. به يك حساب محمّد و آل محمّد(صلى الله عليه و آله) مشيّت اند.
اگر كارهاى خدا را امضا كردى خيلى خير مى بارد. خوش اخلاقى به سوى شما روى مى آورد؛ باطن شما هم با خدا آشتى كرده است. از اين ساعت به بعد تمام زندگى ات را درست برو. هر كجا باز ديدى دارى تكان مى خورى صلواتى بفرست و مواظب باش كه صفايت با خدا به هم نخورد.
سوره ى هود، آيه ى ٤٦
مجالس حاج محمّد اسماعيل دولابى
كتاب يك، مجلس چهاردهم
صفحه ى ١٤٥