فرایند برگزیدن موضوع، که در حیات ذهنی آدمی سهمی عظیم دارد، همپای سازمانیابی لیبیدو صورت میپذیرد.
پس از مرحلهٔ خودانگیزی شهوی، نخستین موضوع عشق در هر دو جنس مادر است و متحمل به نظر میرسد که در بادی امر کودک اندام غذایی [=پستان] مادر را از بدن خود تمیز نمیدهد. بعدها، و البته در همان نخستین سالهای نوباوگی، رابطهای استقرار مییابد که به عقدهٔ اُدیپ موسوم است: پسرها آرزوهای جنسیشان را به مادر معطوف میکنند و پدرشان را به چشم رقیب مینگرند و او را آماج تكانههای پرخاشگرانه خود میکنند، و دخترها نیز نگرشی مشابه اتخاذ میکنند. تمامی صُوَر و تبعات گوناگون عقدهٔ اُدیپ به یکسان واجد اهمیتاند؛ و خاصه سرشت دو جنسیتی آدمی در این میان مجال بروز مییابد و به تمایلات فعالِ توأمان دامن میزند. .
کودکان مدتها از اختلافات میان دو جنس تصور روشنی ندارند؛ و در طی دوره کنجکاوی جنسی، آنها نظریههای جنسی خاص خود را میپردازند که به سبب رشدنایافتگیشان ناقص، و از این رو ملغمهای است از حقیقت و خطا، که از حل مسائل حیات جنسی در میماند (چیستان اسفنكس - این پرسش که کودکان چگونه به دنیا میآیند). سپس میتوان دید که نخستین موضوعگزینیِ کودک با زنای با محارم قرین است. فرایند رشدی که توصیف کردم در کل به سرعت طی میشود. برجستهترین ویژگی حیات جنسی آدمی آن است که در دو مرحله جریان مییابد و میان این دو نیز وقفهای رخ میدهد. در چهار یا پنج سالگی به نخستین منتهای خود میرسد. اما این نخستین نموّ میل جنسی در نطفه خفه میشود؛ شور و سرزندگی این تکانههای جنسی سرکوب میشود، و دوره نهفتگی از پی میآید، که تا بلوغ ادامه مییابد و طی آن اخلاق و شرم و نفرت، در حكم واکنشهای وارونه، شکل میگیرند.
در میان همه جانداران این آغاز دوگانه رشد جنسی ظاهراً تنها در آدمی دیده میشود، و چه بسا همین عامل زیستی زمینهساز ابتلا به نِورُز است. در دوران بلوغ تکانهها و روابط موضوعی نخستین سالهای کودکی، و نیز در آن میان پیوندهای هیجانی همراه با عقدۂ اُدیپ، دوباره جان میگیرند. حیات جنسی دوران بلوغ کشاکشی است میان تکانههای سالهای نخستین و بازداری دوره نهفتگی. پیش از این، و در اوج رشد جنسی کودک، نوعی سازمان تناسلی استقرار مییابد؛ اما تنها اندامهای تناسلی مذکر نمود مییابند، و از آن مؤنث ناشناخته باقی میماند. (من از آن به دوره اولویت فالیک یا قَضیبی تعبیر کردهام). در این مرحله تضاد میان دو جنس نه برحسب تعابير «مذکر» یا «مونث» که با تعابير «واجد ذَکَر» یا «اخته» بیان میشود. عقدٔ اختگی که در این میان سر بر میآورد، هم در شکلگیری شخصیت و هم در پدیدآیی نِورُز بهیکسان واجد اهمیت تام است.
منبع:زندگی علمی من
نوشته:زیگموند فروید
ترجمه: علیرضا طهماسب